آموزش رسمی دین چارچوب رفتاری میدهد، اما درونیشدن آن نیازمند تجربه زیبایی، عشق و هنری است که چهره انسانی دین را نشان دهد و دل را نرم کند. اگر این بخش حذف شود، آموزش دینی به مجموعهای از بایدها و نبایدهای خشک تبدیل میشود که یا مقاومت ایجاد میکند یا ظاهری و موقتی خواهد بود.
به عنوان مثال شما نمیتوانید با تکرار دستور «در زیارت باید حضور قلب داشته باشید» انسان را اهل حضور قلب کنید؛ اما اگر همان معنا را در یک داستان تصویری، یک روایت نمایشی یا یک قطعه موسیقی عرفانی نشان دهید، ذهن و قلب مخاطب هر دو درگیر میشوند و خود به خود میل به حضور قلب شکل میگیرد.
از این رو اگر بخواهیم زیارت متعالی و حقیقی را در جامعه امروز ترویج دهیم، نمیتوانیم فقط به جلسات رسمی و کتابهای سنگین حدیثی تکیه کنیم. باید دوباره همان الگوی تمدنی موفق گذشته را بازآفرینی کنیم؛ بازآفرینی روایت به روز و صحیح از ماهیت زیارت حقیقی با استفاده نظاممند از هنر، داستان، نمایش، معماری و حتی موسیقی.
ضربه حذف ادبیات عرفانی از آموزش رسمی
واقعیت این است که وقتی در نظام آموزشی مدرن ایران آثار کلاسیک مانند مثنوی، بوستان، گلستان، غزلیات حافظ، حدیقةالحقیقه و گلشن راز به حاشیه رفتند و در بهترین حالت به چند متن کوتاه در کتابهای ادبیات تبدیل شدند، ما دو ضربه جبرانناپذیر را تجربه کردیم: ضربه محتوایی؛ بسیاری از مفاهیم اخلاقی، عرفانی و حتی اجتماعی که میتوانستند شخصیتساز باشند، از سبد تربیتی نسلها حذف شدند.
ضربه تکنیکی؛ مهارتهای ارتباطی، تخیل، قدرت بیان و حتی توان درک استعاره و لایههای پیچیده معنا در نسل جدید ضعیف شد. این مهارتها همان ابزارهایی هستند که یک انسان میتواند با آنها مفاهیم دینی عمیق را بفهمد و درونی کند.
ویژگیهای روایت در ترویج زیارت
در شماره پیش از اهمیت استعاره در درک مفاهیم انتزاعی گفته شد و در این شماره باید به اهمیت روایت و داستان در درونی کردن ارزشهای دینی و اخلاقی پرداخت. روایت چند ویژگی دارد که میتواند مفاهیم انتزاعی را در زائر درونی و تثبیت کند.
فرهنگسازی: وقتی روایت میشود که «فلان عالم وقتی به زیارت میرفت، اول غسل میکرد، کفشش را خودش به دست میگرفت و با آداب خاصی وارد میشد»، این الگو به مرور زمان رفتار جمعی را میسازد؛ یعنی روایت، فقط فهم را بالا نمیبرد؛ بلکه فرهنگساز هم هست. در این زمینه کتاب خوب «روایت و ذهن نویسا» کورش علیانی به درستی نشان میدهد روایتها چقدر در زندگی و رفتار روزمره ما نقش پررنگ و حیاتی دارند.
مبارزه با سطحینگری و کالایی شدن زیارت: در فضای امروز که زیارت گاهی به امری گردشگری یا مناسکی فروکاسته میشود، روایتهای عمیق و انسانی (مثلاً از دگرگونی یک انسان در سفر زیارتی یا مواجهه زیارتاولیها با حرم مطهر) میتوانند جای خالی معنا و عمق را در گزارشهای خشک رسانهای پر کنند.
شخصیسازی تجربه دینی: یکی از کارکردهای خواندن روایت دیگری، شخصیسازی و نسبت برقرار کردن آن روایت با روایتهای زندگی فرد است. خواندن رمان و داستان به این خاطر روان و شخصیت فرد را محکم و استوار میکند که فرد با استفاده از روایتهای دیگری میتواند سلسلهحوادث و وقایع زندگی خود را مانند دانههای یک تسبیح که سردرگم و رها هستند، به یک رشته واحد و معنادار متصل کند. همین خوانش متصل معنادار از وقایع پراکنده، نخستین قدم از آرامش و ثبات شخصیت انسانی است؛ نوعی از کثرت وقایع به وحدت مفاهیم رسیدن.
نظر شما