به گزارش خبرنگار قدس آنلاین، رشد کسری بودجه، اوج گرفتن فشار مالی جنگی و ورود اقتصاد به چرخهای رکودی، مهمترین مسائل پیش روی رژیم صهیونیستی است؛ مسائلی که توان این رژیم برای تداوم جنگی فرسایشی را با تردیدهای جدی روبهرو ساختهاند.
برآورد والاستریت ژورنال نشان میدهد، هزینههای مستقیم جنگ اسرائیل به حدود ۱۲ میلیارد دلار در ماه رسیده است؛ رقمی که به طور عمده صرف سامانههای دفاع هوایی، عملیات مکرر پروازی، بمبباران و همچنین استهلاک ناوگان نظامی میشود. هزینه هر ساعت پرواز جنگندهها نیز براساس تحلیل کارشناسان نظامی، بیش از ۱۰ هزار دلار برآورد میشود. افزون بر این، رژیم اسرائیل مجبور است میلیاردها دلار دیگر برای بازسازی ساختمانهای آسیبدیده، زیرساختها و تجهیزات نظامی و غیرنظامی اختصاص دهد. تنها در هفته ابتدایی حملات ایران، هزینه بازسازی به حدود ۴۰۰ میلیون دلار رسیده است.
این بحران در شرایطی اتفاق میافتد که پیامدهای اقتصادی جنگ ۷ اکتبر و حملات مداوم به غزه هنوز درمان نشده و کسری بودجه اسرائیل از مرز ۱۵ درصد عبور کرده است. پیشبینی میشود با تداوم جنگ و فشارهای امنیتی جدید این شاخص منفی باز هم افزایش یابد و هزینه تأمین مالی جنگ، ساختار بودجهای اسرائیل را به مرز فروپاشی بکشاند.
افزایش فشار بر جامعه، کسبوکار و سرمایه انسانی
تعطیلی مکرر کسبوکارها به خاطر شرایط جنگی و اقامت مردم در پناهگاهها، موجی از نااطمینانی را بر بخش خصوصی و بازارهای کار اسرائیل سایه افکنده است. وابستگی بالای اقتصاد تلآویو به صادرات، واردات و بنادر حساسی مثل حیفا، با هر موج ناامنی دچار آسیب جدی میشود. گردشگری، به عنوان یک رکن مهم اقتصاد غیرنفتی اسرائیل، تحت تاثیر توقف پروازها و قطع جریان ورود توریستها تقریباً فلج شده و ظرفیت مالی آن به حداقل رسیده است.
همچنین صنایع هایتک و شرکتهای فناور اسرائیلی نیز در پی افزایش احتمال تهدید و بیثباتی، تمایل خود برای بقا در بازار داخلی را از دست دادهاند. طی ماههای گذشته بسیاری از این شرکتها برنامه خروج سرمایه و انتقال دفاتر خود به اروپا و آمریکا را عملیاتی کردهاند؛ خروجی که به معنی تضعیف زیرساخت فنآوری اسرائیل است.
مهاجرت معکوس و بحران سرمایه انسانی
یکی از تازهترین و نگرانکنندهترین تحولات، تشدید موج مهاجرت معکوس یهودیان از سرزمینهای اشغالی است. این روند بهدلیل ناامنی، تضعیف پدافند دفاعی و بیاعتمادی به آینده، بهشدت شتاب گرفته است. اگر این موج به روندی پایدار بدل شود، جریان ورود سرمایه خارجی و نیروی متخصص به سرزمینهای اشغالی نهتنها متوقف، بلکه تبدیل به خروج واقعی سرمایه خواهد شد؛ موضوعی که از دید بسیاری کارشناسان میتواند سرآغاز افول یا حتی فروپاشی اقتصادی رژیم اسرائیل باشد.
اثر بازار جهانی انرژی بر رفتار غرب
بخشی از تصمیمگیریهای سیاسی و نظامی غرب و آمریکا نسبت به حمایت از اسرائیل، عملاً تابع هزینههای انرژی و تأثیر مستقیم تنشهای منطقهای بر قیمت نفت است. تجربه مناقشات اخیر نشان داد که با جهش قیمت نفت به بالای ۸۰ دلار پس از حملات موشکی ایران و اقدامات در خلیج فارس، تقاضا برای آتشبس فوراً از سوی متحدان غربی و اسرائیل شدت گرفت. حتی ترامپ، نیز مکرراً نسبت به تأثیر افزایش قیمت نفت بر بازار سهام و اعتماد عمومی آمریکاییها هشدار داده است، چراکه تحولات بورس بهسرعت از تلاطم بازار انرژی متاثر میشود و میتواند بحران اطمینان عمومی را تشدید کند.
مقایسهای با اقتصادهای ریشهدار منطقه
الگوی اقتصادی اسرائیل مبتنی بر جذب سرمایهگذاران خارجی، نیروی مهاجر و حضور شرکتهای چندملیتی است؛ مدلی که در دوران بحران، نقاط ضعف خود را به وضوح آشکار میکند. برعکس، اقتصادهای منطقه مانند ایران که بر سرمایه داخلی و تولید ملی استوارند، در شرایط بحران، چسبندگی و مقاومت اجتماعی-اقتصادی بالاتری نشان میدهند و با پدیدههایی چون فرار سرمایه یا مهاجرت گسترده مواجه نمیشوند. این موضوع یک مزیت استراتژیک است که در همین بحران آشکارتر از همیشه قابل مشاهده است.
مجموعهای از بحرانها؛ از هزینههای سرسامآور نظامی و بازسازی گرفته تا تعطیلی کسبوکار، فرار سرمایه، تضعیف بخش گردشگری و موج مهاجرت معکوس، اقتصاد اسرائیل را به مرز ناتوانی در ادامه جنگ فرسایشی رسانده است. نااطمینانی روزافزون، کاهش تابآوری روانی، و افزایش نارضایتی عمومی، همه دست به دست هم داده تا آتشبس و توقف درگیریها به جدیترین گزینه روی میز سیاستگذاران تلآویو بدل شود. ادامه جنگ با روند فعلی، بیش از همیشه بقای اقتصادی و حتی امنیت اجتماعی اسرائیل را به چالش میکشد.
نظر شما