برای ما بندگان و بردگان زندگی همیشه فرصت رهایی پیش نمیآید. فرصتی که دست و پای ما را از آنچه زمینگیرمان کرده رهایی بخشد و از تکرار روزمره خلاص کند. اما برای او، میثم تمار این فرصت یگانه پیش آمد. فرصتی که به او کمک کرد به جای اینکه در بند باشد، یکی از یاران امیرالمؤمنین(ع) باشد.
خرمافروشی در بازار کوفه
میگویند برده زنی از بنیاسد بود که حضرت علی(ع) خریدارش شد. همین یک خبر، همین یک جمله برای همه زندگیاش کافی است؛ اینکه در بند باشی و علی(ع) خریدارت باشد. اما این ابتدای راه زندگی سالم بود. بردهای که به دست اهلبیت(ع) آزاد شد و زندگیاش در مسیر متفاوتی حرکت کرد. آمده است چون علی بن ابیطالب(ع) او را خرید نامش را پرسید. گفت سالم نام دارم. امام به او گفت: پیامبر(ص) مرا خبر داد که والدین عجمیات، تو را میثم نامیدهاند. او این سخن امام را تأیید کرد و از آن پس نامش دوباره میثم شد. شد میثم، کنیهاش ابوسالم. برخی هم او را ابوصالح میخواندند. اما اینکه امروز ما او را به نام میثم تمار میشناسیم به خاطر کسبوکارش است. آمده است او در بازار کوفه خرما میفروخت و به همین خاطر به او لقب تمار داده بودند.
فرصت زندگی در عصر سه امام
اما این آزادی تنها فرصت زندگی میثم تمار نبود، زندگی در دوران سه امام شیعه دیگر فرصت او بود. فرصتی که میثم تمار قدر آن را دانست و امروز ما او را به عنوان یکی از صحابی مشهور سه امام شیعه، امام علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) میشناسیم. اما گفته میشود بیشتر شهرت میثم تمار به سبب شاگردی نزد امام علی(ع) بود. او پس از آشنایی با امام علی(ع) ایشان را رها نکرد و سعی کرد از دانش این مرد بزرگ تاریخ بهره بگیرد. در این باره آمده است: «امام علی(ع) او را در زمره گروهی از مؤمنانِ آزموده قرار داد تا در درک جایگاه رسول خدا(ص) و اهلبیت(ع) به مقام والایی دست یابد». (طبری، ص ۲۳۶ و ۲۳۷) همچنین میثم تمار را به عنوان یکی از راویان حدیث میشناسند. روایاتی از دوران پایانی حکومت امام علی(ع) نقل کرده است. او علاقه و محبتش به اهلبیت(ع) معروف بود تا آنجا که به گفته ابنطاووس، معاویه در زمان درشتی به امام علی(ع) و یارانش از میثم تمار نیز به بدی یاد میکرد. پس از امام علی(ع) میثم از یاران باوفای امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بود. آمده است امام حسین(ع) توجه ویژهای به او داشت و از او به نیکی یاد میکرد. (رجال، ص ۸۰)
روایتگری که زبانش شمشیرش بود
میثم تمار جز روایتگری و یاری به ویژگیهای دیگری نیز مزین بود. گفته میشود در سخن گفتن شجاع بود و همه او را به حاضر جوابی میشناختند. یکی از جلوههای این سخنوری و حاضر جوابی او که در تاریخ تشیع به یادگار مانده، سخنوری او در دربار عبیدالله بن زیاد است. آمده است در این واقعه ابنزیاد از منطق، سخنوری، فصاحت و بلاغت او در شگفت ماند. (رجال، ص ۸۶) میتوان گفت زبان و مهارت گفتار میثم تمار سلاح او بود. مردمان خطبههای او را بر ضد امویان به خاطر داشتند و این، او را به یکی از دشمنان حکومت اموی تبدیل کرده بود. همچنین گفته میشود میثم مرگ معاویه را پیشگویی کرده بود، همچنین شهادت حبیب بن مظاهر را در دیداری که با او داشت. او همچنین از پیش، از دستگیریاش توسط سرکرده طایفه خود و شهادتش به دستور ابنزیاد و آزادی مختار از زندان خبر داد. از این رو میثم را صاحب علم منایا و بلایا میدانستند که از زمان مرگ، حوادث و امتحانات سخت آگاهی دارد. (ویکی شیعه، مدخل میثم تمار)
شاگردی که مفسر قرآن بود
عجیب نیست که این شاگرد امام علی(ع) دستی در تفسیر قرآن نیز داشته باشد. بنابر روایتی از میثم خطاب به عبدالله بن عباس، میثم تنزیل قرآن را نزد امام علی(ع) خوانده و امام تأویلش را به وی آموخته بود. از اینرو، هنگامی که میثم به عمره رفت، به ابنعباس گفت هر مطلبی درباره تفسیر قرآن میخواهد، از وی بپرسد. ابنعباس از این پیشنهاد استقبال کرد و کاغذ و دواتی خواست و آنچه را میثم املا کرد، نوشت. چون میثم او را از شهادت خود به دستور ابنزیاد خبر داد، ابنعباس که گمان میکرد میثم این خبر را از روی کهانت به او داده است، به وی بیاعتماد شد و درصدد برآمد مطالبی را که از او نوشته بود، پاره کند. میثم او را از این کار بازداشت و از او خواست این تفسیر را حفظ کند و اگر آنچه وی از آن خبر داده، به وقوع نپیوست، آن را از بین ببرد. ابنعباس پذیرفت و پس از مدتی همه اخباری که میثم از آینده داده بود، محقق شد. (اختیار معرفة الرجال المعروف برجال الکشّی، ص۸۱)
شهیدی که کنار دارش نماز میخواند
همانطور که گفته شد، میثم تمار را به عنوانی شخصی میشناختند که گاه از آینده خبر میداد و یکی از این خبرها درخصوص نحوه مرگ خودش بود. بهطور مثال در سال ۶۰ قمری میثم برای عمره به مکه رفته بود. گفته میشود او چون امام حسین(ع) را در مکه نیافت، سراغ ایشان را از امسلمه گرفت. امسلمه او را از احوال امام آگاه کرد. میثم که عازم بازگشت به کوفه بود، از امسلمه خواست به امام سلام برساند و بگوید نزد خداوند با امام دیدار خواهد کرد. (الارشاد، ج ۱، ص ۳۲۴) آمده است امام علی(ع) درخصوص نحوه مرگ میثم، قاتلش و چگونگی به دار آویخته شدنش به درخت نخلی با او سخن گفته و به او بشارت داده بود که پاداش مقاومت او در برابر خواست عبیدالله بنزیاد، حاکم وقت کوفه آن است که در آخرت، کنار امام در درجهای شایسته خواهد بود. گفته شده میثم کنار آن درخت نماز میخواند و با آن سخن میگفت و به همین خاطر مردم او را مسخره میکردند. (روضهالواعظین، ج ۲، ص ۲۲۸) درخصوص شهادت میثم دو روایت وجود دارد؛ نخست اینکه عبیدالله ابنزیاد به دستور معاویه مأمور بود او را به عنوان یکی از یاران صدیق اهلبیت(ع) به قتل برساند. او در راه بازگشت از مکه توسط سربازان عبیدالله ابنزیاد دستگیر شد و مدتی در زندان بود و سپس در کوفه به دار آویخته شد و در روایت دیگر آمده است میثم به قصد اعتراض به دربار ابنزیاد رفته و در آنجا سخنرانی قرایی انجام داده و در مدح امام علی(ع) سخن گفت و پس از آنکه حقانیت اهلبیت(ع) را انکار نکرد به دار مجازات آویخته شد. هر کدام از روایتها درست باشد، به هر حال میثم به عنوان یکی از مردان بزرگ و اصحاب بینظیر اهل بیت(ع) مرگی سرخ در یکی از نقاط سرخ تاریخ داشت. مرگی که گویی بزرگترین فرصت زندگی سراسر شگفتی او بود. اینک مزار میثم تمار به عنوان نشانهای از پیروزی حق بر باطل بر جای مانده است. مزاری که امروز پس از هزار سال، زائرانی دارد، در حالی که از قاتلان او نام و نشانی باقی نیست.
خبرنگار: آزاده خلیلی
نظر شما