از توحید صدوق تا نهایةالدرایه، از تدریس تمام شفای ابنسینا تا وصیت پدری که گفت: «حتی یک لحظه از علم غافل مشو». اینجا روایت ارادت شاگردی است که شیوهای نو از معلم بودن را از محضر این استاد کمنظیر آموخت. دکتر حسین کلباسی اشتری، استاد گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی(ره) از استاد اینگونه میگوید:
استاد حشمتپور، استاد فرهیخته و دانشمند علوم عقلی
توفیق استفاده از محضر مبارک ایشان را به صورت مستمر و طولانی نداشتم؛ اما در یک فرصت کوتاه و فشرده موفق شدم در کنار گروهی از فضلا و دانشجویان حوزه علمیه قم، در درس «المشاعر» ملاصدرا که توسط این استاد فرهیخته تدریس میشد، حضور یابم و بخشی از آن را با استفاده از تدریس عمیق و دقیق ایشان همراهی کنم.
هر چند توفیق حضور شخصی در محضر ایشان برای بنده همواره فراهم نبود؛ اما پیش و پس از آن حضور کوتاه، از راههای فراوانی با مراتب علمی و اخلاقی استاد حشمتپور(ره) آشنا بودم؛ از جمله آثار نوشته و فایلهای صوتی تدریس ایشان که از راههای مختلف به دست ما میرسید، همواره مورد استفاده و توجه من و دوستان بود. استاد حشمتپور(ره) برای جامعه علمی کشور و به ویژه کسانی که در زمینه علوم عقلی؛ فلسفه، عرفان و سایر شعب مرتبط مشغول تحصیل، تدریس، تتبع و پژوهش بودند، نامی آشنا و معروف به شمار میآمدند. ایشان با وجود دقت علمی، گستردگی دید و تسلط ویژه بر مباحث عرفانی و فلسفی، نه تنها به عنوان یک مدرس؛ بلکه به عنوان یک استاد متضلع و فرزانه شناخته میشدند. اگر نتوان گفت بینظیر، حداقل به حق کمنظیر محسوب میشدند.
استاد حشمتپور؛ جامع علم و عمل
استاد حشمتپور شخصیتی کامل و کمنظیر بودند؛ هم در مراتب علمی عالی و هم در فضایل اخلاقی و عمل به دانش، که هر دو را به صورت برجسته و تحسینبرانگیز دارا بودند. در باب مقام علمی ایشان، همین بس که در گسترهای وسیع از علوم اسلامی تبحری کممانند داشتند؛ هم در علوم عقلی مانند فلسفه، کلام و عرفان و هم در دیگر شاخههای فرهنگ و تمدن اسلامی. افزون بر این، استادی توانا و صاحبقلمی چیرهدست بودند.
گستره بینظیر تدریس ایشان
از زبان شاگردانشان بارها شنیدهام که استاد حشمتپور فرموده بودند: «هیچ کتاب مهمی در علوم عقلی نیست که حداقل یک بار آن را تدریس نکرده باشم». این سخن، به تنهایی گویای عظمت علمی و وسعت دانش ایشان است. در تمدن اسلامی ما آثار فلسفی و عقلی بسیاری بهعنوان متن درسی مطرح بوده و هستند. حتی تدریس یک بار این حجم از متون، آن هم در حوزهای به دشواری علوم عقلی، به راستی امتیازی خارقالعاده است. این ویژگی، استاد حشمتپور را در زمره استادان کمنظیر، اگر نه بیهمتا قرار میدهد؛ چراکه تدریس این علوم کار هر کسی نیست و تسلط بر چنین گسترهای از متون، شاهدی زنده بر عمق دانش و جایگاه رفیع ایشان در حوزههای علمی است.
استاد حشمتپور(ره)؛ چهرهای فراموشنشدنی از عالمان سده بیستم
استاد حشمتپور(ره) نه تنها در علوم عقلی؛ بلکه در دیگر رشتههای علمی چون فقه، اصول، کلام و عقاید و حتی علومی چون ریاضیات و هیئت نیز صاحبنظر و مربی ممتازی بودند. کتابهایی چون «شفا»ی ابن سینا که یک دایرةالمعارف جامع از علوم زمان خود به شمار میرود و شامل منطق، طبیعیات، ریاضیات و الهیات است، ایشان تمامی بخشهای آن را تدریس کرده بودند؛ کاری که از لحاظ علمی و تخصصی نه تنها گسترده؛ بلکه عمیقاً متقاضی دقت و تسلط فراوان است. کتابهایی چون «توحید صدوق» در علم کلام، «کشفالمراد» در کلام اسلامی، «خلاصةالحساب» اثر شیخ بهایی در ریاضیات و حتی متونی چون «نهایةالدرایه» مرحوم آقا شیخ محمدحسین اصفهانی در علم اصول فقه را ایشان با تسلط کامل و با نظر شخصی عمیق تدریس میکردند. در مقام تفسیر، تبیین و ایضاح مطالب، نه تنها نظر خاص خود را ابراز کرده؛ بلکه به شکلی حکیمانه، دیدگاههای مختلف را معرفی میکردند و گاه نظر خود را در میان دیگران قرار داده و اجازه میدادند شاگردان بر اساس استدلال و تحقیق، خود به استنباط و برداشت بپردازند. این جامعیت علمی در دورهای که علوم به شاخههای محدود و جدا از هم تقسیم شدهاند و هر فرد فقط به یک شعبه اکتفا میکند، واقعاً چشمگیر و غیرمعمول است. این ویژگی در شخصیت علمی استاد حشمتپور(ره) نه تنها نادر بود؛ بلکه میتوان گفت کمنظیر و شاید در نوع خود بینظیر محسوب میشد.
اما نکتهای که از علم فراتر میرفت، ویژگیهای اخلاقی و رفتاری ایشان بود. استاد حشمتپور در عمل، نمونهای برجسته از عالمِ وارد در علم و در عین حال، عابدِ حقیقی در زندگی روزمره بودند. برای طلاب، دانشجویان و فضلا، ایشان در رفتار، بیان و حتی در دقایقی که مشغول تدریس بودند، الگویی اخلاقی و نمونهای از مکارم اسلامی به شمار میرفتند.
ایشان به این معروف بودند که حتی در موقع تدریس، به دیوار تکیه نمیکردند و همواره در وضعیتی مستقر و با وقار سخن میگفتند. کلام و بیان ایشان از چنان تواضع علمی برخوردار بود که کوچکترین اثری از ادعا، منیت یا تعصب در بیان نظرات دیده نمیشد.
همانطور که میدانیم، هرکس صاحبنظر باشد، طبیعتاً دارای چارچوبی فکری بوده و ممکن است نسبت به دیدگاه خودش اصرار نیز داشته باشد؛ اما استاد حشمتپور(ره) در مقام تبیین مباحث علمی و ارائه دیدگاههای مختلف همواره نهایت تواضع را به خرج میدادند. نظرات خود را به عنوان آخرین کلمه و قطعی ارائه نمیکردند؛ بلکه آنها را کنار دیدگاههای دیگر قرار میدادند و میفرمودند: «حالا استنباط ما از این مطلب چنین است» یا «این برداشت ما از مطلب است». به این ترتیب ایشان نه تنها دیدگاه خود را برجسته میکردند؛ بلکه فضای علمی را برای تفکر و استنتاج شاگردان باز میگذاشتند.
این ویژگی؛ ترکیبی از علم عمیق و اخلاق والا را میتوان یکی از مهمترین خصایص شخصیت علمی و انسانی استاد حشمتپور(ره) دانست؛ شخصیتی که یاد و نامش در تاریخ علم و اخلاق حوزههای عقلی ایران جایگاه والایی دارد.
وصیت پدر؛ چراغ راه استادی بیهمتا
یکی از دوستان ما خاطرهای را از استاد نقل میکرد. در دورانی که استاد حشمتپور در واحد تربیت مدرس قم تدریس میکردند و دانشجویان دوره دکترا از حضور ایشان بهره میبردند، او یک روز زودتر از وقت تعیین شده به کلاس رسیده بود. میگفت پیش از ورود دیگران، به اتاق تدریس آمدم و دیدم استاد حشمتپور قبلاً رسیدهاند؛ اما اینطور نبود که منتظر باشند یا فقط سکوت کنند؛ بلکه در حالت ایستاده، یک دفترچه، یک برگه و یک قلم در دست داشتند و مشغول یادداشتبرداری و تأمل در مطالب علمی بودند. ظاهراً فرصت میان رسیدن به کلاس و شروع درس را مغتنم شمرده و به جای گذراندن وقت در بیکاری، آن را صرف یادداشت و تفکر عمیق کرده بودند. من که این صحنه را دیدم، به گونهای احترامآمیز و متواضعانه از ایشان خواستم بفرمایند و بنشینند تا من هم راحتتر وارد کلاس شوم. استاد حشمتپور نیز با آن آرامش و حلم مخصوص پاسخ دادند: «پدرم به من وصیت کرده بود در هیچ لحظهای از عمرم از تحصیل و کار علمی فارغ نباشم. پس چه بسا حالا که فرصتی افتاده، باید از آن بهره ببرم و به وصیت پدرم عمل کنم».
این خاطره، تنها یک نمونه از آن برجستگیهای علمی و اخلاقی استاد حشمتپور(ره) است. ایشان در تمام طول روز و در هر لحظهای از وقت خود، به گونهای با کار علمی و مطالعه مشغول بودند. هیچ لحظهای از عمرشان بدون فکر، مطالعه، یادداشت و بدون حرکت به سوی حقیقت و معرفت نبود. تمام اوقات ایشان مملو از طلب علم و معرفت بود و هیچگاه وقتی را به بیمبالاتی و فراموشی نسپرده و آن را بدون استفاده نگذاشته بودند.
زندگی ایشان؛ همه و همه وقت زیر سایه یک هدف واحد قرار داشت: طلب حق، طلب معرفت و البته همانطور که پیشتر هم گفتم، طلب تکامل معنوی و اخلاقی. تمام همّ و غم وجودشان، تحقق دانش و تربیت روح بود. این همان تواضع، انضباط و التزامی است که ایشان را از دیگران متمایز میکرد و نامشان را در میان عالمان و محققان، ماندگار کرد.
نظر شما