قدس؛ موج ملیگرایانه ناشی از پروژه ماگا در حالی مشغول بازنویسی سیاست خارجی ایالات متحده است که در طرف مقابل نئوکانها و نئولیبرالهای واشنگتن نشان دادهاند که هر کاری که لازم باشد برای محافظت از پروژه سلطه جهانی ایالات متحده انجام خواهند داد. به نظر میرسد نبردی بزرگ بین یک جنبش ملیگرای منزوی و تشکیلات قدیمی امپراتوری امپریالیستی آمریکا درگرفته است. این جنگ داخلی در حال حاضر در حال تغییر شکل قدرت ایالات متحده در داخل و خارج از کشور است.
اما چه کسی در این نبرد حماسی که در قلب ایالات متحده در جریان است، پیروز خواهد شد؟
دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، در سفر به ریاض حمله مستقیم به مخالفان خود در واشنگتن را آغاز کرد. او در سخنرانی خود خطاب به رهبران خلیج فارس، «ملتسازان» مداخلهگر نظم نئوکان را محکوم و اعلام کرد که این «مداخلهگران در جوامع پیچیدهای مداخله میکنند که حتی خودشان هم آنها را درک نمیکنند.»
ترامپ با خشم و عصبانیت جنگهای ویرانگر در افغانستان و عراق را نیز محکوم کرد و با جولانی رئیس جمهور جدید خودخوانده و مرتبط با القاعده سوریه دست داد و تمام تحریمهای ایالات متحده علیه دمشق را لغو و اعلام کرد که ماگا قوانین قدرت جهانی را بازنویسی خواهد کرد و دوران درگیریهای خارجی را دفن خواهد کرد. درواقع دولت دوم ترامپ یک قیام پوپولیستی در داخل تالارهای امپراتوری سنتی آمریکاست.
ماگا در مقابل دستگاه امپراتوری
انتخاب مجدد ترامپ در سال ۲۰۲۴، درگیری بین جنبش ملی گرای منزوی ترامپ و نئوکانها و حامیان ساختار سنتی قدرت در آمریکا را آشکارتر از قبل کرده است. در یک طرف، اردوگاه ماگا و اول آمریکا قرار دارد، جایی که ترامپ عناصر وفادار از جمله جی. دی. ونس، معاون رئیس جمهور، ایلان ماسک، وزیر جدید بهرهوری دولت، استیون میلر، مشاور کاخ سفید و پیت هگست، وزیر دفاع را در مسند قدرت قرار داده است؛ جهانبینی آنها روشن است: ناتو، کمکهای خارجی و پروژههای دموکراسی توهمات پرهزینهای هستند. همانطور که کارولین لیویت، سخنگوی کاخ سفید، گفت: "آمریکا به اندازهای که کشورهای دیگر به ما نیاز دارند، به کشورهای دیگر نیاز ندارد."
اما در گوشه ای از پایتخت ایالات متحده، بلوکی از نومحافظهکاران و نئولیبرالها یعنی جهانیگرایان طبقه امنیتی واشنگتن، در مقابل ترامپ و وفادارانش صفآرایی کردهاند. مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، رهبری این اقدام را بر عهده دارد و تلاش میکند تا به کنگره اطمینان دهد که نیت او "از بین بردن سیاست خارجی آمریکا و عقبنشینی از جهان نیست؛ در بروکسل، متیو ویتاکر سفیر آمریکا به متحدان ناتو قول حمایت کامل میدهد. در لانگلی، جان راتکلیف رئیس دستگاه اطلاعاتی از چین و روسیه به عنوان تهدیدهای وجودی صحبت میکند. مایک والتز، مشاور سابق امنیت ملی، اگرچه اکنون به حاشیه رانده شده است، اما هنوز در حال لابی کردن با کنگره برای مسلح کردن اوکراین تا رسیدن به پیروزی است. و در حالی که لیز چنی، جمهوریخواهان میانهرو را برای به چالش کشیدن انزواگرایی بلوک ماگا رهبری میکند، بیل کریستول و رابرت کاگان، از چهرههای نومحافظهکار، با پرداختن به نشانههای جنگ سرد جدید نسبت به نزدیکی ترامپ به پوتین هشدار میدهند.
برای آنها، ایالات متحده باید همچنان مجری نظم جهانی باقی بماند و عقبنشینی از این موضع به معنای سقوط است.
دو سیاست خارجی، یک امپراتوری
تضادها در قالب بلوک بندیها در سیاست گذاری آمریکا به حدی عمیق است که اکنون هر حوزهای از سیاست خارجی منعکس کننده این شکاف ایدئولوژیک است. بلوک ترامپ اتحادها و نهادها را به عنوان زنجیر میبیند. او بار دیگر از توافق پاریس و از سازمان بهداشت جهانی خارج شد، منطق پشت ناتو و سازمان ملل را زیر سوال برد و در ماه فوریه، در حالی روابط خود را با شورای حقوق بشر سازمان ملل قطع و بودجه آنروا را مسدود کرد که از نگاه سنتگرایان امپریالیستی آمریکا، این ساختارها برای حفظ سلطه جهانی واشنگتن حیاتی هستند.
شکاف حتی در مورد قدرت نظامی و شیوه کاربرد آن نیز مشهود است؛ ماگا میخواهد به آنچه که "جنگهای احمقانه" مینامد، مثل جنگهای عراق و افغانستان، پایان دهد. با این حال، ترامپ، که خود را "رئیس جمهور صلح" مینامد، در ماه آوریل با افزایشی بیسابقه، بودجه دفاعی یک تریلیون دلاری را اعلام کرد؛ جنگی هرچند کوتاه را علیه یمن آغاز کرد، ایران را تهدید به حمله نظامی کرد و ماشین نسلکشی اسرائیل در غزه را مسلح کرد؛ این نشاندهنده مدل مورد علاقه او یعنی "تسلط بدون مسئولیت" است.
در مقابل نئولیبرالها از ماموریتهای بشردوستانه محدود دفاع میکنند و نئوکانها خواهان کاربرد نیروی آشکار علیه دشمنانی مانند ایران هستند.
از نگاه سنت گرایان امپریالیست ترامپ دوست و دشمن را با هم عوض کرده است: متحدان را با تعرفهها و درخواستهای هزینههای دفاعی مجازات میکند، در حالی که رهبرانی مانند ولادیمیر پوتین و کیم جونگ اون را به خود جذب میکند. اقدامی که اعتماد به آمریکا را تضعیف میکند و صلح آمریکایی را از بین میبرد.
تندروهای ماگا در حالی صفر شدن کمکهای خارجی و بودجه بشردوستانه آمریکا را جشن گرفتند که از منظر نئولیبرالها و نئوکانها این امر باعث مرگ مردم و خرد شدن قدرت نرم ایالات متحده خواهد شد.
غرب آسیا: جایی که شکاف واقعی میشود
اگرچه این جنگ داخلی در واشنگتن آغاز شده است، اما خطرناکترین جلوه خود را در غرب آسیا مییابد. دوره دوم ترامپ بین عملگرایی انزواطلبانه و جسارت امپراتوری در نوسان است. پایتختها از تهران تا تلآویو نظارهگر هستند.
دستور کار ماگا معاملهگرایانه است. به جنگها پایان دهید. کمکها را کاهش دهید. قراردادها را امضا کنید. پول درآورید. واشنگتن با آتشبس در یمن موافقت کرد و در تصمیم سیاسی بزرگ به بهانه ترجیح منافع بر ایدئولوژی، تحریمهای سوریه را پس از سقوط اسد و پذیرش تروریست «اصلاحشده» احمد الشرع، شبهنظامی سابق وابسته به القاعده و تحت تعقیب آمریکا که اکنون رئیس جمهور بالفعل سوریه است لغو کرد و پس از تهدیدهای شفاهی اولیه، مذاکرات با ایران از طریق عمان از سر گرفت.
سفر به ریاض و آشکارتر شدن اختلافات
سفر اخیر ترامپ به خلیج فارس، اختلافات بیشتری را بر سر ضمانتهای دفاعی ایالات متحده آشکار کرد. در واقع، اطلاعات فاش شده نشان داده است که واشنگتن الزام به رسمیت شناختن اسرائیل از مذاکرات همکاری هستهای غیرنظامی با عربستان سعودی را کنار گذاشته و توافقهای یکجانبه را به توافقهای دفاعی آشکار ترجیح میدهد. نومحافظهکاران اما معتقدند که رویکرد ترامپ فرصت تشکیل یک جبهه مستحکم علیه ایران را از بین میبرد.
ترامپ در طول مبارزات انتخاباتی قول آتشبس در غزه را داد، اما تعداد کشتهشدگان از ۵۳۰۰۰ فلسطینی فراتر رفته است. جنگی که عملگرایان آن را یک بار استراتژیک مینامند و نئوکانها میخواهند که رژیم اشغالگر یکبار برای همیشه کار را تمام کند.
در نهایت باید گفت که دوره دوم ترامپ دیگر یک ریاست جمهوری نیست بلکه یک جنگ تمام عیار بین شورشیان ملی گرای ماگا و دولت امنیت ملی است. مسئله این است که آیا ایالات متحده امپراتوری پس از جنگ خود را دو چندان میکند یا به لاک انزواطلبی فرو میرود.
با این حال هر کدام از طرفین پیروز شوند، جهان باید یک حقیقت را به خاطر داشته باشد: هر دو اردوگاه، غرب آسیا را از دریچه منافع آمریکا میبینند. هیچکدام به مردم منطقه اهمیت نمیدهند. فراموش نکنیم که اگر محور مقاومت هزینه مداخله ایالات متحده را افزایش نمیداد، این شکاف هرگز آشکار نمیشد؛ درواقع انشعاب نخبگان آمریکایی نتیجه دو دهه مقاومت است.
نظر شما