به گزارش گروه فرهنگی قدس، اگرچه سعید روستایی به لحاظ تعداد فیلمهایی که ساخته کارنامه مختصری دارد اما وزنه فیلمهایش آنقدر سنگین هست که او را از همان ابتدای کار به یکی از مهمترین فیلمسازان نسل جدید بدل کرد. سینمای مورد علاقه روستایی در حیطه روایت موقعیتهای خاص اجتماعی و دست گذاشتن روی آسیبهای آن و بخصوص بازتاب تاثیراتش روی قشر کم بضاعت جامعه است. وقتی در ۲۶ سالگی با «ابد و یک روز» به سیوچهارمین جشنواره فیلم فجر آمد کمتر کسی باور میکرد یک فیلمساز جوان و نوظهور بتواند در نخستین تجربه بلند فیلمسازیاش یک فیلم اجتماعی را در بستری از بحرانهای خانوادگی و معضلاتی همچون اعتیاد و فقر به این شفافیت، گزندگی و صراحت به تصویر بکشد؛ اثری که به یکی از مهمترین فیلمهای اجتماعی دو دهه اخیر تبدیل شد و در ادامه خیلیها خواستند به تأسی از این فیلم، موقعیتهای مشابهی را به تصویر بکشند اما هیچ گاه نتوانستند به موفقیت «ابد و یک روز» نزدیک شوند. او در دومین فیلمش «متری شیش و نیم» هم همین موفقیت را در ابعادی دیگر تکرار کرد. فیلم داستان بکر و جسورانهای داشت و از حیث کارگردانیِ یک موقعیت گسترده و هدایت خیل عظیمی از نابازیگران که عمدتاً از معتادان متجاهر بودند اتفاق مهمی محسوب میشد.
«برادران لیلا» اما فیلم دیگری بود با سبک و سیاقی متفاوت، و محصول خشم روستایی از شرایط نابسامان جامعه که عصاره این خشم را با زدن سیلی به صورت پدر پیر قصه خالی کرد. در واقع این فیلم ویترینی از همه معضلات جامعه بود؛ از بیکاری و فقر گرفته تا اقتصاد بیمار و مشکلات خانوادگی و از همین روی این فیلم به یکی از سیاسیترین فیلمهای آن سال مبدل شد که اکرانش در کن و بازتاب سخنان عوامل نیز بر موقعیت آن تاثیر گذاشت. از طرفی دیگر روستایی تن به هیچ اصلاحی در این فیلم نداد و فیلم پرحاشیهاش از اکران رسمی بازماند. تا اینجای کار «براداران لیلا» علیرغم مخالفان و موافقانش، مناقشهبرانگیزترین فیلم روستایی و نسبت به دو فیلم دیگر او در سطح پایینتری ایستاده بود تا امروز که تازهترین ساختهاش یعنی «زن و بچه» به نمایش درآمده و برخلاف دو فیلم اولش، کمتر میتوان همان جنس خلاقیت و نبوغ مخصوص به او را پیدا کرد و نسبت به فیلمهای قبلی این فیلمساز ضعیفتر است.
نام روستایی میتواند مردم را به سینما بکشاند
نام سعید روستایی برای علاقمندان به سینمای درام و اجتماعی یک گارانتی است؛ تجربه فیلمهای اخیر او نشان میدهد که احتمالاً حالا هم با یک فیلم قابل اعتنا طرف هستیم که تماشایش حتماً میارزد. فروش صعودی و خیرهکننده این روزهای «زن و بچه» هم همین را به ما میگوید که نام روستایی میتواند مردم را به سینما بکشاند اما سوال اینجاست که آیا پس از دیدن «زن و بچه» هم آنها را راضی از سالن بیرون میفرستد یا خیر.
باید گفت «زن و بچه» با فاصله بسیاری از فیلمهای دیگر روستایی ایستاده است و آن نبوغ و هوشمندی خاص او را نمیتوان در این فیلم پیدا کرد. در واقع فیلم مجموعهای از چینش بد عناصر مختلف در یک ساختار واحد است؛ از داستان و شیوه روایت گرفته تا بازیها، فیلمبرداری و تدوین آن.
«زن و بچه» داستان مهناز، زن چهل سالهای را روایت میکند که پس از فوت همسرش با دو فرزند خود علیار و ندا در خانه مادری همراه با خواهر کوچکترش زندگی میکنند. او که پرستار یک بیمارستان است قصد دارد با حمید راننده آمبولانس ازدواج کند اما در روز خواستگاری اتفاقاتی میافتد که مسیر داستان را تغییر میدهد.
«زن و بچه» مشخصاً روایتی از نابرابریها و ظلمی است که در اجتماع به زنان میشود و آنها را در موقعیتهای مختلف آسیبپذیرتر میکند اما نکته اینجاست که نمیتوان مشخصاً مهناز را در دسته زنان قربانی و بیدفاع قلمداد کرد. او شخصیتی خاکستری دارد، اشتباه میکند و قربانی احساساتش میشود و تاوانش را هم پس میدهد اما به هیچ وجه زن بیدست و پایی نیست و حتی دست به کارهای عجیب و هولناکی هم میزند! در سینمای ایران و به ویژه آثار رخشان بنی اعتماد فیلمهایی همچون «زیر پوست شهر» و «نرگس» نمونههای قابل قبولتری از به تصویر کشیدن زنانی است که در بزنگاههای زندگی قربانی شرایط نابرابر اجتماعی بودهاند. از طرفی دیگر فیلم مخلوطی از مشکلات و بحرانهای مختلف است که به سرانجام هم نمیرسند. «زن و بچه» در مقطعی روی مشکلات نوجوانان و وضعیت مدارس دولتی دست میگذارد، در جایی دیگر داستان با یک مرد هوسباز دست و پنجه نرم میکند و آن سوتر اختلافات درون خانوادگی بالا میگیرد. در میان این هیاهو مهناز هم به فکر نجات خودش است اما هرچه دست و پا میزند به جایی نمیرسد. از این حیث داستان بلاتکلیف است و نمیدانید میخواهد چه بگوید. در نهایت و سکانس آخر فیلم هم با ورود یک میهمان تازه، همه چیز رنگ میبازد و کورسو امیدی روشن میشود!
اما نکته دیگر به منطق روایی قصه بازمیگردد. درست است که فیلم در مقاطع مختلفی به مخاطب درباره شخصیت حمید هشدار میدهد و با کاشت اطلاعات قبلی ما را با منش او آشنا و آماده رفتارها و تصمیمات غافلگیرکنندهاش میکند اما چرخش ناگهانی حمید ظرف چند دقیقه در مراسم خواستگاری اساساً قابل درک نیست و از طرف دیگر پذیرش این اتفاق نامتعارف از سوی خانواده هم جای تعجب دارد. نکته دیگر اینکه علیرغم زمان طولانی فیلم که البته بسیاری از صحنههای آن قابل حذف و تعدیل است، شیوه روایت و پرش زمانی داستان از یک مقطع به مقطع دیگر است که باعث میشود همچنان سوالاتی در ذهن باقی بماند. مثلاً مخاطب نمیفهمد چطور اتفاقی که تا سکانس قبل مایه اختلاف اعضای خانواده بود در سکانس بعدی رخ داده و همه آن را پذیرفتهاند و حتی مدت زمانی هم از وقوع آن گذشته است.
یکی دیگر از ضعفهای «زن و بچه» سبک فیلمبرداری آن است. نکته عجیب آنجاست که ادیب سبحانی در «پیر پسر» به معنای واقعی یک اثر هنری خلق کرده، اما فیلمبرداریش در «زن و بچه» یک دست نیست. در این فیلم با یک فیلمبرداری متفاوت روبروییم؛ کلکسیونی از نماهای مختلف از زوماین و زوماوتهای متعدد که بافت فیلم را به یک اثر مستند نزدیک میکند تا حرکت رفت و برگشتی سریع و دیوانهوار دوربین در مقاطع مختلفی مانند سکانس دعوای مهناز و سامخانی ناظم مدرسه زمان اخراج علیار، یا سکانس دعوای پدربزرگ و مهناز در دادگاه که آزاردهنده است و سردرد میآورد و کلیت فیلم را از پیوستگی و تعادل خارج میکند.
استفاده از همان فرمولهای همیشگی؛ پاشنه آشیل «زن و بچه»
اما در کنار همه اینها، یک نکته که تقریباً دارد به ضعف سعید روستایی بدل میشود این است که او بیشتر از هر کسی تحت تاثیر فیلمهای خودش است. از وفاداری به کست همیشگیاش در نقشهای اصلی گرفته که حالا به نوعی میتوان گفت به پاشنه آشیل کارهای او تبدیل شده تا میزانس و نماهای مشابه و نحوه دیالوگنویسی تکراری با همان ریتم و آهنگ بیان و ادای دیالوگها در فیلمهای قبلیاش. رجوع کنید به سکانس دعوای مهناز و سامخانی ناظم مدرسه و صحبت کردن او با دانش آموزی که از علیار کتک خورده که مخاطب را یاد بازجوییهای صمد در «متری شیشونیم» میاندازد، یا جر و بحثهای مکرر مهناز و مادرش در خانه و یا دعوای مهناز با پدربزرگ بچهها در دادگاه که برگرفته از همان فضای همیشگی در «ابد و یک روز» و «برادران لیلا» ست. همچنین برخی سکانسهایی که پیشتر در «متری شیش نیم» شاهد بودیم اینجا هم مشابهاش را میبینیم. مشخصاً سکانسی که علیار قفل در را خراب کرده و هجوم بچهها بعد از تعطیلی مدرسه به درب خروجی و نمای بالا به پایین دوربین از جمعیت و بچههایی که به درب فشرده میشوند دقیقاً یادآور صحنه بازداشتگاه و باز شدن در و خروج معتادان است. بازیهای بازیگران هم در مقاطعی تصنعی است و حس مخاطب را برنمیانگیزد؛ جز بازی فرشته صدرعرفایی و به ویژه سینان محبی در نقش علیار که به خوبی توانسته نقش یک نوجوان عاصی و سرکش را به تصویر بکشد.
در مجموع فیلم تازه سعید روستایی چنگی به دل نمیزند و آنقدر توقع از او بالا رفته که انتظار نداریم یک فیلم با امتیازاتی به مراتب کمتر از فیلمهای قبلیاش ببینیم. روستایی فیلمسازی خلاق و با قریحه است که نبوغ ذاتی او در روایت داستانهایی تلخ و باورپذیر که مبتلابه جامعه است به خوبی جای خود را میان مخاطبانش باز کرده اما حرکت بر یک مدار و استفاده بیش از حد از همان فرمولهای همیشگی کم کم راه را بر خلق آثار بکر و تازه میبندد و شاهد تکرار نسخههای قبلی خواهیم بود که دیگر کارکردشان را از دست دادهاند.
نظر شما