سریال «آبان» ساخته رضا دادویی که شروعی توفانی و جنجالی داشت با اختتامیه ای ویران کننده به پایان رسید.

درباره سریال «آبان» که شکست بزرگی برای سکوی «شیدا» بود/ تحقیر تصویر زن با نقاب اقتدار!
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین، «آبان» که اولین سریال سکوی تازه تاسیس «شیدا» بود قصه مصائب زن جوانی به همین نام را روایت می کرد که به دلیل ورشکستگی در آستانه محکومیت حبس قرار دارد و همسرش به هر دری می زند تا او به زندان نرود. آغاز قصه با تصویری از ذلت و خواری امیر (همسر آبان) شروع می شود. او در برابر یک نزول‌خوار (که ظاهراً از پیش با او آشنایی هم دارد) تن به خفت می دهد تا از او پولی را نزول بگیرد. سریال با افتتاحیه ای درگیرکننده آغاز می شود و مخاطب را با این پرسش روبرمی کند که چه اتفاقی برای همسر این مرد افتاده که او را به این روز انداخته است؟

قصه پیش می رود و شخصیت محوری سریال «آبان» وارد ماجرا می شود، زنی که نابغه ای در عرصه هوش مصنوعی است و بنا دارد که به ایده هایش رنگ واقعیت ببخشد اما هرچه قصه پیش می رود، ایده و نبوغ این زن رنگ می بازد و مخاطب درگیر تصمیمات شخصیتی عجیب و سادیستیک به نام «فریبرز ثابت» می شود.

در طول قصه، حوادث عجیبی رخ می دهد که ارتباط منطقی با موقعیت های مختلف قصه ندارد. مثلا اینکه چرا همسر آبان خودش را در وضعیتی ذلیلانه قرار می دهد و اصلا یک معلم ساده زبان که ظاهراً زندگی عاشقانه‌ای با همسر و دخترش دارد و تا پیش از پروژه هوش مصنوعی همسرش، مراودات مالی پیچیده‌ای نداشته، چطور با یک نزول‌خوار خطرناک در ارتباط است؟ ریشه این ارتباط به کجا برمی‌گردد؟ جز این است که نویسندگان قصد داشته‌اند به خلق چنین موقعیت بی منطقی، ضعف و زبونی «امیر» را به نمایش بگذارند تا اتفاقات و تصمیمات بعدی آبان منطقی جلوه کند؟

«آبان» به عنوان زنی که در ابتدای قصه، زنی باهوش و متعهد نشان داده می شود چطور در بازی کثیف ثابت، آچمز می شود و پلیس را آنقدر ناتوان در یافتن قاتل اصلی قتلی نمایشی می یابد که حاضر می شود، زندگی اش را دو دستی تقدیم ثابت کند تا همسرش که به سادگی می توانست از اتهام قتل مبرا شود را در چاه دیگری بیندازد!

* شخصیت پردازی متزلزل

درام در اصل ایده دچار لکنت و سستی منطق است. آبان به سادگی، اتهام قتلی ساختگی توسط شوهرش را می پذیرد و تن به خواسته غیراخلاقی فریبرز می دهد، پس از آن هم چنان وارد مراودات مالی فاسد هلدینگ ثابت می شود که این تصمیمات از پیشینه چنین شخصیتی دور از ذهن به نظر می رسد.

گره اولیه ای که فیلمنامه نویس وارد قصه می کند چنان کور است که با دندان هم باز نمی شود. تا پایان سریال مشخص نمی شود که چرا ثابت درخواست طلاق از یک زن متاهل و مادر را در دیدار اول دارد؟ البته درام نویس با ورود برادر ناتنی ثابت به قصه، توضیح می دهد که او به دنبال یافتن زنی باهوش و مقتدر برای برادرش بوده که بعد از مرگش، سکان هدایت هلدینگ و اموالش را بدست بگیرد و تلاش های او به خاطر بی لیاقتی برادرش از بین نرود اما این نقشه چنان بچگانه و ساده لوحانه است که گویی دو کودک در خاله بازی هایشان چنین نقشه ای کشیده اند نه مدیر یک هلدینگ تجاری بزرگ!

تصمیمات و کارهای ثابت چنان احمقانه و آزاردهنده است که از یک شخصیت سادیستیک برمی آید ولی مواجهه او با آبان و عاشق پیشگی اش، چهره دیگری از این شخصیت می سازد که در تضاد با ثابتِ آغاز قصه است. ضعف درام در گره های کور ماجرا در جاهایی عیان می شود که فریبرز برای هر رفتار غیرعقلانی و غیراخلاقی اش دلیل اخلاقی و منطقی می آورد!

درباره سریال «آبان» که شکست بزرگی برای سکوی تازه تاسیس «شیدا» بود/ تحقیر تصویر زن با نقاب اقتدار!

شخصیت پردازی در سریال «آبان» آنچنان دچار ضعف و تزلزل است که هیچ شخصیت درستی خلق نمی شود به جز «بابک محمودی» که در دایره اتفاقات محیرالعقول، کمی منطقی تر و واقعی تر، ظاهر می شود. امین حیایی در نقش دوست فریبرز، تا حدودی رفتاری نزدیک به شخصیتش دارد.

رفتارهای غیرمحتاطانه و غیرعقلانی از سوی اکثر شخصیت های سریال چنان زیاد است که گاهی مخاطب را از این حد حماقت به خنده وا می دارد! مثلا قرارداد کاری آبان در قسمت اول سریال با آدم لمپنی که سرمایه گذار اولیه پروژه اش بوده، دور از ذهن به نظر می رسد. معمولا کسانی که ضریب هوشی و هوش اجتماعی بالایی دارند به راحتی دم به تله نمی دهند و همه جوانب را برای انجام یک کار پرریسک می سنجد. حتی اگر مقصود نویسندگان به نمایش گذاشتن مشکلات نخبه‌ها و و نوابغ کشور در جذب سرمایه برای اختراعاتشان باشد که باعث می‌شود در موقعیت آسیب‌پذیر قرار بگیرند، این سناریو باز هم با عقل جور در نمی‌آید چون آسیب‌پذیری به‌خصوص برای یک سری آدم تحصیلکرده و باهوش لزوماً نباید منجر به حماقت شود مگر آنکه فریب خورده باشند و ما در سریال نمی بینیم قرارداد اولیه آبان با سرمایه‌گذار کلاهبردار، چگونه شکل گرفته است.

* فیلمنامه ای پر از نقص و ابهام

شروع سریال به قدری در تمام جزئیات مبهم عمل می‌کند که نه مشخص است پروژه آبان دقیقاً چیست و نه پس‌زمینه ارتباط با سرمایه‌گذار اولی و نزولخوار را نشان می‌دهد. در واقع مخاطب را شتابزده و بی‌منطق وارد قصه می‌کند تا خیلی سریع به خط داستانی اصلی، یعنی ورود شخصیت فریبزر ثابت (شهاب حسینی) و پیشنهاد بی‌شرمانه‌اش برسد. درام در قسسمت های ابتدایی قویاً تلاش می‌کند که نشان دهد شوهر آبان مرد بی‌عرضه‌ای است که توانایی محافظت از همسر و خانواده‌اش را ندارد. چون در دستانش چیزی جز عشق ندارد و عشق هم در این موقعیت به کار هیچ‌کس نمی‌آید. حتی خود عشاق قصه را هم از خطر مصون نگه نمی‌دارد.

همه این‌ها باعث می‌شود که یک پرسش مهم دیگر در ذهن شکل بگیرد. چرا دختر نابغه و قدرتمندی مثل آبان باید عاشق چنین مردی شود؟ نبوغ یک‌شبه به وجود نمی‌آید و آدم نابغه، به‌خصوص شخصیتی که برای زنی مثل آبان تعریف شده است، منطقی نیست عاشق مردی مثل امیر شود.

درباره سریال «آبان» که شکست بزرگی برای سکوی تازه تاسیس «شیدا» بود/ تحقیر تصویر زن با نقاب اقتدار!

این سریال از همان قسمت های ابتدایی مشخص بود که برداشتی ناقص از فیلم «پیشنهاد بی‌شرمانه» است. البته آن فیلم درباره عشق دایانا و دیوید، پس زمینه ای به بیننده می دهد که آنها از دوران دبیرستان به هم علاقه‌مندند و با همان عشق معصوم جوانی ازدواج کرده و کنار هم مانده‌اند و به جز مشکل مالی، در ابعاد دیگر رابطه با هم مشکلی ندارند. سریال «آبان» اما بی آنکه پس‌زمینه‌ای از گذشته هیچ‌یک از شخصیت‌ها بدهد، مخاطبش را پرتاب می‌کند وسط تنش و چنان لقمه را برای نمایش منطقی این بحران می پیچاند که مخاطب از تماشای آن و پایان بندی شتابزده اش، احساس فریب خوردگی می کند.

* کاریکاتوری از «شهرزاد»

آنچه از شخصیت پردازی «آبان» برمی آید این است که کارگردان تلاش کرده تا تصویری که حسن فتحی در «شهرزاد» ساخته بود را بازنمایی کند اما در این مسیر ناکام مانده است. «شهرزاد» یکی از موفق ترین تلاش ها برای نمایش تصویر زنی مقتدر، مدیر، عاشق پیشه، شجاع و متعهد در آثار نمایشی اخیر بوده است. بازی درست و به اندازه ترانه علیدوستی روی فیلمنامه ای فکر شده با بازیگردانی خوب حسن فتحی باعث شد تا تصویر زن در آثار نمایشی از کلیشه زن اغواگر و ضعیف به زنی شجاع و قوی تغییر شکل دهد ولی بازی نچسب لاله مرزبان در نقش «آبان» حسی کاریکاتوری از بازنمایی «شهرزاد» را در این سریال به مخاطب می داد. نه فقط بازی مرزبان که شهاب حسینی هم بازی ناامیدکننده ای در این سریال داشت، حتی ضعف در شخصیت پردازی های درام باعث شده بود که میرسعید مولویان به عنوان بازیگر توانمند و آینده دار، در اکثر سکانس ها برای نمایش مردی ضعیف، چهره ای گریان داشته باشد!

نقص های سریال «آبان» که یکی از جنجالی ترین سریالهای اخیر شبکه نمایش خانگی بود چنان عیان و پرشمار است که مخاطبان را در مواجهه با سریالهای مشابه نمایش خانگی دلسرد خواهد کرد و دست اندازهای مسیر تازه صنعت سریالسازی در ایران را بیشتر.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ۰۹:۴۱ - ۱۴۰۴/۰۲/۲۸
    0 0
    چرا هر مزخرفی رو مجوز پخش میدن؟!!!!