این فیلم داستان جنگ میان دو کشور بوراویا و جارهانپور را روایت میکند که با مداخله سوپرمن به پایان میرسد. نکته مهم در این فیلم تشبیه فضای داستان و جنگ دو کشور خیالی به اتفاقهای خاورمیانه و جنگ میان اسرائیل و فلسطین است. اگرچه سازندگان این فیلم چنین نظریاتی را رد کردهاند اما نمادها و نشانههای موجود در فیلم و از آن مهمتر، داستان «سوپرمن» چیز دیگری میگوید. بسیاری از منتقدان سینمایی معتقدند این فیلم حدود دو ساعت و ۱۰ دقیقهای افشاگری علیه اسرائیل است و هر انکاری از سوی عوامل فیلم را فرار از واقعیت میدانند، در عین حال مخالفان با این نظریات هم معتقدند روایت فیلم با واقعیات جنگ غزه همخوانی ندارد و دستور کار سیاسی مشخصی را دنبال نمیکند.
بازخوانی چند پرده تاریخی در مقدمه فیلم
فیلم با روایت چند پرده تاریخی و یک مقدمهچینی کوتاه، داستان خود را این طور آغاز میکند که؛ «سه قرن پیش نخستین موجودات فرابشری ملقب به ابرانسانها روی زمین نمایان شدند که پیشبرد دورهای جدید از خدایان و هیولاها بود. سه دهه پیش یک بچه بیگانه با یک سفینه فضایی به زمین فرستاده شد و یک خانواده کانزاسی او را به فرزندخواندگی گرفت و سوپرمن را معرفی کرد. سه هفته پیش سوپرمن جلو حمله کشور بوراویا به جارهانپور را گرفت که سروصدای زیادی به پا کرد و سه ساعت پیش ابرانسانی به اسم همراف بوراویا در شهر متروپلیس به سوپرمن حمله کرد و سه دقیقه پیش سوپرمن یک مبارزه را باخت».
سوپرمن با بازی دیوید کورنسوت در نقش کلارک کنت یا همان سوپرمن، حالا دوباره باید برای مأموریت تازهای از جا برخیزد، او با کریپتو؛ سگ باوفای خود همراه است که در بسیاری از موقعیتها به سوپرمن کمک میکند. در مقابل لکس لوتر؛ میلیاردر و نابغه فناوری که از محبوبیت سوپرمن خشمگین است نقشه میکشد که به قلعه او در قطب جنوب حمله کنند و از طرفی دیگر در حال تجارت سنگین اسلحه به کشورهای دیگر است.
پس از مداخله سوپرمن در جلوگیری از تهاجم کشور خیالی بوراویا، روابط او با دولت ایالات متحده به چالش کشیده میشود. فیلم با داشتن سکانسها و دیالوگهایی میان شخصیتهای داستان به شبیهسازی این موقعیت خیالی با اتفاقهای منطقه و تحرکات اسرائیل و همچنین دامن زدن آمریکا به این جنگافروزیها صحه میگذارد. در یکی از سکانسهای فیلم در جلسهای با حضور مقامات آمریکا به این نکته اشاره میشود که یک کشور عربی در دو سال گذشته، بیش از ۸۰ میلیارد دلار اسلحه از لکس لوتر خریده و هیچ کس بیشتر از لوتر از این معامله و جنگ میان این دو کشور سود نمیبرد. یکی دیگر از نکات جالب داستان این است که به لحاظ تاریخی بوراویا متحد آمریکاست. سوپرمن با حمله به بوراویا تانک، مهمات و جنگندههای آنها را از بین میبرد. سوپرمن که این حملات را بدون هماهنگی با وزارت دفاع آمریکا انجام داده، خشم مقامات آمریکایی را برمیانگیزد اما تهدید میکند که کسی نباید به جارهانپور حمله کند.
چه کسی در پشت صحنه، جنگها را هدایت میکند؟
در ادامه فیلم، با پیگیریهای «لوییس لین» خبرنگار و دوست سوپرمن مشخص میشود شرکت لوتر ۸۰ میلیارد دلار اسلحه فروخته اما بوراویا فقط ۶/۱ میلیارد دلار آن را پرداخت کرده و لوتر به آنها مجانی اسلحه داده است. در واقع لوتر به بوراویا اسلحه فروخته که وارد جنگ شود و بوراویا هم بیشتر جنگافروزی کند اما تراکنشها نشان دادند این اسلحهها مجانی به دست بوراویا رسیده است. از همین روی، تأمین سلاح از سوی آمریکا یکی دیگر از فکتهای مناقشهبرانگیز «سوپرمن» است که کنایهای به اتفاقهای واقعی در جهان دارد!اما در بخش پایانی فیلم میبینیم در اروپای شرقی نیروهای عربی در مرز جمع شدهاند و چند دقیقه با حمله دوباره به جارهانپور فاصله دارند. روستاییان مجاور آماده دفاع از کشور آن هم در برابر قدرت ارتش آموزشدیده هستند. امیدی برای جارهانپور نیست اما سوپرمن از راه میرسد و آنها را نجات میدهد. حالا نکته تأمل برانگیز این بخش چیست؟ نکته مهم این است که سوپرمن پیامی از خانوادهاش دریافت میکند که به او یادآوری میکنند او به زمین آمده و مأموریت دارد جهان را جای بهتری برای زندگی بشر کند و به او میگویند باید برای نجات جارهانپور دست به کار شود.
القای نجات بشر توسط آمریکا؛ سیاست اصلی هالیوود
به نظر میآید یک نکته کلیدی در کلیت این فیلم نیز وجود دارد که در ادامه سیاستهای پیشین آمریکا مبنی بر نجات جهان است که حالا شاهد نسخه بهروز شده آن در بطن اتفاقهای جاری به خصوص در خاورمیانه هستیم. یکی از سیاستهای اصلی هالیوود القای این مسئله به عنوان یک واقعیت به جهان بوده که اساساً آمریکا نجاتدهنده بشر است. از خلق شخصیتهای متعدد و ابرقهرمانهای متنوع گرفته تا داستانهای ماورایی و تخیلی همه با این هدف تولید شدهاند که آمریکا را ابرقدرت و ناجی جهان معرفی کنند. سوپرمن هم که براساس شخصیتی از کتابهای مصور دیسی شکل گرفته در واقع نخستین فیلم در جهان دیسی بود که توسط این استودیوهای فیلمسازی تهیه شد و فیلم با وجود اینکه افشاگری ظریفی نسبت به دستهای پشت پرده آمریکا در جنگافروزیهای مختلف دارد اما باز هم یک آمریکایی مهربان و صلحجو مانند سوپرمن را پیش چشم مخاطبان گسترده خود میگذارد و نشان میدهد او آمده تا دنیا را نجات دهد!
شلوغ، پرشتاب و خستهکننده
سوپرمن برخلاف نسخههای پیشین ساخته شده در این استودیوها که نقطه ثقل خود را بر شکستناپذیری ابرقهرمانها بنیان گذاشته بودند این بار با چرخشی احساسی و مسئولانه نسبت به نوع بشر همان مسیر نجات نهایی را طی میکند البته با چاشنی بیشتری از احساسات انساندوستانه و مسئولیتهای اخلاقی که در کنار قدرتهای ماوراییاش میخواهد جهان را جایی بهتر برای زیستن کند.
اما در کنار همه اینها باید گفت فیلم تازه جیمز گان که آن را آغازی دوباره برای دنیای سینمایی دیسی با رویکردی متفاوت و خلاقانه به شخصیت سوپرمن میدانند، جذابیتی همانند سایر فیلمهای ابرقهرمانی ندارد، شخصیتهای فراوان در داستان، ریتم سریع فیلم و روایتهای متعدد موجب شده با اثری پرشتاب اما خستهکننده روبهرو باشیم که قدری از جذابیت آن را کاسته است و سبب شده فیلم منسجم نباشد، اما در عین حال نمیتوان تلاش این فیلمساز در پرداخت دقیق شخصیت یک ابرقهرمان و توجه به ارزشهای انسانی و اخلاقی و جزئیات اینچنینی را نادیده گرفت ولی در نهایت باید گفت این سوپرمن تازه خاطرات خوش همان ابرقهرمان قدیمی را کمتر زنده میکند.
نظر شما