۱۱ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۳:۲۸
کد خبر: ۱۰۸۵۸۵۷

آموزش دین در ساختارهای غیررسمی

مصطفی فاطمی‌نسب، روزنامه‌نگار

در یادداشت قبل گفته شد یکی از مشکلات امروز آموزش و تربیت دینی ما، غیرعلمی بودن و استفاده نکردن از ظرفیت‌های میراث فرهنگی و هنری ایرانیان است.

آموزش دین در ساختارهای غیررسمی
زمان مطالعه: ۳ دقیقه

آموزش زیارت نیز به عنوان یکی از فناوری‌ها و ابزارهای کلیدی دین باید تابع آموزش و تربیت دینی در سطح کلان باشد.
در این یادداشت به نقش آموزش و تربیت غیررسمی به عنوان یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های فرهنگ و تمدن ایرانی-اسلامی اشاره می‌شود. آموزش و تربیت غیررسمی در شکل‌دهی به دینداری، اخلاق و هویت فرهنگی ایرانیان جایگاه مهمی دارد.
در گذشته تاریخی ایران، آموزش و تربیت دینی جامعه تنها به حوزه‌های حکومتی و قدرت مرکزی محدود نمی‌شد و خرده‌گفتمان‌های اجتماعی و فکری نیز محافل آموزشی و تربیتی مخصوص خود را داشتند. در این خرده‌گفتمان‌ها یا به عبارت بهتر قدرت‌های اجتماعی حاشیه‌ای، برخلاف مدارس رسمی و نظامی که دین عموماً از طریق آموزش‌های فقهی-کلامی منتقل می‌شد، شیوه‌های متنوع‌تری وجود داشت که خودآگاه یا ناخودآگاه موجب موفقیت آموزش‌های دینی و اخلاقی این مدل آموزشی می‌شد.
یکی از مهم‌ترین این شیوه‌ها استفاده از کتاب‌های شاعران بزرگی چون سنایی، عطار و مولوی در انتقال مفاهیم دینی و اخلاقی بود که تا سده اخیر در مکتبخانه‌های دوره اول پهلوی نیز کاربرد داشت.
این استفاده گسترده و هدفمند از میراث ادبی، نظام تربیتی پنهان؛ اما قدرتمندی را به وجود آورده بود که دین را نه از طریق واگویه بی‌روح قواعد فقهی و کلامی؛ بلکه با استفاده از تجربه انسانی، درگیر کردن عاطفه و زیبایی‌شناسی هنر منتقل می‌کرد.
در این محافل آموزشی، بخش مهمی از انتقال مفاهیم عمیق عرفانی، اخلاقی و حتی فلسفی، از مسیر غیررسمی و به‌ وسیله هنر، ادبیات، موسیقی مقامی، خوشنویسی و روایت‌های داستانی انجام می‌شد.
مفاهیمی مانند عشق الهی، زهد، فنا، حکمت، معاد، مسئولیت اجتماعی و... که در نظام‌های آموزشی رسمی کمتر به‌ صورت زنده و تجربه‌پذیر بیان می‌شدند، از طریق ابزارهای زیبایی‌شناختی و روایی انتقال می‌یافتند. در ادبیات اشعار مولوی، حافظ، سنایی، سعدی و... نه فقط به عنوان یک ابزار سرگرم‌کننده و زنگ تفریح میان یک مبحث درسی؛ بلکه خود به عنوان یک ابزار آموزشی و تربیتی به کارگیری می‌شدند. قصه‌ها و حکایت‌ها از کتاب‌هایی مانند «کلیله و دمنه» و «گلستان» فقط کارکرد سرگرمی نداشتند؛ بلکه حاوی چندین لایه پیام اخلاقی پیچیده در لباس داستان بودند.
حتی خوشنویسی که به صورت گسترده در جامعه رایج بود و در جای‌جای زندگی روزمره کاربردهای متنوعی داشت نیز متأثر از فضای عرفانی که در ادبیات متجلی بود، ابزاری برای نفوذ فرهنگ غنی و زیبای ایرانی اسلامی در دل مستعدان و هنرجویان آن به شمار می‌رفت؛ از کتیبه‌نویسی گرفته تا وقف‌نامه‌نویسی، نقاشی قهوه‌خانه‌ای و... .
عبرت تاریخی مدل آموزشی رسمی این است که در طول تاریخ این مدارس نقش کمرنگی در انتقال مفاهیم دینی داشتند و بخش وسیع‌تری از مردم، دین و معنویت را در قهوه‌خانه‌ها، خانقاه‌ها، مجالس شعرخوانی، تعزیه‌ها و حکایت‌های عامیانه تجربه می‌کردند.
قهوه‌خانه‌ها محل نقالی و خوانش شاهنامه، روایت‌های دینی، داستان‌های عاشقانه و حماسی بود که حس زیبایی‌شناسی و آزادگی مخاطب را اشباع می‌کرد. مجالس شعرخوانی عرفا و مشایخ، مکانی برای شنیدن مفاهیم عرفانی و اخلاقی در قالب اشعار توحیدی بود و تعزیه نیز نمایشی مذهبی به شمار می‌آمد که مردم را به همذات‌پنداری با مفاهیم عاشورا و شهادت وامی‌داشت.
اما چرا این مکان‌های غیررسمی آموزشی و تربیتی به گواه تاریخ که این سنت‌ها را به امروز کشانده، موفق‌تر از نهادهای رسمی آموزشی و تربیتی بودند؟ پاسخ جامع به این پرسش نیازمند تحقیق مفصل و چندبعدی است که از عهده این نوشتار مختصر و توان نگارنده خارج بوده؛ اما همین مقدار کافی است که بگوییم این محافل غیررسمی آموزشی، دست روی ابزار علمی و به‌روزی می گذاشتند که علم زبان‌شناسی و عصب‌شناسی امروز ثابت کرده مهم‌ترین ابزار تفکر و رفتارسازی انسان است: عنصر استعاره. «استعاره» فقط یک تکنیک ادبی و شاعرانه نیست؛ بلکه ابزار تفکر انسان است. تفکر استعاری به این معناست که ذهن انسان مفاهیم پیچیده، انتزاعی یا ناملموس را با بهره‌گیری از تجربه‌های جسمانی و محسوس درک و سازماندهی می‌کند. به طور مثال وقتی می‌گوییم «دلش شکست»، در واقع از تجربه فیزیکی شکستن برای بیان یک احساس درونی استفاده می‌کنیم. این نشان می‌دهد انسان با استعاره می‌اندیشد، نه فقط برای زیبایی؛ بلکه به‌عنوان ساز و کار بنیادین فهم. استعاره، مفاهیم انتزاعی مانند عشق، مرگ، عدالت یا ایمان را با تصاویر ملموس (سفر، نور، بار، جاده، زخم و...) قابل ‌فهم می‌کند. در این میان، شخصیت‌ها استعاره‌های زنده از حالات روانی، اخلاقی یا معنوی انسان‌اند؛ به عنوان مثال «رستم» نماد وجدان پهلوانی است، «لیلی» صورت تمثیلی عشق ناب و «شیخ صنعان» نماینده‌ شک و تحول دینی. ادبیات با این استعاره‌ها، ذهن را از فهم عقلانی صرف فراتر می‌برد و تجربه‌ زنده و چندبعدی از مفاهیم می‌سازد که برای تربیت، درونی‌سازی و پرورش شخصیت بسیار مؤثر است. این مدل آموزشی نه‌ تنها موجب انتقال مفاهیم می‌شود؛ بلکه همزمان با روایت کردن و شخصیت‌سازی جذاب، مخاطب را درگیر احساس، تخیل و همذات‌پنداری می‌کند و منجر به کنش رفتاری او می‌شود.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha