آیتالله سید عبدالله بهبهانی، یکی از علمای نامدار عصر مشروطه و از مدافعان مهم این جریان بود.
او روز ۲۴ تیر ۱۲۸۹ در منزل شخصیاش ترور و کشته شد. احمد کسروی در کتاب «تاریخ هجدهساله آذربایجان» مینویسد: «هرچند نام تکتک قاتلان دانسته نشد ولی بیگمان از دسته حیدر عمواوغلی بودند و این خونریزی را با دستور تقیزاده کردند».
ظاهر ماجرا این است که دلیل ترور، اقدام آیتالله بهبهانی برای گرفتن فتوای غیرشرعی بودن اقدامات مشروطهخواهان تندرو از علمای نجف بود؛ اما این دلیل، اصل قضیه را دربرنمیگیرد و ماجرا بسیار پیچیدهتر از این حرفهاست.
مشروطیت جز با حمایت علما و حضور مردم که پیرو دین مبین اسلام بودند، ممکن نبود. اما غربگراها و بهویژه مشروطهخواهان تندرو پس از استقرار قطعی مشروطه، برنامه مصادره آن را در دستورکار قرار دادند؛ بیتردید حذف علما یکی از بخشهای مهم این برنامه بود.
ترور آیتالله بهبهانی و مدتی بعد، درگذشت مشکوک آخوند خراسانی هنگام عزیمت به ایران و برای دفاع از کیان اسلام در برابر زیادهخواهیهای غربگرایان، بیتردید با چنین رویکردی رقم خورد. کار به جایی رسید که حتی سرکردگان فرقه ضاله بهاییت هم به تهدید علمای اعلام پرداختند و این اتفاقات غمانگیز، مشروطیت را به بیراههای کشاند که خواست علما و مردم آگاه ایران نبود.
بهبهانی و واکنش به تحریم تنباکو
نخستین بار که نام آیتالله بهبهانی در تاریخ تحولات سیاسی به میان آمد در ماجرای تحریم تنباکو در سال ۱۳۰۹ ق بود. بنا به نوشته برخی منابع بهبهانی در تحریم تنباکو با سایر علما همراهی نداشت و در مجلس دعوت سفارت عثمانی بی محابا در حضور روحانیون و دعوت شدگان سیگار کشید و حرمت تحریم را شکست و در پاسخ اعتراض چند نفر از روحانیون با صراحت گفت «من مجتهدم و به تکالیف شرعی خود آشنا می باشم» و صریحآً فتوا داد که قرارداد انحصار توتون و تنباکو مفید است و استعمال توتون و تنباکو هم منع شرعی ندارد.
همراهی نکردن سید عبدالله بهبهانی با مخالفان قرارداد تنباکو سبب شد که از اعتبار او در میان مردم کاسته شود. از این تاریخ بهبهانی مورد توجه بیشتر صدراعظم امین السلطان قرار گرفت و رابطه دوستانه آنها مستحکم گردید. چنان که در طول صدارت اتابک، دعاوی دولتی عمدتاً به بهبهانی ارجاع می شد و این امر در حد خود به تثبیت وضع اجتماعی و منزلت سیاسی و حتی تقویت بنیه مالی وی کمک می کرد.
در رجب ۱۳۲۱ بر اثر فشارهای داخلی و خارجی اتابک مجبور به استعفا و خروج از ایران شد و عین الدوله جانشین وی شد. گرچه بهبهانی از صدارت او ناراضی بود، مخالفت علنی از خود نشان نمی داد. در مقابل، عین الدوله که بهبهانی را طرفدار امین السطان می دانست، سعی کرد با ایجاد اختلاف میان بهبهانی و همتایان او، شیخ فضل الله نوری و سید ابوالقاسم امام جمعه، بهبهانی را منزوی کند.
با بازگشت شاه به کشور حوادثی رخ داد که زمینه اعتراض مردم و روحانیت را نسبت به دولت گسترش داد و با کنار رفتن عین الدوله و انتخاب مشیرالدوله به صدراعظمی، شاه در ۱۴ جمادی الثانیۀ ۱۳۲۴ فرمان مشروطه را صادر کرد. پس از انتخابات، در ۱۸ شعبان مجلس شورای ملی افتتاح گردید. با اینکه طبق متمم قانون اساسی علما نمایندگانی در مجلس داشتند، اما بهبهانی و طباطبایی به عضویت مجلس در نیامدند، ولی در جلسات آن شرکت می کردند و بسیار فعال بودند.
چند روز پس از افتتاح مجلس، مظفرالدین شاه درگذشت و محمد علی میرزا به عنوان پادشاه مشروطه در مجلس سوگند یاد کرد. از رویدادهای مهم مجلس اول تدوین قانون اساسی بود.
شیخ فضل الله نوری اصرار داشت که قانون اساسی و دیگر امور مملکتی باید کاملاً با شریعت اسلام منطبق باشد؛ اما کسانی از نمایندگان مجلس و یا بیرون از آن اساساً با آمیختن شریعت و قانون و مشروطیت مخالف بودند.
روشنگریهای شیخ شهید
مرحوم آیت الله العظمی شیخ مهدی امامی مازندرانی(ره) از شاگردان مرجع شهید علامه نوری(ره) در خصوص تحصن مرجع شهید در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) می گوید:
آیت الله شهید حاج شیخ فضل الله نوری(رضوان الله تعالی علیه)، در ایام تحصن خویش در حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام، هر شب منبر می رفت.جمعیت زیادی به آنجا می رفتند تا از سخنان ایشان استفاده کنند.ازدحام جمعیت چنان بود که تمام پشت بام اطراف امامزاده عبدالعظیم پر از جمعیت می شد. آیت الله شهید در شب پانزدهم، سر به سوی آسمان بلند کرد و فرمود: خدایا، شاهد باش، من حرف آخر را به مردم زدم."سید کریم عظیم(حضرت عبدالعظیم) شما هم گواه باش". ای مردم، می دانم مرا خواهند کشت، ولی بدانید آنان اسلام را هدف گرفته اند.گفتنی ها را گفتم و به وظیفه خویش عمل کردم. وای به حال کسانی که از کنار این مسئولیت، بی توجه بگذرند.
پس از پایان سخن، سید عبدالله بهبهانی که به قصد منصرف کردن شیخ به حرم آمده بود به نزد شیخ آمد و گفت: آقا برگردید به تهران، تصمیم به قتل شما گرفته اند! آیت الله شهید شیخ فضل الله فرمود: سید، یک ساعت تلاش کردی تا مرا بترسانی! تو فکر می کنی اینها با فضل الله، کار دارند؟ اینها با من کار ندارند، با این کار دارند(اشاره به عمامه اش کرد)، امسال مرا می کشند، سال دیگر نوبت توست و بعد هم حیثیت علما، دین و روحانیت را به مسلخ می برند و همانطور که شیخ پیش بینی کرد، شد...
در مجلس دوم که نمایندگان به دو گروه تندرو و میانه رو تقسیم شدند، بهبهانی به حمایت از میانه روها برخاست و در شرایطی که دامنه اختلافات دو گروه گسترش روز افزون یافته بود و بهبهانی نفوذ قابل توجهی پیدا کرده بود، تندروان کمر به قتل او بستند و در ۲۴ تیر مصادف با ۸ رجب ۱۳۲۸، در خانه خود به دست چهار نفر مسلح به شهادت رسید و گفته شد افرادی نظیر سید حسن تقی زاده در این توطئه دست داشته اند. جنازه اش به نجف اشرف حمل و در صحن علوی دفن گردید.
نظر شما