در جنگ ترکیبی یا همان جنگ هیبریدی که غرب از ابتدای پیروزی انقلاب تاکنون علیه جمهوری اسلامی ایران به کار برده، آمریکا سردمدار اصلی این جنگ محسوب می شود. در همین راستا، آمریکا برای دستیابی به اهداف مدنظر خود از اتحادها و ائتلاف های دولت های مخالف ایران، مجموعه مسائل اقتصادی و سیاسی و حتی ظرفیت معارضان و نیروهای اپوزیسیون ایرانی همچون سلطنت طلبان، تجزیه طلبان و یا گروه های خارج نشین ضد جمهوری اسلامی بهره می برد و اینها در اغلب موارد به عنوان بازوی اجرایی سیاست های مرتبط با جنگ ترکیبی آمریکا ضد ایران عمل می کنند. درواقع، در جنگ ترکیبی از پیچیده ترین روش ها و ابزارها توسط بازیگران دولتی و غیر دولتی برای پیشبرد منازعات در سطح بین المللی استفاده می شود و دارای ابعاد سخت و نرم افزارانه تهاجم از جمله جنگ سایبری و نفوذ در افکار عمومی، مسائل اقتصادی، ایجاد نارضایتی عمومی و شورش ها تا روش های سختی همچون تقابل مستقیم و بکارگیری نیروی نظامی بصورت همزمان است.
بر همین اساس، می توان گفت کنفرانس امنیتی مونیخ در سال ۲۰۱۵ به معرفی ابعاد گوناگون جنگ ترکیبی پرداخت و در آن، جنگ اقتصادی، حمله سایبری، جنگ با نیروهای کلاسیک نظامی، جنگهای نامنظم و چریکی، نیروهای ویژه، جنگ اطلاعاتی و تبلیغاتی، حمایت از نابسامانیها و شورشهای محلی و دیپلماسی، به عنوان مولفه های اصلی جنگ ترکیبی نام برده شد.
اما علاوه بر دنیای غرب با محوریت کشورهای اروپایی، رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی نیز طی این سال ها با ایالات متحده در نبرد ترکیبی علیه ایران همکاری کردهاند. چنانکه عربستان تاسیس «مرکز اعتدال» را با ادعای مبارزه با افراط گرایی و برقراری همزیستی مسالمت آمیز انجام داده است، اما بنابر گزارش ها عمده فعالیت های این مرکز، طراحی و اجرای عملیات روانی، تخریب اعتماد عمومی نسبت به نظام های حاکمیتی و ناآرام ساختن جامعه داخلی کشورهایی همچون لبنان، ایران و عراق است.
نقش محوری اسراییل در نبرد هیبریدی
از سوی دیگر، اسراییل نیز نقش محوری جنگ اطلاعاتی و سایبری را در نبرد ترکیبی آمریکا علیه کشورمان دارد و تقابل اطلاعاتی و سایبری این رژیم به ویژه در یکسال اخیر شدت بسیاری یافته است. برهمین اساس، اولین اقدام سایبری و هکری اسراییل علیه ایران، در شهریور سال ۱۳۸۸ و دوران اعتراضات مرتبط با انتخابات ریاست جمهوری بود که این حمله سایبری را علیه سازمان صدا و سیما انجام داد. اما اسراییل همواره به دنبال خرابکاری در سایت های هسته ای ایران است. در همین رابطه، ویروس استاکس نت که در سال ۲۰۱۰ به تاسیسات هسته ای نطنز ضربه زد، توسط یک مهندس هلندی در محل جایگذاری شد و رهبری این عملیات را اسراییل برعهده داشت. رسانه فولکس کرانت در گزارشی در همین باره می نویسد: در این عملیات که «به رهبری آمریکا و اسرائیل» انجام شد، بیش از یک میلیارد دلار برای توسعه این بدافزار هزینه شده بود و به احتمال زیاد «اریک فان سابن» آن را در یک پمپ آب در نطنز نصب کرده بود. سازمانهای اطلاعاتی هلند نیز نمیدانستند که در حال نصب یک ویروس رایانهای جدید به نام استاکسنت در تأسیسات ایران هستند و یک منبع اطلاعاتی به فولکسکرانت گفت که آمریکاییها کاملاً از ما استفاده کردهاند.»
تحریم ها، کارسازترین ابزار جنگ ترکیبی آمریکا
اما جنگ اقتصادی، دیگر عرصه جنگ ترکیبی آمریکا و همپیمانان آن علیه ایران محسوب می شود. برهمین اساس، تحریم ها مهمترین و کارسازترین ابزار آمریکا برای مقابله با کشورمان در حوزه اقتصادی به شمار می آید که از طریق محدود کردن دسترسی ایران به منابع مالی، محصولات و تکنولوژیهای کلیدی استفاده می شود. هدف از این کار، تضعیف اقتصاد ایران و افزایش فشار بر دولت برای تغییر رفتار و همچنین جلوگیری از تأمین مالی برنامه هستهای و فعالیتهای نظامی ایران است.
در همین راستا، ریچارد نفیو به عنوان معمار تحریمهای آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران، در کتاب «هنر تحریمها، نگاهی از درون میدان» بیان میکند هدف از اعمال تحریمها ایجاد سختی است یا به عبارت بهتر، ایجاد درد و ناکامی به نوعی که کشور هدف رفتار خود را تغییر دهد. همچنین نفیو در این کتاب، اشاراتی به جنگ ترکیبی علیه جمهوری اسلامی ایران می کند و می گوید: تحریم ها وقتی مؤثر واقع شدند که مجموع های از عوامل مختلف در هماهنگی با همدیگر به صورت مناسب کار می کردند.
بر همین اساس شاهدیم وقتی ترامپ از توافق برجام خارج شد، تحمیل تحریم های اقتصادی را به عنوان مهمترین اقدام دولت خود در پیشبرد جنگ ترکیبی علیه ایران مطرح کرد تا از طریق تبعات و نتایج منفی ناشی از این اقدام بتواند بر تغییر رفتار و رویکرد جمهوری اسلامی نائل شود.
تهدید به گزینه نظامی؛ راهبرد همیشگی جنگ ترکیبی
اما شاید در بُعد داخلی، حمایت از نابسامانی ها و شورش های محلی به عنوان یکی دیگر از مولفههای بکارگیری جنگ ترکیبی علیه ایران باشد. مصداق آشکار چنین اقدام و رویکردی از سوی ایالات متحده، درخواست این کشور برای برگزاری نشست شورای امنیت به بهانه حمایت از شورشهای دی ماه ۱۳۹۶ بود. گرچه این اقدام پیش از نیز رخ داده بود، اما این بار با بهرهمندی از رسانهها و همچنین نیروهای اپوزیسیون مدعی اصلاحات، فشارهای روانی مضاعفی بر مردم تحمیل کردند. حتی دنیل مک آدامرز مقام آمریکایی نیز درباره نقش آفرینی مرکز عملیات ایران در حوادث سال ۹۶ در اظهارنظری می گوید: «فکر میکنم این ناآرامی ها بیشتر محصول عملکرد مرکز مأموریت ایران است که توسط دولت ترامپ راه اندازی شده است»
درنهایت، شاید بتوان گفت بکارگیری نیروهای مرسوم نظامی به عنوان معمولترین و شناخته شدهترین مولفه جنگ ترکیبی آمریکا علیه ایران است. آمریکا این اقدام را یا از طریق جنگهای نیابتی و گروههای شبه نظامی یا تهدید به اعمال مستقیم گزینه نظامی علیه کشورمان انجام می دهد. تهدید به استفاده از گزینه نظامی که همواره یکی از ستون های جنگ ترکیبی و فشار حداکثری دولت دونالد ترامپ در دوره قبلی بوده، در شرایط فعلی نیز کماکان پیگیری و تکرار می شود.
نظر شما