عدهای با استناد به این برنامه دست به موجسازی رسانهای زدهاند و برخی دیگر با هدفهای مختلف در حال موجسواریاند. البته این واکنشها نه غیرمنتظره است و نه الزاماً نشانهای از توطئه یا برنامهریزی قبلی. آنچه رخ داده، صرفاً بازتاب طبیعی اظهارات یک چهره عمومی در جامعه است؛ پدیدهای که در سراسر دنیا امری متداول محسوب میشود.
اما اگر از نگاه سطحی و زودگذر عبور کنیم، میتوان گفت آنچه در این برنامه نمایان شد، تنها نوک یک کوه یخ بود؛ مسئلهای با ابعاد عمیقتر که نیازمند توجه و چارهاندیشی جدی متولیان امر است. در ادامه به برخی از این ابعاد اشاره میشود:
۱. مسئولیت دوگانه: چهره عمومی و رسانه
هنگامی که فردی به عنوان یک چهره شناخته شده به ویژه در عرصه ورزش مطرح میشود، طبیعی است باید با اصول اولیه تعامل اجتماعی و به ویژه رفتار رسانهای آشنا باشد. اما در مقابل، از رسانهای چون صدا و سیما نیز انتظار میرود محتوای برنامهاش در چارچوبی منطقی و مرتبط با موضوع برنامه طراحی شود. اینکه دانستن برخی اطلاعات عمومیِ کمکاربرد برای یک ورزشکار، تبدیل به معیار قضاوت شود، نه تنها ناعادلانه است، بلکه ممکن است نشان از نوعی سوءنیت یا حداقل فقدان تخصص در طراحی برنامه داشته باشد؛ جایی که مجری یا عوامل برنامه با علم به عدم آشنایی میهمان با برخی حوزهها، پرسشهایی را مطرح میکنند که صرفاً با هدف تولید محتوای پرحاشیه و ویروسی طراحی شدهاند، نه ارتقای کیفیت گفتوگو.
۲. مسئله تحصیل و حرمت دانشگاه
مسئله تحصیل بیرانوند نیز بار دیگر با همین نگاه رسانهای و سطحی مطرح شد، اما در این میان آنچه باید جدی گرفته شود، شأن و حرمت نهاد دانشگاه است. متأسفانه در سالهای اخیر شاهد بودهایم برخی ورزشکاران و چهرههای عمومی صرفاً به دلیل «قانون تسهیلگر تحصیلی برای نخبگان و استعدادها» وارد دانشگاه شدهاند بیآنکه الزامی جدی برای حضور در کلاس یا فعالیت علمی برایشان تعریف شده باشد.
اگر قرار است تحصیل، ابزاری برای تعویق خدمت سربازی یا بهرهمندی از امتیازات خاص باشد، دستکم شرط حداقلی حضور فعال در کلاسها و تعامل با محیط علمی باید رعایت شود. در غیر این صورت، نهاد دانشگاه به جایگاه یک بنگاه امتیازدهی تقلیل خواهد یافت و اعتماد عمومی نسبت به دانشگاهیان آسیب میبیند.
۳. میان صداقت و آگاهی؛ جامعه چه میخواهد؟
در پایان، با همه نقدهایی که به بیرانوند وارد است، نباید از یک ویژگی او نیز غافل شد: صداقت و صراحت در بیان. جامعه امروز بیش از همیشه نیازمند چهرههای بینقاب است؛ افرادی که بدون تظاهر سخن میگویند، حتی اگر دانستههای محدودی داشته باشند.
شاید بد نباشد این پرسش را پیش روی خود بگذاریم: جامعه سالمتر و پویاتر را افراد صادق با اطلاعات محدود میسازند، یا آنان که اطلاعات گستردهتری دارند اما نقابهای مختلفی به چهره میزنند و گفتار و کردارشان زمین تا آسمان با هم فاصله دارد؟
نظر شما