قرار بود به میدان برود. قرار بود سهمش را از رؤیای قهرمانی بردارد. اما فوتبال، آن شب بیرحم بود. گلهای دقیقه ۹۰، جام را به سرخی منچستر دوختند. دایی بازی نکرد. اشک ریخت و ما، پشت تلویزیون، چشممان نمدار شد. داغی نشست که سالها ماند. انگار ما ایرانیها، همیشه یک گام عقب از خوشبختی ایستادهایم. نه جام در آغوشمان، نه لبخند بر لبمان. تنها دلخوشیمان: اگر، شاید، روزی...
اکنون اما، جهان چرخیده. انگار تقدیر دوباره دستهایش را بالا زده تا فرصتی دهد به پسری از بوشهر، از همان حوالی دریا. مهدی طارمی، فرزند جنوب، حالا ایستاده در آستانه همان فینالی که دایی تنها تماشاگرش ماند. اما فرق اینبار، همهچیز است. طارمی نه روی نیمکت که در قلب میدان. نه با حسرت که با امید. نه بهتنهایی که با دعای مردمی که سالهاست چشم به راهاند و چه استعارهای از این زیباتر؟
دایی، کاشف طارمی بود. او نخستین کسی بود که در چشمان این پسر دریایی، جرقهای دید و حالا، آن جرقه شعله شده. دایی اشک ریخت؛ طارمی میرود تا لبخند بزند. دایی تنها نظارهگر جام بود؛ طارمی شاید لمسش کند. جهان میچرخد و باز، شاگرد دایی میرود تا انتقام استاد را از تقدیر بگیرد. ما ملتی هستیم که خاطراتمان را در بایگانی شکستها چیدهایم. از آرژانتین تا فرانسه و آلمان، از برزیل تا روسیه و قطر.
اما حالا، مهدی طارمی، این کشفِ خاموش آن سالهای دور، شمشیر کشیده بر سینه تردید و ما، امیدواریم. با همان دلی که هزار بار شکسته،
با همان اشکی که در چشمان دایی یخ زد و شاید اینبار، با لبخندی که از چشمهای طارمی بر لب همه ما بنشیند.
* طارمی: از اول به فینال لیگ قهرمانان فکر میکردم
مهدی طارمی، بازیکن ایرانی نراتزوری، بازی فداکارانه و فوقالعادهای را در ورزشگاه جوزپه مهآتزا، مقابل بارسا انجام داد. او در پایان بازی به تلویزیون اینتر گفت: احساس فوقالعادهای داریم. ما بهخوبی برای این مسابقه آماده شدیم. احترام زیادی برای بارسلونا قائلم چون باشگاه بزرگی است. در هر صورت بازی زیبایی بود. هر بازیکنی میخواهد در نیمهنهایی مقابل بارسلونا و بازیکنان آنها بازی کند.
او در بخش بعدی صحبتهایش در پاسخ به این پرسش که آیا در تابستان که راهی اینتر شد به فینال لیگ قهرمانان فکر میکرده است یا خیر، عنوان کرد: کاملاً! وقتی رسیدم، یک گروه متحد و یک خانواده زیبا را دیدم. هدف ما از ابتدا رسیدن به فینال لیگ قهرمانان و کسب اسکودتو بوده است.
نظر شما