برق توتهای چاق و سفید لابهلای شاخههای سبز در نور صبحگاهی بهار از نگاه هر عابری دلبربایی میکند. بهار، فصل باران و توت است، فصل وزشهای جنونوار باد و رگبارهای گاه و بیگاه آسمان صافی که نشانی از لکه ابرهای تیره رنگ ندارد، فصل زنده شدن طبیعت خواب رفتهای که چرت زمستانیاش در آغاز بهار پاره میشود و با آمدن فصل نو، قامت سبز تنومندش را بلند میکند. به روستای «بسک» روستای ملی «ابریشمکشی» ایران آمدیم تا گذری بر صنعت نوغانداری و ابریشمکشی داشته باشیم. روستایی در ۲۰ کیلومتری بخش «بایگ» شهرستان تربت حیدریه که مثل بسیاری از روستاها، اهالیاش با هم نسبت قوم و خویشی دارند و رزق عموم مردمش هم از کارگاههای ابریشمکشی بر سفرهشان میآید.
«فاطمه رزمگاه» از اهالی روستای بسک است که مانند بسیاری دیگر از اهالی منطقه تربت حیدریه در آغاز فصل بهار به نوغانداری مشغول میشود. زن جوانی که مانند همسالان دهه شصتیاش در روستا، مادربزرگ است و اگرچه چروک میانسالی زودتر از موعد در چین و شکن صورتش پیداست اما برق چشمانش به سان دختران جوان شهری میماند. برایم از ماجرای پیله چیدن تخمهای ابریشم تعریف میکند و حین روایتگریاش، گاهی پروانهای هم در آسمان تاب میخورد، میگوید: «اینها همان پیلههایی هستند که به موقع ابریشمکشی نشدهاند و سر از پیله درآوردهاند».
بیرد شدهاند
برای اینکه پیلهها پروانه نشوند، کرم داخل پیله را در حرارت بالا میکشند یا پیلههای تازه را به سرعت میریسند. مردم منطقه تربت حیدریه در فصل بهار، جعبههای تخم کرم ابریشم را از اداره نوغان این شهرستان به قیمتهای پایین میخرند و هر کسی توی اتاقی، طویلهای، آغلی یا انباری، تخمها را نگهداری میکند تا کرم شوند و پیله بچینند. فاطمه خانم توضیح میدهد: جای کرمها باید گرم باشد و خوراکشان هم کم نیست. معمولاً در طول مدت مراقبتشان، چهار بار خواب دارند که خوابشان بستگی به آذوقهشان دارد، هر دو ساعت یک بار باید برگ توت بخورند. مردها طلوع و غروب میروند پی برگچینی تا برگ توتهای تازه بچینند.
کرمها گاهی تا 10بار در روز غذا میخورند و بار سیر کردن شکم این موجودات ریز بر دوش زنان است که مادری را بلدند. معمولاً دو تا سه هفته زمان میبرد تا کرمهای ابریشم دور خودشان پیله بچینند اما به وقت پیله چیدن، اتفاق جالبی رخ میدهد. خانم رزمگاه میگوید: «وقتی قرار است پیله بچینند، به سمت آسمان قد بلند میکنند، مثل آدمی که میخواهد دعا کند، خودشان را بالا میکشند و محلیها باور دارند که کرمها پیش از پیله شدن، با خدایشان راز و نیاز میکنند و میگویند: یا بچینُم، یا بمیرُم، یا بپرُم».

میگویم: «چرا بپرند؟» میگوید: «یعنی اگر کرم ابریشم تبدیل به پیله نشد یا نمرد، چنان گم شود که ردی ازش یافت نشود. گاهی که پیلهها کمتر از تعداد کرمهاست میگویند کرمها پریدهاند و بیرد شدهاند».
طلای سبز
آنها که پرخورتر هستند، زودتر پیله میکنند و آنها که دیرتر از تخم بیرون میآیند رشد ضعیفتری دارند اما با فاصله چهار تا پنج روز از هم بیشتر کرمها دور خودشان پیله میچینند.
گرم حرف زدن با فاطمه خانم هستیم که یک بچه موش از لای درز آجرهای سقف، پرت میشود کف انباری. فاطمه خانم با دمپایی میدود پیاش و تا دمار از روزگارش درنیاورد، رهایش نمیکند. میگوید: «کرم را میخورند و آفت به جانمان میاندازند. مورچهها هم آفت کرم ابریشماند. پیش از اینکه تخمها را توی اتاق بگذاریم، کنار دیوارها آهک میپاشیم تا راه مورچهها بسته شود وگرنه میآیند و لابهلای سبد و سینیهای کرم ابریشم لانه میکنند».
ما حرف میزنیم و کرمها بیوقفه میخورند و میخوابند تا رشد کنند. بعضیهایشان که تکان نمیخورند، خواب هستند. خواب کرمها هم تقریباً طولانی مدت است. سه روز دائماً غذا میخورند و یک روز کامل میخوابند. ممکن است همان ابتدای کار، برخی تخمها به مرحله کرم شدن نرسند و بمیرند اما آنها که کرم میشوند، اگر آذوقه مرتب بهشان برسد تا مرحله پیله چیدن پیش میروند.
توی روستا، آنها که درخت توت دارند در فصل بهار برای نوغانداری اقدام میکنند، آن قدری که برگ توت در این فصل برایشان ارزش پیدا میکند، میوه مرواریدی درخت اهمیت نمییابد.
فاطمه خانم میگوید: «وقتی کرمها پیله میچینند در کمتر از یک هفته باید بروند توی دیگ آبجوش. اگر یک هفته بیشتر شود، پروانه میشوند، معمولاً هم سحرها از پیله بیرون میآیند و گاهی پس از نماز صبح، آسمان پر پروانه میشود».
روز پیلهچینی
به محض اینکه جعبههای تخم را از تربت حیدریه میآورند، تخمهای ریز و سیاه را روی برگ توتها میخوابانند تا برگ بخورند و تبدیل به کرم شوند. خانواده رزمگاه پارسال دو جعبه از اداره نوغانداری تربت حیدریه، تخم کرم ابریشم گرفتند اما امسال به خاطر سرمای گاه و بیگاهی که افتاد به جان درختها، آن قدری که باید برگ ندادند. معمولاً از یک جعبه تخم، ۷۰-۸۰ کیلو پیله بدست میآید اما همه ماجرا بستگی به مراقبت از تخمها تا مرحله پیله شدن دارد. قیمت پیله تر و تازهای که از تربت حیدریه به بسک میآورند کیلویی ۱۲۰ تا ۱۳۰ هزار تومان است، پیلههای سفید و تمیزی که بهترین کیفیت نخ ابریشم را دارند. فاطمه خانم میگوید: وقتی کرمها پیش از پیله شدن بمیرند یا در حین پیله شدن جان بدهند، پیکرشان روی کرمهایی که دارند پیله میچینند، میماند و پیلهها را لکهدار میکنند. هر روز حین سرکشی باید کرمهای مرده را جمع کنیم تا پیلههای تمیز و سفید و یکدست به عمل بیاید.
زحمت نوغانداری به مراقبت از کرمها و تأمین مرتب آذوقه آنهاست اما دستمزدش به زحمتش میارزد. سال گذشته هر جعبه تخم برای خانواده رزمگاه، حدود ۵ میلیون تومان آورده داشت که به نسبت دستمزد اندک ابریشمکشی بهتر است.
مردمان بسک از بچگی، کرم گذاشتن تخمها را در خانه پدری دیدهاند. فاطمه خانم میگوید: اخلاقشان دستمان آمده و زبانشان را میفهمیم، میدانیم کی گرسنهاند و کی خوابند. روزی که قرار است بروند به پیله، رنگشان زرد میشود، یک شبانهروز غذا نمیخورند و بعد دور خودشان تار میبافند.
فصل نوغانداری برای اهالی شهرستان تربت حیدریه اول بهار است؛ به وقت جوانه زدن نخستین برگ توت روی شاخهها. کرمها تا وقتی تخم سیاه و ریزی هستند، آذوقه دادنشان سخت است چون باید برگها تمیز و ریز ریز شوند اما همین که رشد میکنند، برگ توتها را به همراه جَستهایشان روی سینیهای پر از کرم میگذارند. زمانی هم که وقت پیله چیدنشان سر میرسد، «سُو»هایی (خارهای خشک چرخهای شکل) را از بیابان میچینند و میگذارند نزدیک سینیها تا کرمها، جایی برای پیله چیدن بیابند. خانم رزمگاه میگوید: «روزی که قرار است پیله بچینند، از روی بسترهایشان بلند میشوند و سرگرداناند که کجا پیله بچینند، سوها را که میآوریم، آرام میشوند چون جایی برای بند کردن خودشان پیدا میکنند».
میپرسم از کجا میفهمید وقت پیله چیدنشان است، میگوید: «رنگشان میپرد، سرگرداناند، بیتابی میکنند، رسیدنشان هم در زور گرمی روز است و گرمای ظهر. همین که سوها را میآوریم، میخزند داخل آنها. امروز که سوها را بگذاری، کرمهای سرگردان میخزند آن تو و تا فردا میبینی که دور خودشان تار پیچیدهاند. روز بعد، پیلهها مشخص است».
پیلههای تازه بهار
اگرچه آغاز فصل بهار، یک بار فرصت نوغانداری و تولید کرم ابریشم را به اهالی روستای بسک میدهد اما شغل ثابت بیشتر مردم، ابریشمکشی است. بهترین پیلهها هم پیلههای تازه بهار است که خودشان پرورش میدهند و اگر در کمتر از یک هفته، ابریشمکشی نشوند تبدیل به پروانه خواهند شد. مردم پیلههایشان را به اداره نوغانداری بخش بایگ میبرند و در آنجا پیلههای تر را با درجه حرارت بالا خشک میکنند تا کرم داخلش بمیرد.

«رضا مصدقی» از اهالی بسک که جایی برای تولید کرم ابریشم در خانهاش ندارد و کارش فقط ابریشمکشی است، مانند تمام روزهای سال کار میکند اما در فصل بهار به خاطر کیفیت بالای پیلهها و خنکای هوا، کارش راحتتر میشود. به گفته خودش از وقتی بچه بوده در کنار پدرش ابریشمکشی میکرده و بیشتر از 20سال است که مشغول همین کار موروثی است. دستگاه پدالی را روشن میکند و پایش را روی پدال میفشارد تا دستگاه شروع کند به تارگیری. پیلهها در آب جوش میغلتند و دستهای مرد لابهلای تارها تاب میخورد. آقارضا میگوید: «هر یک پیله بین هزار و 800 تا 2هزار و 200 متر تار نازک میدهد. هر نخ هم از تارهای ۶۰-۷۰ عدد پیله تشکیل میشود، بعد نخها را چند لایه میکنیم تا به نخ ابریشم برسیم. هر چه نخ نازکتر باشد، تعداد لایهایش برای کلافگیری بیشتر میشود». هر چه پیله سفیدتر و تمیزتر باشد مرغوبیت نخ ابریشم هم بیشتر میشود. پیلهها اگر لکهدار باشند کیفیت نخ پایینتر میآید. پیلهها علاوه بر تربت حیدریه از درگز، کلات، مینودشت، ساری و حتی گیلان میآید اما پیله تربت به خاطر شرایط آب و هوایی خشکی که این منطقه دارد مرغوبتر است در حالی که پیلههای شمال به خاطر رطوبت هوا، لکهدار هستند و تارهای ضعیفتری میدهند. آقای مصدقی توضیح میدهد: «کار ما سه مرحله دارد؛ اول تارگیری از پیلههاست، پس از آن کلافگیری و بعد هم دور ماسوره میپیچیم تا نخها را به صورت دستهای و مرتب تحویل کافرما دهیم».
سختترین قسمت کارشان، تارگیری از پیلههاست که با آب جوش و بوی بد سروکار دارند. گرمای آزاردهنده دیگ بخار در تابستانهای گرم کلافهشان میکند و بخار آب زیاد در زمستانها، تنفسشان را دشوار.
کاری سخت با مزدی کم
پیلههای ایرانی برای تارگیری و نخریسی کم دردسرترند اما وقتی در زمستان، کارشان به پیلههای خارجی که عموماً از افغانستان، تاجیکستان و روسیه میآید، گره میخورد تارگیری پای دیگ بخار سخت میشود چون پیلهها بیکیفیت هستند و به راحتی تار نمیدهند ولی پیلههای تازه و خوب با یک سر جوش در دیگ بخار، تار میدهند. پیله ایرانی نهایتاً ۵-۶ ماه از سال را برای ابریشمکشی جواب میدهد و برای نیمه دوم سال، پیله خارجی وارد میکنند.
در میان ۱۲۰ خانوار روستای بسک، حدود ۹۰ دستگاه ابریشمکشی فعال است و میتوان گفت شغل اصلی مردم روستا، ابریشمکشی است. به گفته اهالی، کار سختی که درآمد کمی دارد و جوانها نسبت به این کار بیمیلاند برای همین سودای کوچ به شهر را در سر دارند حتی به قیمت حاشیهنشینی.

اگر اهل خانه، همه پای کار باشند شاید یک خانواده دو یا سه نفره بتواند در روز هفت یا هشت کیلو پیله را ابریشمکشی کند. تاجران، پیلهها را به صورت امانی در اختیار کارگاههای خانگی ابریشمکشی قرار میدهند و بابت پنج کیلو پیله خشک حدود دو کیلوگرم نخ ابریشم تحویل میگیرند.
هر چه تارهای ابریشم ظریفتر باشد به خاطر کیفیت بالاتر نخ ابریشم، قیمتش بیشتر میشود. تاجران هم نخهای ابریشم را متناسب با کیفیتشان به تولیدیهای قالیبافی و پارچهبافی میفروشند.
آنچه جالب است اینکه چیزی از پیله کرم ابریشم دور ریخته نمیشود، تارها از پوسته پیله کشیده میشوند، شفیرههای مرده داخل پیلهها را پس از خشک کردن، خوراک مرغ و ماهی میکنند و تفاله ابریشم هم پس از خشک شدن تحویل کارخانههای پارچه بافی میشوند تا به نخهای ابریشمی با درجه کیفیت پایینتر تبدیل شوند. قصه پیلههای ابریشم به دو راه ختم میشود؛ یا پروانه میشوند یا هیچ ردی ازشان پیدا نمیشود.
عکسها: آرمین صمیمی
نظر شما