امام علی (ع) در حکمت ۲۱ نهج البلاغه، ترس و حیای بیجا را نکوهش کرده و بر غنیمت شمردن فرصتها تأکید میکنند. این حکمت، درس ارزشمندی در شناخت خود و استفاده بهینه از فرصتهای زندگی است.
حکمت ۲۱:
«قُرِنَتِ الْهَیْبَةُ بِالْخَیْبَةِ، وَ الْحَیَاءُ بِالْحِرْمَانِ؛ وَ الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ، فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَیْرِ.»
ترجمه:
ترس (نابجا) با ناامیدی مقرون است و کم رویی با محرومیت همراه، فرصت ها همچون ابر در گذرند؛ ازاین رو، فرصت های نیک را غنیمت بشمارید (و پیش از آنکه از دست برود، از آن استفاده کنید).
شرح:
نتیجه ترس و کم رویی:
امام(علیه السلام) در این سخن پرمعنای خود به سه نکته مهم اشاره می کند.
نخست می فرماید: «ترس (نابجا) با ناامیدی مقرون است»؛ (قُرِنَتِ الْهَیْبَةُ بِالْخَیْبَةِ).
بدون شک ترس از عوامل و اشیای خطرناک، حالتی است که خداوند در انسان برای حفظ او آفریده است. هنگامی که حادثه خطرناکی رخ می دهد یا موجود خطرناکی به انسان حمله می کند و خود را قادر بر دفاع نمی بیند ترس بر او غالب می شود و خود را به سرعت از صحنه دور می سازد این گونه ترس منطقی و موهبت الهی برای حفظ انسان از خطرات است. هرگاه سیلاب عظیمی حرکت کند و انسان خود را در مسیر آن ببیند و بترسد و با سرعت خود را کنار بکشد چه کسی می گوید این صفت مذموم است؟ ترس بجا سپری است در برابر این گونه حوادث.
ولی ترس نابجا که ناشی از توهم یا ضعف نفس یا عدم مقاومت در مقابل مشکلات باشد به یقین مذموم و نکوهیده است و این گونه ترس هاست که انسان را از رسیدن به مقاصد عالیه باز می دارد. به همین دلیل از قدیم گفته اند: شجاعان اند که به موفقیت های بزرگ دست می یابند.
شاعر می گوید:
مَنْ راقَبَ النّاسَ ماتَ هَمّاً *** وَنالَ بِاللَّذةِ الْجَسُورُ
«کسی که ملاحظه سخنان این و آن کند (و از آن بترسد) از غصه می میرد؛ ولی افراد جسور و شجاع به لذات و کامیابی ها می رسند».
واژه «هیبه» گاه به معنای شکوه و جلال آمده که موجب خوف دیگران می شود و گاه به معنای ترس است و در جمله بالا معنای دوم اراده شده است آن هم ترس بیجا، و واژه «خیبة» به معنای خسران و شکست و ناکامی و محرومیت است و این دو همواره با هم قرین اند و به این ترتیب امام می خواهد پیروان خود را به شجاعت در تمام امور دعوت کند.
در جمله کوتاه و پرمعنای دوم می فرماید: «کم رویی با محرومیت همراه است»؛ (وَالْحَیَاءُ بِالْحِرْمَانِ).
حیاء مانند هیبت دو معنای باارزش و ضد ارزش دارد؛ حیای ارزشمند آن است که انسان از هر کار زشت و گناه و آنچه مخالف عقل و شرع است بپرهیزد و حیای ضد ارزش آن است که انسان از فراگرفتن علوم و دانش ها و یا سؤال کردن از چیزهایی که نمی داند یا احقاق حق در نزد قاضی و جز او اجتناب کند، همان چیزی که در عرف، از آن به کم روییِ ناشی از ضعف نفس تعبیر می شود. منظور امام(علیه السلام) در گفتار بالا همان معنای دوم است که انسان را گرفتار محرومیت ها می سازد.
در حدیثی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می خوانیم: «الْحَیَاءُ حَیَاءَانِ حَیَاءُ عَقْل وَحَیَاءُ حُمْق فَحَیَاءُ الْعَقْلِ هُوَ الْعِلْمُ وَحَیَاءُ الْحُمْقِ هُوَ الْجَهْلُ؛ شرم و حیا دو گونه است حیای عاقلانه و حیای احمقانه؛ حیای عاقلانه از علم سرچشمه می گیرد و حیای احمقانه از جهل».(۱)
در حدیثی نیز از امام صادق آمده است که فرمود: «الْحَیَاءُ عَلَی وَجْهَیْنِ فَمِنْهُ ضَعْفٌ وَمِنْهُ قُوَّةٌ وَإِسْلاَمٌ وَإِیمَانٌ؛ حیا بر دو گونه است قسمی از آن ضعف و ناتوانی و قسمی دیگر، قوت و اسلام و ایمان است».(۲)
در حدیث دیگری در غررالحکم از علی(علیه السلام) آمده است: «مَنِ اسْتَحیی مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ فَهُوَ أَحْمَقٌ؛ کسی از گفتن حق شرم کند احمق است».(۳)
بعضی از علما در تعریف حیا چنین گفته اند: «حیا ملکه ای نفسانی است که سبب انقباض و خودداری نفس از انجام کارهای قبیح و انزجار از اعمال خلاف آداب به سبب ترس از ملامت می شود». البته این همان حیای ممدوح و باارزش است.
در تفسیر حیای مذموم گفته اند: «همان انقباض نفس و خودداری از انجام کارهایی است که قبیح نیست، بلکه لازم است انسان بر اثر کم رویی آن را ترک می کند».(۴)
در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) در این باره می خوانیم: «مَنْ رَقَّ وَجْهُهُ رَقَّ عِلْمُهُ؛ افراد کم رو کم دانش اند».(۵)
آن گاه امام در سومین جمله حکمت آمیز به اهمّیّت استفاده از فرصت ها پرداخته می فرماید: «فرصت ها همچون ابر در گذرند، ازاین رو فرصت های نیک را غنیمت بشمارید (و پیش از آن که از دست برود از آنها استفاده کنید»؛ (وَالْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ(۶)، فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَیْرِ).
منظور از فرصت، آماده شدن کامل اسباب کار خوب است مثل این که تمام مقدمات جهت تحصیل علم برای کسی فراهم گردد؛ هم تن سالم دارد، هم هوش و استعداد، هم استاد لایقی آماده تدریس او و هم فضای آموزشی خوبی در اختیار اوست که در عرف نام آن را فرصت می گذارند و از آنجایی که فرصت ها ترکیبی از عوامل متعددی است و هر کدام از این عوامل ممکن است بر اثر تغییراتی زایل شود از این رو فرصت ها زودگذرند.
لذا در حدیث دیگری از همان امام(علیه السلام) می خوانیم: «الْفُرْصَةُ سَرِیعَةُ الْفَوْتِ بَطِیئَةُ الْعَوْدِ؛ فرصت با سرعت از دست می رود و به زحمت به دست می آید».(۷)
به همین دلیل روایات فراوانی در باب «اغتنام فرصت» آمده است و به ما دستور داده اند فرصت ها را غنیمت بشمریم، چرا که ترک آن اندوه بار است.
امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در نامه ۳۱ نهج البلاغه در ضمن وصایایی که به فرزند دلبندش امام مجتبی(علیه السلام) می کند می فرماید: «بَادِرِ الْفُرْصَةَ قَبْلَ أَنْ تَکُونَ غُصَّةً؛ به سراغ استفاده از فرصت برو (پیش از آنکه از دست برود و) مایه اندوه گردد».
به هر حال تمام مواهب الهی که در دنیا نصیب انسان می شود فرصت های زودگذرند؛ جوانی، تندرستی، امنیت، آمادگی روح و فکر، بلکه عمر و حیات انسان همگی فرصت های زودگذری هستند که اگر آنها را غنیمت نشمریم و بهره کافی نگیریم نتیجه ای اندوهبار خواهد داشت.
ای دل به کوی عشق گذاری نمی کنی *** اسباب، جمع داری و کاری نمی کنی
چوگان حکم در کف و گویی نمی زنی *** بازِ ظفر به دست و شکاری نمی کنی
ترسم کزین چمن نبری آستینِ گل *** کز گلشنش تحمل خاری نمی کنی (۸)
پی نوشت ها:
(۱). کافی، ج ۲، ص ۱۰۶، ح ۶.
(۲). بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۲۴۲.
(۳). غررالحکم، ح ۹۸۸.
(۴). سفینة البحار، ماده حیاء.
(۵). کافی، ج ۲، ص ۱۰۶، ح ۳.
(۶). «السحاب» به گفته لسان العرب جمع «سحابة» به معنای ابر است و جمع الجمع آن «سُحُب» بر وزن «کُتُب» است.
(۷). بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۱۱۳.
(۸). سند گفتار حکیمانه: جمعی از دانشمندان اسلامی این حدیث را پیش از سیّد رضی در کتاب های خود آورده اند از جمله ابن عبد ربه (متوفای ۳۲۸) در عقد الفرید و ابن قتیبه (متوفای ۲۷۶) در عیون الاخبار و ابن شعبه (متوفای ۳۳۲) در تحف العقول البته با تفاوتی. (مصادر نهج البلاغه، ج ۴، ص ۲۱). در کتاب تمام نهج البلاغه این جمله های حکمت آمیز را در ضمن خطبه ای معروف به خطبة الوسیلة با تفاوت هایی نقل کرده است که با این جمله شروع می شود «الْحَمْدُ للّهِ الَّذی مَنَعَ الأَوْهَامَ أَنْ تَنَالَ وُجُودَه». (تمام نهج البلاغه، ص ۱۵۴).
منبع: کتاب پیام امام امیر المومنین (علیه السلام)، شرح تازه و جامعی بر نهج البلاغه
نظر شما