در شماره پیش با استفاده از یافتههای علمی ثابت شد تزاحم حسهای بویایی و دیداری و محرکهای فراوان پیرامون حرم مطهر، نخستین مانع تعمیق تجربه زیارت است. شهر پیش از آنکه مکمل و بازتابدهنده شخصیت و ارزشهای امام(ع) باشد، باید ابتدا تسهیلگر شکلگیری یک رابطه درست زیارتی به شمار بیاید.
با وجود وضعیت فعلی حتماً این ابهام مطرح میشود حالا که شهر، خود مانع اولیه زیارت است، بنابراین ما هیچ گاه تجربه یک زیارت حقیقی را نخواهیم داشت. پاسخ در سطح اجتماعی تقریباً همین است؛ اما در لایه فردی خیر.
اینجا سرآغاز یک دعوای نظری اما حیاتی میان جامعهشناسان و اصحاب علوم انسانی بوده که به دوگانه عاملیت و ساختار معروف شده است.
عاملیت فرد و ساختارهای کلان
یکی از بنیادیترین پرسشهای علوم انسانی و اجتماعی این است: آیا انسانها کنشگرانی آزاد، خلاق و مختارند یا صرفاً تابع ساختارهاییاند که پیشاپیش آنها را شکل دادهاند؟ وقتی زائر از همان ابتدای ورود به حریم حرم مطهر با یک نقشه فرهنگی، اقتصادی و شهری از پیشطراحی شده و ساختارهایی مواجه میشود که امکان تحقق زیارت متعالی را از او سلب میکنند، بنابراین جایگاه اختیار و اراده فرد در تحقق فعل زیارت و سایر افعال اجتماعیاش چه میشود؟
دیدگاه ساختارگرایان این بوده که فرد به شدت وابسته به ساختار است. در این دیدگاه، سیاستها یعنی نظام کلی و پنهان فرهنگی و اجتماعی هستند که نقش تعیینکننده دارند، نه خود فرد. فرد نه آگاه است و نه مختار؛ بلکه زبان، فرهنگ و ساختار ناخودآگاه تعیین میکند که فرد چه میگوید و چه رفتاری از خود نشان میدهد. چنان که دورکیم میگفت واقعیتهای اجتماعی بیرون از ما هستند و بر ما اجبار دارند. قوانین اخلاقی، آیینها، دین، زبان و حتی شیوههای سوگواری و ازدواج، همگی ساختارهاییاند که بر فرد تحمیل میشوند. در نتیجه فرد ابتدا در نظم اجتماعیاش به دنیا میآید و قالبریزی میشود. گرچه خود در بیشتر موارد متوجه این نظم نیست. آزادی فردی یا آگاهانه انتقادی، یا خیلی اندک است یا فقط توهمی مدرن به شمار میآید.
بر اساس نگاه جامعهشناسان کلاسیک مانند دورکیم یا لوی-استروس، زیارت فقط یک تجربه شخصیِ عرفانی یا دینی نیست؛ بلکه درون یک نظام معنایی و ساختار اجتماعی قرار دارد که پیشاپیش معنا، رفتار و حسهای زائر (شیوه ورود، رفتار، پوشش، دعا خواندن، اهدای نذر، لمس ضریح و...) را تنظیم کرده است، حتی تجربههای به ظاهر «شخصی» مانند گریه، دعا یا آرامش، درون یک بافت فرهنگی و نمادین معنا مییابند که از پیش موجود است. بنابراین زیارت، بیش از آنکه تجربهای خودانگیخته باشد، نوعی مشارکت در نظم اجتماعی و بازتولید معنای جمعی است.
زیارت حقیقی به مثابه کنش عاملیتمند
در مقابل، نظریهپردازانی مانند آنتونی گیدنز و پیر بوردیو کوشیدهاند نشان دهند افراد نه کاملاً دارای ساختار هستند و نه کاملاً آزاد؛ بلکه هم درون ساختار عمل میکنند و هم در بازتولید یا تغییر آن نقش دارند. از این منظر حتی اگر ساختاری (مانند معماری، اقتصاد زیارت، شلوغیهای حرم منور و...) به زیارت آسیب بزند، عاملیت فرد میتواند نقش جبرشکن را ایفا کند. چگونه؟ با آگاهی از فلسفه و هدف زیارت. آری اگر آگاهی از معنای حقیقی زیارت وجود داشته باشد، در دل شلوغیها و حواسپرتیهای بازارهای اطراف حرم منور میتوان کنشی متفاوت را رقم زد. اگر زائر از جایگاه امام(ع) در مناسبات زندگی خود آگاه شود، بیشک نخستین کنش زیارتیاش این است که دفعات بیشتری به زیارت میآید و این افزایش تشرفهای بامعرفت، خود عامل افزایش کیفیت زیارت او و تغییرات اساسی در زندگی فرد میشود.
بسیاری از مسئولان فرهنگی به ویژه در حوزه زیارت با توجه به وضعیت فرهنگی نامناسب جامعه به خصوص در سالهای اخیر به دنبال اثرگذاری بلندمدت بر سبک زندگی زائران و مجاوران هستند و در این میان از ظرفیت حرم مطهر و زیارت به عنوان یک فرصت استثنایی یاد میکنند.
واقعیت این است که زیارت و وجود مبارک حضرت رضا(ع) یک فرصت بینظیر برای اصلاح فرهنگی وضعیت جامعه؛ آن هم با مشخصات ظاهری مدنظر برخی نیست. تحول امام با انسان فراتر از وضعیت حجاب و پوشش و نشانههای سطحی و یکدستسازی جامعه است. تحول امام(ع) از نوع تکوینی و وجودی بوده و تا زائر، خود را در شعاع این فیض دائمی قرار ندهد، رفتارهای دیگرش هم تأثیری از امام نمیپذیرد.
به بیان دیگر، زائر باید به ارتباط وجودی از مسیر درک جایگاه امام معصوم(ع) در نظام هستی و خلقت خود برسد تا از راه این درک و ارتباط، ساحات وجودیاش کامل و استعدادهای انسانیاش شکوفا شود. فرق اصلاح سبک زندگی به روش احساسی و عاطفی با این مدل این است که در مدل نخست، زائر و مجاور تا مدت کوتاهی که حس و حال آن محصول فرهنگی در آنها زنده است، تن به معیارهای رسمی مراکز فرهنگی میدهند؛ اما کاری با سایر شئونات یک جامعه اسلامی مانند سیاست اسلامی، مقاومت، اقتصاد اسلامی، فرهنگ وقف و... ندارند؛ ولی در مدل دوم، زائر با آگاهی از روح حاکم بر رفتارهای دینی، نه تنها خودمراقبتی و اصلاحگری دائمی دارد؛ بلکه در سایر ابعاد جامعه اسلامی نیز کنشی آگاهانه و ارادی را نشان میدهد، نه اینکه فقط تابع نظم موجود باشد. این کنشگری آگاهانه، مولد و اصلاحگر جامعه بوده و از قضا کار اصلی هدایت در این مسیر هم با خود امام(ع) است و سیاستگذار فقط تسهیلگر این ارتباط خواهد بود.
اینجا سرآغاز یک دعوای نظری اما حیاتی میان جامعهشناسان و اصحاب علوم انسانی بوده که به دوگانه عاملیت و ساختار معروف شده است.
عاملیت فرد و ساختارهای کلان
یکی از بنیادیترین پرسشهای علوم انسانی و اجتماعی این است: آیا انسانها کنشگرانی آزاد، خلاق و مختارند یا صرفاً تابع ساختارهاییاند که پیشاپیش آنها را شکل دادهاند؟ وقتی زائر از همان ابتدای ورود به حریم حرم مطهر با یک نقشه فرهنگی، اقتصادی و شهری از پیشطراحی شده و ساختارهایی مواجه میشود که امکان تحقق زیارت متعالی را از او سلب میکنند، بنابراین جایگاه اختیار و اراده فرد در تحقق فعل زیارت و سایر افعال اجتماعیاش چه میشود؟
دیدگاه ساختارگرایان این بوده که فرد به شدت وابسته به ساختار است. در این دیدگاه، سیاستها یعنی نظام کلی و پنهان فرهنگی و اجتماعی هستند که نقش تعیینکننده دارند، نه خود فرد. فرد نه آگاه است و نه مختار؛ بلکه زبان، فرهنگ و ساختار ناخودآگاه تعیین میکند که فرد چه میگوید و چه رفتاری از خود نشان میدهد. چنان که دورکیم میگفت واقعیتهای اجتماعی بیرون از ما هستند و بر ما اجبار دارند. قوانین اخلاقی، آیینها، دین، زبان و حتی شیوههای سوگواری و ازدواج، همگی ساختارهاییاند که بر فرد تحمیل میشوند. در نتیجه فرد ابتدا در نظم اجتماعیاش به دنیا میآید و قالبریزی میشود. گرچه خود در بیشتر موارد متوجه این نظم نیست. آزادی فردی یا آگاهانه انتقادی، یا خیلی اندک است یا فقط توهمی مدرن به شمار میآید.
بر اساس نگاه جامعهشناسان کلاسیک مانند دورکیم یا لوی-استروس، زیارت فقط یک تجربه شخصیِ عرفانی یا دینی نیست؛ بلکه درون یک نظام معنایی و ساختار اجتماعی قرار دارد که پیشاپیش معنا، رفتار و حسهای زائر (شیوه ورود، رفتار، پوشش، دعا خواندن، اهدای نذر، لمس ضریح و...) را تنظیم کرده است، حتی تجربههای به ظاهر «شخصی» مانند گریه، دعا یا آرامش، درون یک بافت فرهنگی و نمادین معنا مییابند که از پیش موجود است. بنابراین زیارت، بیش از آنکه تجربهای خودانگیخته باشد، نوعی مشارکت در نظم اجتماعی و بازتولید معنای جمعی است.
زیارت حقیقی به مثابه کنش عاملیتمند
در مقابل، نظریهپردازانی مانند آنتونی گیدنز و پیر بوردیو کوشیدهاند نشان دهند افراد نه کاملاً دارای ساختار هستند و نه کاملاً آزاد؛ بلکه هم درون ساختار عمل میکنند و هم در بازتولید یا تغییر آن نقش دارند. از این منظر حتی اگر ساختاری (مانند معماری، اقتصاد زیارت، شلوغیهای حرم منور و...) به زیارت آسیب بزند، عاملیت فرد میتواند نقش جبرشکن را ایفا کند. چگونه؟ با آگاهی از فلسفه و هدف زیارت. آری اگر آگاهی از معنای حقیقی زیارت وجود داشته باشد، در دل شلوغیها و حواسپرتیهای بازارهای اطراف حرم منور میتوان کنشی متفاوت را رقم زد. اگر زائر از جایگاه امام(ع) در مناسبات زندگی خود آگاه شود، بیشک نخستین کنش زیارتیاش این است که دفعات بیشتری به زیارت میآید و این افزایش تشرفهای بامعرفت، خود عامل افزایش کیفیت زیارت او و تغییرات اساسی در زندگی فرد میشود.
بسیاری از مسئولان فرهنگی به ویژه در حوزه زیارت با توجه به وضعیت فرهنگی نامناسب جامعه به خصوص در سالهای اخیر به دنبال اثرگذاری بلندمدت بر سبک زندگی زائران و مجاوران هستند و در این میان از ظرفیت حرم مطهر و زیارت به عنوان یک فرصت استثنایی یاد میکنند.
واقعیت این است که زیارت و وجود مبارک حضرت رضا(ع) یک فرصت بینظیر برای اصلاح فرهنگی وضعیت جامعه؛ آن هم با مشخصات ظاهری مدنظر برخی نیست. تحول امام با انسان فراتر از وضعیت حجاب و پوشش و نشانههای سطحی و یکدستسازی جامعه است. تحول امام(ع) از نوع تکوینی و وجودی بوده و تا زائر، خود را در شعاع این فیض دائمی قرار ندهد، رفتارهای دیگرش هم تأثیری از امام نمیپذیرد.
به بیان دیگر، زائر باید به ارتباط وجودی از مسیر درک جایگاه امام معصوم(ع) در نظام هستی و خلقت خود برسد تا از راه این درک و ارتباط، ساحات وجودیاش کامل و استعدادهای انسانیاش شکوفا شود. فرق اصلاح سبک زندگی به روش احساسی و عاطفی با این مدل این است که در مدل نخست، زائر و مجاور تا مدت کوتاهی که حس و حال آن محصول فرهنگی در آنها زنده است، تن به معیارهای رسمی مراکز فرهنگی میدهند؛ اما کاری با سایر شئونات یک جامعه اسلامی مانند سیاست اسلامی، مقاومت، اقتصاد اسلامی، فرهنگ وقف و... ندارند؛ ولی در مدل دوم، زائر با آگاهی از روح حاکم بر رفتارهای دینی، نه تنها خودمراقبتی و اصلاحگری دائمی دارد؛ بلکه در سایر ابعاد جامعه اسلامی نیز کنشی آگاهانه و ارادی را نشان میدهد، نه اینکه فقط تابع نظم موجود باشد. این کنشگری آگاهانه، مولد و اصلاحگر جامعه بوده و از قضا کار اصلی هدایت در این مسیر هم با خود امام(ع) است و سیاستگذار فقط تسهیلگر این ارتباط خواهد بود.
نظر شما