۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۰۸:۳۴
کد خبر: ۱۰۶۶۹۹۴

برای مالک کتابسرای راوی، فاصله بهشت تا برزخ تنها ۹۰ دقیقه بود.

زمان مطالعه: ۲ دقیقه

هشتِ شاکی که از پوست انداختن آبی‌ها در جغرافیای جدید سخن به میان آورده و با دو برد پیاپی شانه به شانه ماه ساییده بود، پس از توقف در ایستگاه کویرنشیان، فرصت نیافت به ابرها فرمان ایست دهد و طعم بوسه‌های طویل را بچشد.

آنجا در ورزشگاه پیر پایتخت وقتی ملودی سکوها با اعتراض عجین شد و جماعت کم‌حوصله خواهان حضور فرمانده‌ای غریبه روی نیمکت شدند، مجتبی آهی از ته دل کشید و فهمید بی‌ثباتی یک صندلی نفرین‌شده گریبان او را نیز گرفته است.

سه هفته برای اتمام تفاهم کافی بود و در هوای جیغ‌آلود آزادی، کمتر کسی سیاهه مردی با ۱۷۷ اکران پرفروش برای معشوق آبی را در ذهن مرور کرد تا «مُجی» کنار خط به جبر هجران بیندیشد و از فرط دلواپسی تمام بهار را در جیب‌هایش بریزد.

این سرمایه‌سوزی البته اتفاق نوبرانه‌ای نیست و دیگر به جزئی لاینفک از مانیفست باشگاهی بدل شده که دورتادور ستاره‌های دیروز خود را حصار می‌کشد و به اعتبارشان چوب حراج می‌زند. چه اینکه پیش از این محمود فکری، سهراب بختیاری‌زاده، محمد نوازی و... بی‌آنکه از چراغ قرمز گذر کنند جریمه شدند و بهای اعتماد بی‌جا به مدیران مذبذب را یک‌تنه پرداخت کردند.

اینک پس از مساوی با چادرملو، مسندنشینان بازی اسم فامیل را شروع کرده و از ماتزاری تا مورایس را به صف کرده‌اند تا برای بی‌ثبات‌ترین نیمکت دنیا نسخه بپیچند و با انتخاب یک سکاندار خارجی، زیرلفظی را از مجتبی پس بگیرند. حالا در محدوده‌ای کرت‌بندی شده برخی هواداران احساساتی و مدیران عجول به اجماع عجیبی رسیده‌اند و هیچ بعید نیست پیش از روشن شدن تکلیف استقلال در جام حذفی از گزینه اروپایی رونمایی و مجتبی را از چهارچرخ لق پیاده کنند. در این میان دومین پاسور برتر باشگاه آبی که تا همین چند روز پیش با وعده‌های پوشالی مدیران نواخته و به آینده امیدوار شده بود، در ظل آفتابِ اردیبهشت به پایان زودهنگام یک آغاز بی‌مقدمه می‌اندیشد و در لابه‌لای رنگ‌ها و برگ‌ها تیتراژ یک درام حزن‌آلود را از ذهن می‌گذراند. حیرت‌آور اینکه به گفته منابع مطلع پسر رباط کریم در چارت رهبری استقلال- حتی به عنوان دستیار- جایی نخواهد داشت و بعید نیست خیلی زود خانه قدیمی را به مقصد کتابسرای دنجش ترک کرده و لای کلمات بوف کور دنبال قساوت روزگار بگردد.

در میانه خشکسالی و دروغ انگار همه چیز به مویی بند است و این یعنی پسر با پرنسیپی که روزگاری در قامت هافبک هجومی دل می‌برد و خواب‌ها را می‌دزدید، کمی تا قسمتی رکب خورده و بیمناک از استواری خود باید صبوری کند و ببیند آیا با امضای ترکمنچای ماتزاری که نیامده روی سبیل‌ها نقاره می‌زند و پشت چشم نازک می‌کند، در خاطر مبارکِ مدیرانی که تخصص ویژه در سوزاندن استعدادها دارند پارو خواهد کشید یا نه؟

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha