انتقالی که اگرچه از منظر رسانهای بمب بزرگی تلقی شد، اما در باطن، نشانهای تلخ از تداوم بحران بازیکنسازی در والیبال ایران است. محمد موسوی طی دو دهه گذشته بهعنوان یکی از ستونهای تیم ملی والیبال ایران شناخته شده و در رقابتهایی چون المپیک، لیگ جهانی و قهرمانی آسیا درخشیده است؛ اما اکنون که به سنین پایانی دوران حرفهای خود رسیده و پس از تجربه حضور در لیگهای متعدد داخلی و خارجی، هنوز هم بهعنوان «مهمترین خرید فصل» مطرح میشود، این سؤال جدی را پیش روی کارشناسان و علاقهمندان قرار میدهد که آیا والیبال ایران هنوز نتوانسته جایگزینی شایسته برای بازیکنانی چون موسوی تربیت کند؟
واقعیت آن است که طی سالهای گذشته، چرخه بازیکنسازی در والیبال ایران بهشدت کُند، ناکارآمد و پراکنده عمل کرده است. فقدان برنامهریزی راهبردی برای توسعه بازیکنان پایه، نبود آکادمیهای تخصصی در سراسر کشور، کمتوجهی به لیگهای نوجوانان و جوانان و همچنین سیاستزدگی در برخی تصمیمات مدیریتی، موجب شده تا چرخ تولید ستاره در والیبال ایران تقریباً از حرکت بایستد.
در چنین شرایطی، حضور بازیکنی باتجربه چون موسوی در تیمی مدعی، نه بهعنوان مکملی باتجربه، بلکه بهعنوان مهره اصلی و تعیینکننده، بیش از آنکه نویدبخش باشد، زنگ خطری برای آینده تیم ملی و والیبال کشور است.
از منظر مدیریتی، این وضعیت نشاندهنده فقدان نگاه توسعهمحور و راهبردی در فدراسیون والیبال است. سازمانهایی که بهدنبال پایداری هستند، هرگز موفقیت را تنها در چهره ستارههای دیروز جستوجو نمیکنند، بلکه با سرمایهگذاری مداوم در ردههای پایه و تربیت نسلهای جدید، به آینده میاندیشند.
اگر والیبال ایران نتواند در کوتاهمدت این چرخه را بازآفرینی کند و به سمت نظامی هدفمند در شناسایی، پرورش و نگهداری استعدادها حرکت نکند، نهتنها قهرمانسازی متوقف خواهد شد، بلکه تیم ملی نیز به مرور زمان از ردههای نخست آسیا و جهان فاصله خواهد گرفت.
موسوی عزیز و قابل احترام است، اما تکیه دائمی بر امثال او، نشانهای روشن از یک عقبماندگی ساختاری است؛ عقبماندگیای که باید هر چه زودتر برای آن چارهای اندیشیده شود.
نظر شما