۷ تیر ۱۴۰۴ - ۱۹:۵۴
کد خبر: ۱۰۷۷۹۱۴

آتش‌بس -جدی باشد یا شکننده- این جنگ تحمیلی ۱۲روزه، درس‌هایی برای همه دوستداران وطن دارد که بازخوانی یک‌یک این عبرت‌ها -بی‌گمان- جای درنگ دارد.

زمان مطالعه: ۴ دقیقه

یکم. آتش‌بس -جدی باشد یا شکننده- این جنگ تحمیلی ۱۲روزه، درس‌هایی برای همه دوستداران وطن دارد که بازخوانی یک‌یک این عبرت‌ها -بی‌گمان- جای درنگ دارد.

دوم. مردم ایران، برنده این میدان شدند. مردم ایران می‌گویم و به معنای واقعی کلمه، «ایرانیان میهن‌دوست» را در سراسر جهان مراد می‌کنم. بنابراین و زین پس، بشکند دست هر آن کس که به هر گونه دوقطبی‌سازی «ملت جداکن» و «اختلاف‌انداز» میان همین مردم و فعال کردن انواع گسل‌های قومی، جنسیتی، نسلی و هزار کوفت و زهرمار دیگر دامن بزند. ... بلند بگو: آمین

سوم. این روزها کم ندیده‌ام هموطنانی را که برای ضرورت پوشش دادن آسمان ایران با دفاع هوایی قدرتمند یا ضرورت سرمایه‌گذاری روی نیروی هوایی، دست‌اندرکاران کشور را سرزنش می‌کردند؛ همان‌ها که تا پیش از این، وقتی از ضرورت ساخت یا خرید جنگ‌افزار سخن گفته می‌شد، بدنشان کهیر می‌زد! این تحول بنیادین را در باور و اندیشه شماری از مردم، جنگ اسرائیل علیه خاک کشورم رقم زد.

چهارم. جنگ تحمیلی دوم، مردم از هر قشر و با هر نگرش را به مدافع وطن نزدیک‌تر کرد. هر آنچه بازوهای رسانه‌ای خصم برای تفرقه‌اندازی میان مردان نظامی با برخی از مردم- اندک اندک- رشته بود، در این ۱۲روز، ناگهان پنبه شد. این «واقعیت» میدانی را همه ما با چشم سر دیدیم و از نزدیک لمس کردیم. مبارک باد، این همدلی و هم‌زبانی.
پنجم. آتش‌بس شده، رویارویی اما با شیوه‌های دیگر ادامه دارد. هر چند، این از طنز روزگار است که من- قلم به دست- از زیر خنکای کولر بنشینم و به گمان خودم برای دست‌اندرکاران دفاعی کشورم داد سخن و اندرز بدهم که از همان شب نخست آتش‌بس تا قیام قیامت، با «چشم باز» باید بخوابید و بر شما حرام است، اگر نقطه‌های آسیب‌پذیر سرزمینمان را شناسایی نکنید. به باور شما آیا دستورها و شیوه‌نامه‌هایی دقیق‌تر و سختگیرانه‌تر از این عرض عوامانه و یک‌خطی بنده، تاکنون به مردان دفاعی و امنیتی کشور ابلاغ نشده است؟

ششم. آتش‌بس را چماقی نکنیم و بر سر مردان دیپلماسی. آتش‌بس هر پشت پرده‌ای در نزد متجاوز و همپیمانانش داشته باشد، دربردارنده یک واقعیت میدانی هم هست، اینکه قدرت «موشک‌های ایرانی» بود که مسیر آتش‌بس را هموار کرد. پس توان ارزشمند خودمان را در این معرکه زیر سؤال نبریم و دوقطبی کاهنده و زیانبار دیگری نسازیم.

هفتم. بیایید تعارف را کنار بگذاریم. آسمان ایران، دفاع هوایی گردن کلفت می‌خواهد. با هر دست فرمان و هر گونه راهبرد دفاع هوایی، هرگز نگذارید آسمان وطن جولانگاه متجاوزان شود. هر چند تا به اینجای کار، از جان و دل قدردان جان بر کفان پدافند هوایی هستیم و به شهیدان عزیز این نیرو -تا همیشه که وطن پابرجاست- مدیونیم.

هشتم. پدافند غیرعامل، ... و ما ادریک پدافند غیرعامل؟ داشتن یا نداشتن پدافند غیرعامل (که همچنان با نام‌گذاری فارسی آن کنار نیامده‌ام)، بیش از هر چیز، خودش را در «تلفات غیرنظامیان» نشان می‌دهد. بازنگری همه‌جانبه در پدافند غیرعامل، یک بایسته دارای اولویت برای امروز جامعه ایرانی است. چنان که ساخت پناهگاه‌های ایمن در همین چارچوب می‌گنجد. انفجار پیجرها در لبنان نیز نتیجه کم‌توجهی به پدافند غیرعامل بود. اکنون هم چه تضمینی است که نه تنها تلفن همراه، بلکه تلویزیون‌ها و یخچال‌ها و هر ابزار دیجیتال هوشمند دیگر، به سامانه‌های انفجاری آلوده نشود یا نشده باشد!؟

نهم. نگاه ویژه دست‌اندرکاران به ظرفیت‌های بالقوه برخی اقشار خاص در جذب و آلت دست شدن سرویس‌های امنیتی خصم، در چارچوب پدافند غیرعامل ارزیابی می‌شود. کوتاه سخن اینکه پدافند غیرعامل باید وارد سبک زندگی ایرانیان شود. این «مهم» از نان شب برای زیست بدون خطر و سالم هر ایرانی واجب‌تر است.

دهم. جنگ سایه‌ها یا نبرد اشباح، همان بمب‌هایی بود که با ریزپرنده‌های مزدوران بر سر زن و بچه‌ها فرود می‌آمد. ما ناچار به اعتراف شدیم که اسرائیلی‌ها از درون جامعه ایرانی یارگیری کرده‌اند که نتیجه‌اش در این جنگ تحمیلی شد؛ همان «ستون پنجم» خصم. واکاوی نیت و انگیزه آدم‌ها برای پیوستن به بیگانه متجاوز و خیانت به وطن، بی‌گمان جای تحلیل دقیق دارد، اما یک پرسش کلیدی دیگر نیز این است که ما - در مقام مقابله به مثل- با ظرفیت‌های بالقوه در جامعه اسرائیلی چه کرده‌ایم و از این پس، چه می‌کنیم؟

یازدهم. ما زیاد حرف می‌زنیم! و در برابر دوربین‌ها نطقمان گل می‌کند. باور کنیم بسیاری از اطلاعات ضروری که دشمن از آن استفاده می‌کند، از همین روش‌های معمولی و با تکیه بر نقطه ضعف «شهوت دیده شدن» برخی مسئولان و مردم به دست خصم می‌رسد. در این باره به آموزش و فرهنگ‌سازی نیازمندیم.

دوازدهم. درصد خرابی‌های تأسیسات نطنز و فردو در پی حمله تروریستی آمریکا باید به گنجینه اسرار ایران بپیوندد. بدون سر سوزنی تردید، اطلاعات ارزشمند این قلمرو، اگر به دست خصم بیفتد، بیشترین بهره‌برداری از آن نصیب بمب‌سازهای آمریکایی می‌شود. بنابراین و تا اطلاع ثانوی، همان روایت رئیس جمهور خودشیفته آمریکا را در این باره می‌پذیریم و وارد هیچ جدلی در خصوص درصد خرابی‌ها در سایت‌های هسته‌ای نمی‌شویم!

سیزدهم. حدود ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم ایرانی با غنای ۶۰ درصد نیز به تاریخ پیوست! هیچ کس نمی‌داند این مقدار اورانیوم با خلوص بالا و سانتریفیوژهای پیشرفته که پیش از بمباران سنگین آمریکا از فردو و نطنز خارج شده‌اند، در کدام سوراخ سمبه از این سرزمین پهناور، ناپدید شده است! این‌ «برگ بزرگ» بازی ایران با قدرت‌هاست که باید از این پس، به یک رکن در «سیاست ابهام هسته‌ای ایران» تبدیل شود.

چهاردهم. سخنی را که صدراعظم آلمان درباره تجاوز اسرائیل به خاک ایران بر زبان راند، حرفی نیست که بشود از کنارش به آسانی گذشت. «فردریش مرتس» دچار لغزش زبانی نشد، بلکه ناگهان زبان به اعتراف گشود: «اسرائیل از طرف همه ما کار کثیف را انجام می‌دهد». اروپایی‌های تمیز و اتو کشیده که تابلو تمدن و بشریت را با خودشان یدک می‌کشند، «همه آن‌ها» هستند که سال‌هاست انجام «کار کثیف» را به اسرائیلی‌ها سپرده‌اند! آری! این جنگ تحمیلی، یک پرده دیگر نفاق را نیز بالا زد.

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha