حوالی امروز: موضوع و مسئله این مطلب هم درباره رابطه مجازیزدگی و«تراپی»های امروزی است. یعنی وضعیتی که در آن «تراپی» نه به عنوان یک نیاز درمانی؛ بلکه به عنوان ژست روشنفکری، نماد با کلاس بودن و حتی تجملات و سبک زندگی لاکچری به تصویر کشیده میشود. پشت و جلو پرده این ماجرا هم بلاگرهایی هستند که این بار سراغ روانشناسی رفته و نانشان را انداختهاند توی روغن مشکلات روانی جامعه!
پدرها و بنیانگذارها
روانشناسی از آن دسته علوم است که بنیانگذار، پدر، اولین و... خیلی دارد. یعنی اگر بخواهید بدانید «تراپی» را نخستین بار چه کسی باب کرد باید از «ویلهم وونت» آلمانی شروع کنید که بنیانگذار روانشناسی تجربی است.
این پزشک، روانشناس و فیزیولوژیست و استاد دانشگاه آلمانی در سال ۱۸۷۹ آزمایشگاهی را به راه انداخت که در آن به بررسی ماهیت اعتقادات مذهبی، شناسایی اختلالات مغزی و رفتارهای ناهنجار میپرداخت و این گونه موفق شد لقب «پدر روانشناسی آزمایشگاهی» را کسب کند. طرفدارانش معتقدند او درواقع علم روانشناسی را در مسیر اصلی خودش قرار داد و در آن تحولی اساسی ایجاد کرد. سادهترش هم میشود این که تا پیش از «وونت» روانشناسی مستقل نبود و یک رشته علمی به حساب نمیآمد؛ بلکه ذیل فلسفه و بخشی از زیستشناسی محسوب میشد و کسی به صورت تجربی در مورد آن کار علمی انجام نداده بود.
«کارل ویتاکر» را بیشتر میشود بنیانگذار «تراپی» به حساب آورد. البته این فرد هم مدعی اصطلاح تراپی نبود؛ بلکه پزشکی بود که با تکیه بر خانواده درمانی، بیمارانش را معالجه میکرد. به جز کارل ویتاکر، «کارل راجرز» هم هست که پایهگذار روانشناسی انسانگراست. او در مطالعات و روشهای درمانیاش اهمیت زیادی برای ویژگیهای منحصربهفرد انسانی مثل تفکر قائل بود و بهشدت به کسب تجربیات انسانی تأکید داشت. در مجموع «تراپی» محصول تلاشها و اندیشههای این افراد و البته شاگردان و طرفدارانشان است.
باکلاس بودن
اگر با واژه «تراپی» مشکل دارید میشود به جایش از «رواندرمانی گفتوگومحور» هم استفاده کرد. یا حتی تعریف دقیق علمی آن را استفاده کرد: «مجموعه روشهایی برای درمان اختلالات روانی، هیجانی، انواع اختلالات شخصیت، اعتیاد، ناهنجاریهای رفتاری و سازگاری که به ظاهر با محوریت گفتوگو است». با این همه این روزها و بهخصوص در شبکههای اجتماعی با نوعی از«تراپی» سروکار داریم که انگار تعریف و ماهیتش با آنچه علم میگوید فرق میکند. «مهر» در این باره مینویسد: «این روزها اگر سری به اینستاگرام بزنید، احتمالاً دستکم یک بار به کسی برمیخورید که درباره جلسههای تراپیاش صحبت میکند، تصویری از دفتر تراپیستش به اشتراک میگذارد یا نقلقولی انگیزشی با رنگ و بوی رواندرمانی منتشر میکند. حالا دیگر «تراپی رفتن» فقط یک نیاز شخصی یا درمانی نیست؛ گاهی تبدیل به نشانهای از باکلاس بودن، روشنفکری یا مُد و سبکی از زندگی میشود که توجیهش ترند شدن است. بدیهی است در دنیا و فضایی که «نمایش» خیلی اهمیت پیدا کرده و خیلیها تلاش میکنند با همین نمایشها، پستها، استوریها و... برای خودشان هویت بسازند، داشتن یک تراپیست بهشدت اهمیت پیدا میکند!»
و البته در اینستاگرام یا یوتیوب فقط کسانی حضور ندارند که با تراپیستشان پز بدهند، گروه اصلی آنهایی هستند که با دوربینهای حرفهای و جملات پرطمطراق، خود را روانشناس معرفی میکنند در حالی که تحصیلات تخصصی هم در این حوزه ندارند و فقط برای دیده شدن بیشتر در فضای مجازی و جمع کردن دنبالکننده، نقش مشاوران حرفهای را بازی میکنند و خدا میداند چه بلایی سر روان پیروانشان میآورند.
این سؤالات هم هست
پشت همه اینهایی که گفتیم اما سؤالهایی هم وجود دارد که باید از خودمان بپرسیم: واقعاً چرا تراپی ترند شده؟ نیاز واقعی ما به رواندرمانی چیست و کجاست؟ چطور میشود میان نیاز واقعی به مراقبت روانی و موج تراپینمایی که درواقع نیاز به دیده شدن است، مرز گذاشت؟
تراپینماییهای فضای مجازی و ارائه تصاویر لاکچری از یک روش درمانی نباید سبب شود اصل ماجرا زیر سؤال برود. یعنی اینکه به هر حال آدمهای جامعه به تراپی هم نیاز دارند و روح و روان هم به اندازه جسم، فرسایش پیدا میکند و مشکلدار میشود و نیاز به درمان دارد. یک روانشناس در این باره میگوید: «رواندرمانی فقط یک ترند زودگذر نیست.
در دنیایی که هر روز پیچیدهتر میشود و فشارهای روانی از هر طرف به ما حمله میکنند، نیاز به حمایت روانی دیگر فقط یک انتخاب نیست، بلکه به یک ضرورت تبدیل میشود؛ اما متأسفانه، بعضیها از این نمایشها و ترند شدنها در فضای مجازی که سوءاستفاده از مفهوم واقعی رواندرمانی است به واقعیت و ضرورت تراپی لطمه میزنند». خلاصه همه حرفهایمان این است که متأسفانه بازهم فضای مجازی و رفتارهای نسنجیده برخی کاربران در آن دارد یک مسئله مهم و جدی جامعه را به پدیدهای سطحی و حتی مبتذل تبدیل میکند و همین میتواند پیامدهای خطرناکی داشته باشد. وقتی بلاگرهای ایرانی از یک نیاز درمانی و تخصصی، تصویری غیرواقعی را در شبکههای مجازی به نمایش میگذارند یعنی دارند با سلامت روان جامعه بازی و بلکه کاسبی میکنند. این پرسش را هم به چند پرسش بالا اضافه کنید که پس از «تراپی» قرار است چه اصل و واقعیت دیگری دستمایه مجازی بازی بلاگرها شود؟
۳ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۵
کد خبر: ۱۰۶۹۸۷۵
صد البته ما ازجمله آنهایی نیستیم که ضد روانشناسی و دشمن رواندرمانیهای امروزیاند.

زمان مطالعه: ۴ دقیقه
نظر شما