به گزارش گروه فرهنگی قدس، در ایامی که کشورمان مورد حملات رژیم صهیونیستی واقع شده، مستندسازانی هستند که در کنار مردم و در خیابانهای شهر حضور دارند و به ثبت و ضبط وقایع و اتفاقات این روزها مشغولند؛ از انعکاس خسارات و آسیبهایی که در این روزها به واسطه تهاجم دشمن به مردم تحمیل شده تا دوربینهایی که قاب خود را روی همدلی و انسجام مردم تنظیم کردهاند و لحظات زیبایی از این پیوند و همبستگی برای حفظ خاک میهن را به تصویر کشیدهاند. محسن اسلامزاده، از جمله مستندسازانی است که تجربه حضور در مناطق جنگزده و شرایط بحرانی را داشته و فیلمهای تحسین شده بسیاری همچون «تنها میان طالبان»، «روز ناتمام من و فرمانده»، «مدافعان آمرلی»، «به دنبال صلح»، «قیام صحرا» و ... ساخته است. با آغاز جنگ اسرائیل علیه ایران، علیرغم اینکه این فیلمساز در تهران حضور نداشت اما به سرعت خودش را به پایتخت رساند که هدف حملات اولیه و متعدد رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود. او در ساعات آغازین حمله، با تماس همسرش از این حمله باخبر میشود و صبح جمعه راهی تهران شده و کارش را آغاز میکند. شنیدن روایت اسلامزاده از روزهای آغازین جنگ و تلاش او و همکارانش برای انعکاس جنایات رژیم صهیونیستی و ثبت و روایت همدلی مردم برای شما هم خالی از لطف نخواهد بود.
برای رسیدن به تهران وقت را از دست ندادیم
این مستندساز که یک روز پیش از آغاز جنگ برای حضور در مراسم اختتامیه جشنواره امام رضا(ع) در مشهد بوده، روایتش از ماجرا را اینطور تعریف میکند: صبح جمعه به مقصد تهران پرواز داشتم که ساعت سه و نیم بامداد با پیام همسرم از خواب بیدار شدم که خبر داده بود تهران مورد هجمه قرار گرفته است. بلافاصله اخبار را از تلویزیون و شبکههای اجتماعی دنبال کردیم و دیدیم که متاسفانه آن اتفاق ناگوار رخ داده و متوجه شدیم که پروازها کنسل خواهد شد. زمان را از دست ندادیم و به سرعت یک تاکسی گرفتیم که خودمان را به تهران برسانیم.
وی ادامه میدهد: فضای بسیار یأس آلودی حاکم بود و همه از این اتفاق غافلگیر شده بودیم، هر ساعت هم یک خبر بدتر میآمد و یکی از سرداران ما به شهادت میرسید و من شخصاً فکر نمیکردم که به این راحتی بتوانیم قامتمان را راست کنیم، زیرا هم بخشی از توان نظامی مورد هدف قرار گرفته بود و هم بخشی از تصمیمگیران رده اول و دوم نظامی ما به شهادت رسیده بودند. اوضاع بسیار نگرانکننده بود اما دیدیم که ورق به سرعت برگشت و همان شب توانستیم پاسخ این حملات را بدهیم، اقدامی بینظیر و مهم که بسیاری از کارشناسان نظامی دنیا هم درباره آن صحبت میکنند. همان زمان تصمیم گرفتم به کف میدان بیایم و کار را شروع کنم.
خلاقیتی که از دل موانع به وجود آمد
وی در ادامه از تلاشهایش برای گرفتن مجوز فیلمبرداری میگوید که پس از پیگیریهای بسیار به نتیجه نمیرسد، اما موانع موجود، او و تیمش را متوقف نمیکند و راه دیگری برای روایت پیدا میکنند. اسلامزاده ادامه میدهد: با دوستان جمع شدیم و از شنبه گذشته ضبط را شروع کردیم، همان شب به بلندای تهران رفتیم و تا صبح از آسمان تهران یک مستند دو دقیقه ای ساختیم که بسیاری از اتفاقات هم در آن هست، از انبار نفت شهران تا انبار جنوب تهران که هدف حمله قرار گرفته بودند و خوشبختانه وقتی روی این دو نقطه زوم کردیم متوجه شدیم آسیب جدی ندیدهاند. شب پرماجرایی بود و پدافند خیلی از اهداف را قبل از اصابت میزد و جالب اینجا بود که در همان لحظات هم چهار موشک از تهران به سمت تل آویو شلیک شد و نزدیک صبح آرامشی بر شهر حاکم شد.
در این روزها شاهد صحنههای دردناکی بودیم
از آن شب به بعد هم دوربین به دست بودیم و صحنههای بسیار دردناکی را از شهادت کودکان، زنان و مردم عزیزمان در بهشت زهرا ثبت کردیم. صحنههایی که تا به حال ندیده بودم؛ شهدایی که در پرچم کشور عزیزمان کفن شده بودند و قبرهایی که در حال آماده سازی بود و تابوتهای کوچکی که برای کودکان آماده شده بودند. اما از طرف دیگر رفتار و برخورد مردم برای من خیلی قابل تحسین بود. از حسین دهباشی که با نگاه و تفکراتش زاویه دارم یاد میکنم که کافهاش را باز کرده و به همه چای و کیک رایگان میدهد تا آدمهای مختلفی که درک کردهاند در یک پیچ تاریخی هستیم و باید اختلافها و انتقادات را کنار گذاشت و برای حفظ خاک و تمامیت ارضی و ناموسمان باید وسط میدان باشیم یا دلمان همراه کسانی باشد که وسط میدان هستند و همه دعا کنند این کشور آسیب نبیند، چراکه مواجهه ما با یک شر مطلق است.
امروز گوشهای شنوا در دنیا حرف ما را می شنود
این مستندساز به نارضایتی و انتقادات مردم اشاره میکند و با تاکید بر ضرورت آگاهی نسبت به شرایط و حفظ هوشیاری در وضع موجود تصریح میکند: ببینید ما هم به مسئولان انتقاد داریم، فیلمهایی ساختیم که پخش نشده و هنوز هم توقیف هستند. مردم هم نسبت به اشتباهات مکرری که مسئولان در زمینههای مختلف داشتند انتقاد دارند اما الان قضیه فرق میکند و با یک شر مطلق روبروییم که ذرهای حق با آن نیست و آمریکا هم کنار او قرار گرفته و مستقیماً به ما حمله کرده است، گرچه میدانستیم که از قبل هم در این جنگ حاضر بوده است. اما بدانید که امروز گوشهای شنوا در دنیا حرف ما را می شنود. یعنی با کم کاری هایی که مسئولان در عرصه فرهنگی و دیپلماتیک داشتند و نهادهای عریض و طویلی که قرار بود در اروپا، آمریکا و آفریقا و ... کارهایی برای ما بکنند و نتوانستند، این جنگ دارد همان کار را انجام می دهد و صدای ما را به جهان می رساند.
زیرا در غرب تازیانه خوردههای بسیاری هستند که در ماجرای فلسطین هم تازیانههای نظام امپریالیسم را به یاد آوردند و همصدا شدند. یا میبینیم که امروز در پاریس پرچم ایران را بالا میبرند. من این روزها پیام های زیادی می بینم با این محتوا که «ایران کم نیاور» یا «الان وقتش است که تو بدرخشی» اینها صدای مظلومان عالم است و شاهدیم حتی کسانی که انتقاد داشتند هم پای کار آمدند. روز حساسی است که باید با تدبیر، اخلاص و دعای خیر وظیفه خودمان را انجام دهیم.
وی با اشاره به سخنرانیهای دکتر شریعتی در کتاب «حسین وارث آدم» و تقابل خیر و شر می گوید: به واسطه تجربه و حضور در لبنان و مناطق جنگی به شما میگویم که امروز تمام دنیای شیطانی با هم هستند؛ علنی و غیر علنی! از تکنولوژی و پول و ادوات پیشرفته جنگی گرفته تا امکانات مختلف، همه را جمع کردند که صدای جبهه حق را با بهانههای واهی و غیرمنطقی ساکت کنند.
آزمایشی الهی که باید از آن سربلند بیرون بیاییم
اسلام زاده با اشاره به اینکه امروز در یک آزمایش الهی قرار داریم، تصریح میکند: اوایل جنگ کلیپی منتشر شد از پدرانی که فرزندان خود را به بازدید موزههایی میبردند که به خاطر قتل عام مردم در نقاط مختلف دنیا ساخته شده بود. آنها از پدران خود می پرسیدند: «تو آن وقت چه کار میکردی؟ تو چرا سکوت کردی؟» ما امروز باید به خاطر خودمان وسط میدان باشیم و از این آزمایش الهی سربلند بیرون بیاییم، زیرا جبهه حق همیشه پیروز است و خداوند هم دینش را زنده نگه می دارد.
در این شرایط هرطور که میشود باید کار کرد
وی که تجربیات متعددی از حضور در مناطق جنگی و مستندسازی در شرایط خاص و بحرانی داشته، درباره ویژگی های ساخت مستند در زمان جنگ می گوید: طبیعتاً در روزهای جنگی اوضاع از حالت نرمال خارج می شود و مسائل مختلفی پیش میآید. به طور مثال تیم ما روز اول چند جا مستقر شد اما اجازه فیلمبرداری نداشت تا اینکه خودمان یک بلندی پیدا کردیم و آسمان تهران را روایت کردیم. همیشه محدودیت آدم را به خلاقیت می رساند و با تمام محدودیت هایی که وجود دارد میتوان روایت کرد. مثلاً یکی از دوستان در شمال کشور از یک خانواده کافه دار مستند ساخته است، این خانواده وقتی صف شلوغ نانوایی را می بیند تصمیم می گیرد که صندلیهای کافه را در اختیار مردم بگذارد تا استراحت کنند. این جنس همدلی ها خیلی مهم است و باید آن را تصویر کرد.
ضمن اینکه در این شرایط هرطور که میشود باید کار کرد، اگر کسی مجوز دارد باید سر صحنه های انفجار برود یا آن که نمی تواند در خانه اش کار آرشیوی بسازد. به نظرم این شرایط شبیه دوران شیوع کروناست. خاطرم هست در یک جشنواره، مستندی از یک دانشجو دیدم که به دلیل شرایط کووید در خوابگاهی در اروپا مانده بود و هرآن چیزی را که از پنجره مشاهده می کرد در سی روز روایت کرد. به عقیده من اگر نگاه خلاق داشته باشیم خیلی کارها می توان انجام داد.
امید؛ زیر پوست شهر
وی در واکنش به اینکه چطور می توان با روایت مستندات و واقعیات، روحیه مردم را هم تقویت کرد، با تاکید بر اینکه جامعه امروز مملو از همدلیها و امیدواری است یادآور میشود: نمونه آن راهپیمایی صبح جمعه در میدان انقلاب بود که مردم از قشرهای مختلف به میدان آمدند و حمایتی باورنکردنی داشتند. در این ایام تیم ما به مناطق مختلفی از تهران رفته؛ از بازار ۱۵ خرداد و دولت آباد تا محله تجریش، شهرری و ... . بچه ها می روند و حرف مردم را می شنوند و بارها گفتهاند که از روحیه مردم انرژی می گیرند. به نظرم در همان چیزی که روایت میشود امید بسیاری نهفته است.
نظر شما