زمانی که کودک بودیم، هر پایانی برای ما تلخ و خشمآور بود. پایانها ممکن بود در دوستیها، روابط عاطفی، محل کار یا هر چیز دیگری باشد. اکنون که بزرگ شدهایم، هنوز هم با این واقعیت که روابط ممکن است به پایان برسند، کنار نیامدهایم.
راستش فکر میکنم ما اغلب فکر میکنیم برای هر پایانی باید کسی مقصر باشد و دیگری قربانی. اما حقیقت این است که روابط میتوانند بالغانه و منصفانه به پایان برسند، بدون اینکه خشم و نفرت به همراه داشته باشند. چرا بالغانه؟ زیرا اکنون بهعنوان بزرگسال، میتوانیم با حقایقی روبهرو شویم که در کودکی توانایی درکشان را نداشتیم. و منصفانه، چراکه به اندازه کافی بالغ شدهایم که دیگر به دنبال مقصر تراشی نباشیم.
واقعیت این است که دیگر نیازی نیست یک نفر را برای پایان یک رابطه مقصر بدانیم. اگر در رابطهای هستیم که کار نمیکند، نیازی نیست حتماً طرف مقابل بد باشد تا جرئت کنیم از رابطه بیرون بیاییم. لازم نیست در صحبتها و داستانهایمان به دنبال بدتر نشان دادن طرف مقابل باشیم. باید آنقدر بالغ شده باشیم که حقایق را بپذیریم و اجازه دهیم که این حقایق در درونمان جا بیفتند و تغییرمان دهند. پذیرش حقایق به ما کمک میکند تا به طور واقعیتر پایان روابط را درک کنیم. بهیاد داشته باشید، اگر هنوز روابطتان را به دو دسته آدمهای خوب و بد تقسیم میکنید، شاید لازم باشد نگرشتان را تغییر دهید. و اگر میتوانید از این دیدگاه دوری کنید، خوش آمدید به دنیای آدم بزرگهای بالغ!
نظر شما