تینا پاکروان پس از «خاتون» قدمی رو به جلو در مقیاس تولید برداشته اما «تاسیان» بیش از هر چیز بازتاب همان دوگانگی آشنای آثار تینا پاکروان است: جلوه‌ای چشم‌نواز و دلربا در سطح، و لغزش‌هایی گاه آزاردهنده در عمق روایت و بازیگردانی.

زمان مطالعه: ۴ دقیقه

«تاسیان» دومین ملودرام تاریخی تینا پاکروان پس از «خاتون» است؛ اثری که در واپسین سال‌های پیش از انقلاب می‌گذرد و داستان آن بر محور رابطه عاشقانه شیرین (دختری مرفه و هنردوست) و امیر/خسرو (جوانی عاشق پیشه و هنرمند) شکل می‌گیرد. هرچند چنین خط داستانی پیش از این نیز بارها در سینما و تلویزیون تکرار شده، اما پاکروان با استفاده از عناصر بصری، ارجاعات فرهنگی و طراحی صحنه نوستالژیک، سعی در خلق تجربه‌ای متفاوت و همذات‌پذیر داشته است.

او در این سریال همچون دیگر آثارش تلاش کرد سطح تولیدات شبکه نمایش خانگی را به استاندارد سینمایی نزدیک کند. انسجام بصری، میزانسن‌های حساب‌شده، و قاب‌بندی‌هایی که به دقت بسته شده‌اند، همه گواه این تلاش‌ بود.

کارگردان تاسیان تبحر دارد چون در ۲۲ قسمت، لحظات اغراق آمیز و غیرقابل باوری همچون بازجویی امیر از شیرین در ساواک را خلق کرد و این سکانس‌ها به جای حس دلزدگی، لذت به ما داد. از همان قسمت‌های ابتدایی، مشخص است که پاکروان در فرم‌گرایی‌اش جسور است؛ طراحی صحنه و لباس با رنگ‌های پاستلی، قاب‌بندی‌های دقیق، فیلم‌برداری چشم‌نواز و توجه به جزئیات معماری و المان‌های شهری، تاسیان را به اثری خوش‌ساخت از حیث بصری بدل کرده است.

اما آنچه این درخشش بصری را از بدل شدن به تجربه‌ای کامل بازمی‌دارد، نقاط ضعف در عمق روایت است. داستان عاشقانه امیر و شیرین، بدون پیش‌زمینه عاطفی کافی، به ناگاه شکل می‌گیرد و پیش می‌رود. بسیاری از کنش‌های شخصیت‌ها در میانه داستان یا دیر توضیح داده می‌شوند یا اصلاً منطق درونی قابل‌قبولی ندارند. خطوط فرعی نیز گاه ناگهان رها می‌شوند یا بدون پرداخت مؤثر، صرفاً در خدمت فضاسازی قرار می‌گیرند. در واقع، تاسیان بیش از آنکه به عنوان یک درام داستان‌محور مخاطب را با خود همراه کند، در لایه فرم و زیبایی‌شناسی بصری متوقف می‌شود. جسارت در طراحی جهان اثر ستودنی‌ست، اما بدون استخوان‌بندی محکم در فیلمنامه، این جسارت به تنهایی کفایت نمی‌کند.

بازی‌ها: مرز میان تئاتر و سینما

گروه بازیگران «تاسیان» ترکیبی از چهره‌های باتجربه و بازیگران نوظهور است. هنرمندانی چون بابک حمیدیان، هوتن شکیبا، صابر ابر، پانته‌آ پناهی‌ها، مهران مدیری و محمدرضا شریفی‌نیا در کنار بازیگران جوان‌تر مانند مهسا حجازی (در نقش شیرین) تلاش کردند تا در مرزی میان بازیگری تئاتر و سینما حرکت کنند.

بازی‌ها عموماً با بیانی تئاتریکال پیش رفت؛ نوعی اجرا که در آن بدن، چهره و لحن به یک اندازه در انتقال احساسات مؤثرند. این سبک، اگرچه در ابتدا ممکن است برای مخاطب عادی اغراق‌آمیز به نظر برسد، اما در کلیت بصری و لحن کلی اثر جا افتاده و فضایی خاص پدید آورد. با این حال، اجرای بازیگرانی چون مهسا حجازی گاه خام و ناپخته جلوه کرد و این تفاوت سطح بازی، ریتم عاطفی برخی سکانس‌ها را مختل کرد.

طراحی صحنه و لباس: رنگ‌هایی برای روایت

طراحی صحنه را شاید بتوان نقطه‌قوت اصلی «تاسیان» دانست. بازآفرینی فضاهای دهه ۵۰ با دقت و وسواسی تحسین‌برانگیز صورت گرفته و لوکیشن‌های معروف تهران قدیم به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که مخاطب را وادار به مکث و تماشای دقیق کنند.

ترکیب رنگ‌های پاستلی در لباس‌ها و طراحی داخلی خانه‌ها، فضای بصری خاصی خلق کرد که از استانداردهای معمول نمایش خانگی فراتر رفت. اتاق شیرین و لباس‌های او، اغلب در طیف آبی و رنگ‌های روشن طراحی شده، ‌رنگ‌هایی که نه‌تنها بر فضای سریال تأثیر عاطفی گذار بود، بلکه در خدمت شخصیت‌پردازی نیز بود. این انتخاب نه فقط زیباشناسانه، بلکه مبتنی بر روان‌شناسی شخصیت است و نوعی وحدت فرمی در سریال ایجاد کرده است. با این حال، برخی منتقدان بر این باورند که رنگ‌بندی‌های فانتزی، «هاله تاریخی» لازم را از تصاویر گرفته و بیش از آنکه با فضای پرالتهاب دهه ۵۰ همراهی کند، آن را به فضایی فانتزی و غیرواقعی نزدیک کرده است.

گریم: بازآفرینی چهره‌های معروف

گریم در «تاسیان» با دقت و ظرافت زیادی اجرا شده است. بابک اسکندری، گریمور باتجربه سینمای ایران، با شناختی دقیق از چهره‌های تاریخی، در بازآفرینی ظاهر شخصیت‌ها بسیار موفق عمل کرده است. با این حال، در مواردی چون چهره مهران مدیری، گریم‌ها حالتی اگزجره و نامتوازن داشت که در تضاد با فضای کلی اثر قرار گرفته است.

جزییات تاریخی و خطاهای روایی

یکی از نقاط قوت سریال، توجه به المان‌های خاص و نمادین آن دوران است. تلفن همگانی، زن قرمزپوش میدان فردوسی و نشانه‌های کوچک دیگری از زندگی شهری دهه ۵۰، به‌دقت در قاب‌ها جا گرفته‌اند. این توجه به جزییات، به فضاسازی تاریخی اثر عمق بخشیده و بعد فرهنگی به آن داده است.

اما در کنار این دقت، خطاهای روایی هم وجود داشت. از جمله اینکه در یکی از صحنه‌ها، ساواکی‌ها در حالی به‌سادگی از کنار رابطه امیر و برادرش می‌گذرند که از نظر منطقی و بر اساس ساختار اطلاعاتی ساواک، این سهل‌انگاری توجیه‌پذیر نیست. نمونه‌هایی از این دست باعث شد که واقع‌گرایی روایت در لحظاتی دچار خطا و سستی شود. همچنین پاکروان مثل همیشه با نقل قول‌های سینمایی و ادبی از بازآفرینی کامیو و بیضایی تا سایه‌ پررنگ «بربادرفته»، مخاطب را به نوعی بازی ارجاع دعوت کرد.

پاکروان رو به جلو است

در پایان باید گفت سریال تلاش کرده از طریق ارجاعات فرهنگی، بازسازی دقیق دوره تاریخی و حتی استفاده از رنگ‌ها و لباس‌ها به‌عنوان ابزار روایت، خود را از کلیشه‌های نمایش‌های تاریخی جدا کند. اما این بلندپروازی فرمی، در غیاب انسجام درونی و منطق داستانی، گاه نتیجه معکوس می‌دهد؛ یعنی مخاطب مجذوب ظاهر می‌شود اما نسبت به روایت بی‌تفاوت باقی می‌ماند. تینا پاکروان پس از «خاتون» قدمی رو به جلو در مقیاس تولید برداشته اما در نهایت، تاسیان مصداقی‌ست از اثری که در فرم می‌درخشد اما در محتوا لغزنده است. با این‌حال، سریال با وجود همه افت‌وخیزهایش، موفق شده برخلاف معنای تلخش، حسی خوشایند و تجربه‌ای دیدنی برای تماشاگر خلق کند.

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha