پرچمهای مشکی، جرعهجرعه یاد سیدالشهدا (ع) را در تمام صحنها پراکنده و دلها را به عزا و افتخار آمیخته است.
در وسط صحن، خیمهای با سازهای محکم و باشکوه برپا شده، تصاویری از شهدای اقتدار ایران که با چیدمانی هنرمندانه در دل این خیمه قرار گرفته است. پرچم قرمز بر فراز خیمه، همراه با وزش ملایم نسیم تابستانی، بیقرار و متین در اهتزاز است و حال و هوای شجاعت و اقتدار را در چشم هر بیننده جاری میسازد. کنار خیمه، خادمانی با چوبپرهای آبی، شمعدانیهایی روشن را به دست گرفته و با چهرههایی آرام و چشمانی پر از ماتم، در سکوت ایستادهاند. بوی اسپند دود شده، آرامآرام در فضا میپیچد و دل هر رهگذری را با عطر معنویت لبریز میسازد.
زائران، مجاوران و خانوادههای شهدا جمع شدهاند. جمعیتی پرشور با هر جنس و سن، از کودک پنجساله تا مادری با چادر سیاه و دو دختر کوچک در کنارش، آمدهاند تا یاد شهیدان اقتدار را زنده نگه دارند.
مراسم هنوز آغاز نشده، اما صحن حرم مملو از زمزمههای آرام و نگاههایی است که به سمت خیمه و عکسهای شهدا دوخته شدهاند. گاهی نسیم ملایمی دستهای از پرچمهای مشکی و اسمهای بزرگ عاشورا را نوازش میدهد و همه، بیاختیار در این لحظه معنوی، یاد عزیزانی که دیگر در میانشان نیستند میافتند.
پس از اقامه نماز مغرب و عشا، بر جمعیت صحن افزوده میشود. بعصی از زائران از برگزاری این مراسم خبر نداشتند، اما با حس مشترکی که از فضا دریافت میکردند، تصمیم میگیرند در این فضای معنوی بمانند.
ناگهان صدای مجری مراسم، سکوت فضا را میشکند و با بغض و احترام، خانوادههای شهدا را معرفی میکند. نزدیک به ۵۰۰ نفر از خانواده شهدای سراسر ایران، از جمله خانواده شهید سپهبد شادمانی و خانواده شهید محمدمهدی طهرانچی در این مراسم حضور دارند. همه با هم و در کنار هم آرام و متواضع نشستهاند.
یک خانم با لهجه شیرین اصفهانی در کنار فرزندان کوچکش نشسته است؛ زهرا باباپور که با افتخار از همدلی ایرانیان و شکست اهداف دشمنان صحبت میکند، میگوید: هرگز هیچ بیگانهای قادر به تسخیر این ملت نیست. حرفهایش به دیگران انرژی میدهد و روحیه مقاومت را ناخواسته در افکار جمع تقویت میکند.
کمکم فضای مراسم معنویتر و پرشورتر میشود. محمد رسولی، شاعر آیینی، به رسم ادب و احترام پشت تریبون دعوت میشود. جمعیت با ندای «لبیک یا حسین (ع)» او را بدرقه میکنند و بعد، همین که به بیت «علی با ذوالفقار خود به جنگ با اسرائیل میآید» میرسد، صحن پیامبر اعظم (ص) با شعارهای جمعیت به لرزه درمیآید. صدای مرگ بر اسرائیل و پس از آن، مرگ بر آمریکا در صحن میپیچد. کودکان شش هفت ساله، دختر و پسر، دست یکدیگر را گرفتهاند و همراه بزرگترها شعار میدهند. لحظه به لحظه، جمعیت یکپارچهتر و هماهنگتر میشود.
پس از پایان شعر، مجری نام شهدا را یک به یک اعلام میکند. اینجا یکی از زیباترین صحنهها رخ میدهد: با نام هر شهید، دستان مشت کرده مردم یکپارچه به سوی آسمان بالا میرود و فریاد «یا حسین (ع)» طنینانداز میشود. در این شرایط، اشک و اندوه بر صورت برخی مادران و پدران نقش میبندد.
بعد از این بخش باشکوه، نوبت به میثم مطیعی، مداح اهل بیت (ع)، میرسد. او بیوقفه مداحی خود را آغاز میکند؛ در بخشی از روضهها و اشعارش نام صاحبالزمان (عج) میآید: «ما لشکر صاحب زمان آمادهایم، آمادهایم / بهر نبردی بیامان آمادهایم، آمادهایم». جمعیت با هر جمله و هر بیت هماهنگ میشود، سینه میزنند و صدای آمادهایم، آمادهایم کودکان فضای شب را رنگی خاص میدهد. مادر بچهها با مهربانی میگوید: «به برکت وجود امام هشتم (ع) و شهدای اقتدار، هیچ نقشهای از سوی دشمن عملی نخواهد شد.»
رجزخوانی و شور مراسم ادامه دارد. پرچم ایران در دست خادمی میان جمعیت به اهتزاز درآمده و دلها را از غرور و افتخار ملی لبریز میکند. سخنرانی آیتالله حسینی بوشهری، عضو مجلس خبرگان، که آغاز میشود، صداهای مرگ بر اسرائیل و آمریکا بار دیگر اوج میگیرد.
با پایان سخنرانی و مراسم، حال و هوای رفتن آرامآرام جای صدای شور و هیجان را میگیرد. هنوز لحظات و تصاویر مراسم در ذهن همه باقی مانده است: جمعیتی همدل، خانوادههای شهدا، پرچمها، اشکها، شعارها و روح دهها شهیدِ اقتدار که هرکدام قصهای عظیم از سرزمین ایران هستند.
همراهی حسینی مردم، زائران، مجاوران و خانوادههای شهدا با شهدای اقتدار، تصویری بود که بیشتر و بیشتر در ذهنم نقش بست؛ تصویری استوار و تکرارشدنی، که میگوید: دشمن هرگز نمیتواند به اهداف شوم خود درباره ایران اسلامی برسد، تا وقتی این وحدت، این غیرت و این ایمان در دلهای مردم جاری است.
نظر شما