در یورش رژیم صهیونیستی به ایران اسلامی، ۳۴ دانشآموز که ۱۱ نفر از آنها دانشآموزان دوره ابتدایی بودند و دو کودک دیگر که قرار بود مهر امسال راهی کلاس اول شوند در کنار دیگر هموطنان مظلوم به شهادت رسیدند.
کودکانی که روزهای کوتاه کودکی هر کدامشان روایتهایی بلند داشت از امید به آینده و حرفها و آرزوهای گفته و ناگفتهای که قرار بود تحقق پذیرد.
مثل علیسان جباری و طه بهروزی، کوچکترین شهدای دانشآموز این جنگ که امسال قرار بود به کلاس اول بروند و حتی در مدرسه هم ثبتنام کرده بودند، اما هنگام بازی در کوچه مقابل خانهشان به شهادت رسیدند.مادر علیسان زنده ماند اما جان باختن کودکش را دید. او میگوید: کودک هفتسالهام، بیخبر از دنیای کثیف دشمن، مشغول بازی بود که حمله شروع شد، از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت. خم شدم بغلش کنم، همان لحظه خودم هم زخمی شدم، بچه را به حیاط بردم...، هر دو در خون غلتیدیم و در آغوشم جان داد.علیسان دوست داشت خلبان شود و دلش میخواست پرواز کند.
پدر طه بهروزی هم بیان میکند: همان روز شهادتش، چند ساعت پیشتر طه را در کلاس اول ثبتنام کرده بودیم. قرار بود صبح فردا عکسهایش را به مدرسه تحویل بدهیم، اما رژیم جنایتکار اسرائیل اجازه نداد.
یا مادر آیما زینلی که میگوید: آیمای من کودکی خلاق و پرانرژی بود، همیشه دوست داشت کاردستی درست کند. از سه سالگی میز بزرگی پر از مداد رنگی و کاغذ رنگی داشتیم که فقط برای او بود. معنی اسمش «ماه ما» بود و قرار بود ماه زندگی من شود، اما حالا ماه همه ایران شده است. امروز داغ دو فرزندم و همسرم را تحمل میکنم و تنها امیدم این است که امنیت برای همه کودکان ایران برقرار شود و در آرامش زندگی کنند.
یک مدرسه با ۶ صندلی خالی
به دبستان شهید سعید رحمانی در شهرک چمران تهران میرویم؛ مدرسهای که حالا علاوه بر پنجرههای شکسته برای سال تحصیلی جدید، ۶ صندلی خالی در کلاسهای پایه دوم تا ششم دارد.
صندلیهایی که تا همین دو سه ماه پیش زهرا بهمنآبادی، آیما زینلی، مرسانا بهرامی، مهیا نیکزاد، فاطمه نیازمند و محدثه اقدسی روی آنها مینشستند، اما حمله ناگهانی رژیم صهیونیستی در ساعات اولیه بیست و چهارم خرداد به ساختمان ۱۴ طبقهای در شهرک شهید چمران تهران موجب شهادت آنها و ۵۴ نفر دیگر شد که البته شماری از این شهدا از اعضای خانواده این عزیزان هستند.سیزدهم مرداد، در حاشیه نشست خبری علی فرهادی، سخنگوی وزارت آموزش و پرورش که به انگیزه گرامیداشت یاد و نام ۳۴ شهید دانشآموز جنگ تحمیلی ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران، در مدرسه شهید رحمانی برگزار شد به سراغ مسئولان و دوستان همکلاسی ۶شهید این مرکز آموزشی رفتیم تا شاید بتوانیم بخشی از مظلومیت این کودکان و جنایات رژیم کودک کش صهیونیستی را روایت کنیم.
میخواهم از او بپرسم شهادت چه حسی دارد؟
در لابی ورودی مدرسه و درست در کنار کولهها و تصاویر قاب شده شهدای دانشآموز، به کمک خانم زهرا حاجیپور، معاون پرورشی این مرکز با یکی از دوستان شهید زهرا بهمنآبادی آشنا میشوم.
زهرا بهمنآبادی، هشتساله بود که همراه مادر و خواهر چهارونیمساله و برادر نُهماههاش شهید شد.
دوستِ زهرا که به سفارش مقامهای مسئول و رعایت مسائل امنیتی حاضر به معرفی خود نیست در حالی که بغض گلویش را گرفته به ما میگوید: زهرا نه تنها بسیار مؤدب، تیزهوش، شوخطبع و بامزه بود که بهراحتی در دل آدم جا میگرفت. در واقع خیلی دوستداشتنی بود. قرار بود اربعین امسال به پابوسی امام حسین(ع) برود که بر اثر حمله موشکی دشمن شهید شدو من هنوز هم باورم نمیشود که دیگر بین ما نیست.
وی ادامه میدهد: هیچ وقت فکر نمیکردم وقتِ با هم بودن ما این همه کوتاه باشد؛ اما این اتفاق افتاد و حالا یاد و خاطرهاش همیشه برایم زنده میماند؛ چون زهرا واقعاً بهترین دوستم بود.او سپس با ذکر خاطرهای از دوست شهیدش میگوید: با اینکه من کمی از زهرا بزرگترم اما بیشتر کلاسهای تقویتی ما مشترک بود. یادم میآید در یکی از این کلاسها که تصاویر بعضی از شهیدان مثل شهید چمران و حاج قاسم قرار داشت از زهرا پرسیدم چه حسی در مورد شهادت داری؟ خیلی ساده در جوابم گفت: «نمیدانم، هنوز که شهید نشدهام» آن موقع جوابش برایم خیلی عجیب بود اما الان دلم میخواهد باز از او بپرسم شهادت چه حسی دارد؟
در کنار مهیا احساس راحتی و آرامش میکردم
دقایقی بعد و در حال عبور از طبقه دوم مدرسه، متوجه حضور دختری در کلاس چهارم میشوم. روی یکی از صندلیهای جلو و رو به پنجره کلاس که شیشههایش بر اثر انفجار ساختمان ۱۴طبقه شکسته، نشسته است. خودش را دوست صمیمی شهید مهیا نیکزاد معرفی میکند و میگوید: مهیا همسایه ما و همکلاسیام بود. آن شب در حمله موشکی رژیم صهیونیستی به بلوک ۱۲ حدود ۶۰ نفر به شهادت رسیدند که ۲۰ نفرشان کودک بودند و مهیا یکی از آنها بود. او بچه ساکت و خیلی آرامی بود. توی کلاس در صندلی جلو من مینشست و هرچیزی از او میخواستم، دریغ نمیکرد. البته مهیا جدا از اینکه خیلی مهربان و با گذشت بود جزو بچههای باهوش کلاس هم محسوب میشد و نمراتش همیشه خیلی خوب بود. به همین خاطر ما همیشه با هم درس میخواندیم و تمرین میکردیم.
وی سپس به خاطرهای از دوست شهیدش اشاره میکند و میگوید: یک روز بعد از پایان امتحان، معلممان گفت بیایید نمایش اجرا کنیم. نمایش که تمام شد همه بچههای کلاس با هم خندیدیم و احساس شادی کردیم. وقتی برای بار دوم آن نمایش را اجرا کردیم واقعاً از کارش راضی و خوشحال بود. در نتیجه پس از آن مرتب در اجرای نمایشها شرکت میکرد.
به داشتن دوستی چون مهیا افتخار میکنم چون واقعاً در کنارش احساس راحتی و آرامش میکردم. به همین خاطر الان اینجا هستم تا صدای رفیق شهیدم باشم. همینطور میخواهم صدای آن نوزادی باشم که آن شب در بغل مادرش به شهادت رسید. ما هیچ وقت نباید جنایت رژیم صهیونیستی را فراموش کنیم چون این رژیم به هیچ کس حتی کودکان شیرخوار هم رحم نمیکند.
این دانشآموزان گلچین شدند
به سراغ معاون آموزشی مدرسه که میرویم؛ او هم مهربانی، انضباط، صداقت، مسئولیتپذیری، پُرتلاشی، احترام به دیگران، پرسشگری، همدلی و همکاری را مهمترین ویژگیهای ۶ دانشآموز شهید مدرسه میداند و اضافه میکند: هیچ وقت آنها را ناراحت و عبوس ندیدم. واقعاً سرحال و شاد بودند. بیشتر به مطالعه فکر میکردند. مثلاً مرسانا بهرامی با اینکه در پایه دوم تحصیل میکرد اما از دانشآموزانی بود که بیشتر وقت فراغتش را در کتابخانه میگذراند، بهطوری که طبق بررسیهای آماری ما، بیشترین کتاب را برای مطالعه از کتابخانه مدرسه به امانت گرفته و بعد هم تحویل داده بود.
مرسانا همیشه دنبال کلید کتابخانه بود
معاون پرورشی مدرسه شهید رحمانی هم ضمن اشاره به ابعاد فاجعه، از ویژگیهای برجسته این دانشآموزان برایمان میگوید.
زهرا حاجیپور با اشاره به اینکه این دانشآموزان در پایههای مختلف تحصیلی از کلاس دوم تا هفتم تحصیل میکردند، ادامه میدهد: زهرا بهمنآبادی، یکی از شهدای این مدرسه، قاری قرآن، برنده مسابقات منطقهای در رشته قرائت و دانشآموزی فعال و مهربان بود. او به دلیل تربیت فرهنگی توسط مادرش که عضو کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود، روحیهای گرم و خلاق داشت.
آیما زینلی، از دیگر دانشآموزان شهید، در ساخت کاردستی مهارت بالایی داشت و همواره در فعالیتهای هنری مدرسه درخشیده بود. مادر او هم که عضو کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود نقش پررنگی در پرورش خلاقیت آیما ایفا میکرد.
مرسانا بهرامی، دانشآموز کلاس دوم با رفتاری آرام، مظلوم و کمحرف شناخته میشد. معلم او از اخلاق و ادب بینظیر این کودک میگفت و اینکه حتی یکبار هم رفتار آزاردهندهای از او ندیده است. مرسانا همیشه دنبال کلید کتابخانه بود.
مهیا نیکزاد، دانشآموز کلاس چهارم، به درس و مطالعه علاقه فراوان داشت. معلم او میگوید مهیا همیشه تکالیفش را منظم، تمیز و دقیق انجام میداد. از مهمترین ویژگیهای شخصیتی مهیا، ادب مثالزدنیاش بود. مادرش عضو فعال انجمن اولیا و مربیان مدرسه بود و مشارکت زیادی در امور مدرسه داشت.
فاطمه نیازمند، دیگر شهید این مدرسه، فرزند امام جماعت و مسئول فرهنگی شهرک چمران بود. او همچنین رئیس هیئت دانشآموزی مدرسه هم بود و در برگزاری مناسبتهای مذهبی مدرسه نقش پررنگی ایفا میکرد.
محدثه اقدسی، دانشآموز پایه هفتم، از دیگر شهدای این مدرسه است. محدثه دختری مؤدب، مهربان، پرجنبوجوش و شوخطبع بود و روحیهای شاد و در عین حال متین داشت.
حاجیپور درباره زمان و مکان شهادت این دانشآموزان هم میگوید: این حمله ساعت سه و نیم بامداد انجام شد، زمانی که همه در خواب بودند. ساختمان ۱۴ طبقهای که این دانشآموزان در آن ساکن بودند، بهطور کامل فرو ریخت. شدت آوار و آتشسوزی بهحدی بود که شناسایی برخی از پیکرها فقط از طریق دیانای امکانپذیر شد. از ۶دانشآموز شهید، دو نفر بههمراه تمام اعضای خانوادهشان به شهادت رسیدند.
مرسانا بهرامی و فاطمه نیازمند با تمام خانواده به شهادت رسیدند. در میان خانوادههای دیگر، تنها یک یا دو نفر از اعضا زنده ماندهاند. ساکنان بلوک ۱۲، جایی که حمله در آن رخ داد، همگی در شوک و ناباوریاند. برخی تصور کرده بودند زلزله یا صاعقه رخ داده است. کسی فکر نمیکرد چنین حملهای به یک منطقه کاملاً مسکونی صورت گیرد.
معاون پرورشی مدرسه شهید رحمانی در ادامه تأکید میکند: به لحاظ درسی چهار نفر از این ۶دانشآموز وضعیت خیلی خوب و سطح بالایی داشتند و دو نفر هم در سطح متوسط رو به بالا بودند. این بچهها از بهترینهای مدرسه ما بودند.
او سپس به آثار روانی حادثه یاد شده میپردازد و تصریح میکند: این اتفاق تلخ، آسیب روحی شدیدی به دانشآموزان مدرسه بهویژه دوستانشان وارد کرده است. دوستان این شهدا هنوز در شوک هستند و بازگشایی مدارس در مهر، فضای متفاوتی را برای ما رقم خواهد زد. ۹۰ درصد دانشآموزان ما ساکن همین شهرکاند و داغ این ۶شهید، در جان و دل همه آنها نشسته است. حاجیپور در پایان میگوید: جنایتی که رژیم صهیونیستی مرتکب شد تنها به شهادت این کودکان محدود نمیشود. آسیبی که به روان دانشآموزان، خانوادهها و کل جامعه وارد شده، جبرانناپذیر است. انشاءالله روزی برسد که ریشه این ظلم از بین برود.
نظر شما