به گزارش قدس آنلاین، شبکه دو سیما در روزهای اخیر، با تصمیمی تازه اما بحثبرانگیز، به سراغ بازپخش چندین سریال تلویزیونی رفته است؛ تصمیمی که هم موافقان و هم مخالفان خود را دارد و از دو زاویه متفاوت میتوان آن را نگریست: فرصتی برای بهرهمندی دوباره مخاطبان یا نشانهای از کاهش تولیدات تازه و ضعف در جریان خلاقیت تلویزیون.
از روز شنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۴، مینیسریال «روزی روزگاری برادر» به کارگردانی محمدرضا آهنج در کنداکتور شبکه دو قرار گرفت؛ اثری که تنها یک سال قبل روی آنتن شبکه سه رفته بود و حالا در فاصلهای کوتاه، بار دیگر به نمایش درمیآید. در کنار آن، مجموعه اپیزودیک «جایی برای همه» نیز سه قسمت تازه را در مناسبت دهه آخر صفر روی آنتن برده است؛ اثری که به کارگردانی چند فیلمساز در استانهای مختلف ساخته شد و هدفش بازتاب آیینهای عزاداری و سبک زندگی مذهبی در ایران است. در ادامه، سریال «حکایتهای کمال ۲» که پخش آن به مناسبت محرم متوقف شده بود، از دوم شهریور بار دیگر روی آنتن خواهد رفت.
این سه تصمیم، با وجود آنکه در ظاهر حرکتی عادی در تلویزیون محسوب میشوند، اما به دلیل نزدیکی زمانی میان پخش و بازپخش و همچنین شرایط خاص تولید سریالها در رسانه ملی، به موضوعی قابل تأمل تبدیل شدهاند.
بازپخشهای پرتکرار در سالهای گذشته
البته پدیده بازپخش سریالها محدود به نمونههای اخیر شبکه دو نیست. در دو دهه گذشته تلویزیون ایران بارها از این روش برای پر کردن کنداکتور استفاده کرده است. نمونه بارز آن، سریال «پایتخت» است که در ایام نوروز تقریباً به سنتی ثابت تبدیل شده و بارها از شبکه یک و حتی دیگر شبکهها تکرار شده است.
«متهم گریخت» ساخته رضا عطاران نیز از آن دسته مجموعههایی است که به دلیل استقبال گسترده مردم، چندین مرتبه در سالهای مختلف روی آنتن رفت و هنوز هم جزو گزینههای محبوب برای بازپخش در ایام تعطیل است.
در گونه مذهبی ـ تاریخی، سریالهایی مثل «یوسف پیامبر» و «مختارنامه» نیز بارها و بارها بازپخش شدند. این آثار به دلیل مقیاس بزرگ تولید و هزینههای سنگین، تنها یک بار امکان ساخت دارند و بازپخش آنها راهی است تا همچنان در دسترس مخاطب بمانند.
این رویه نشان میدهد بازپخش نهتنها یک استراتژی اضطراری در زمان کمبود تولیدات تازه است، بلکه در بسیاری مواقع به انتخابی آگاهانه برای حفظ ارتباط عاطفی مخاطب با آثار محبوب تبدیل شده است.
فرصتهای اقتصادی
نخستین و مهمترین مزیت بازپخش، دسترسی دوباره مخاطبان است. بسیاری از بینندگان به دلایل کاری یا شخصی نمیتوانند در زمان پخش اصلی همراه سریالها باشند. بازپخش در شبکهای دیگر، امکان تماشای آن آثار را برای گروه جدیدی از مخاطبان فراهم میکند.
از زاویه اقتصادی نیز، بازپخش میتواند راهکاری برای مدیریت هزینهها باشد. تولید سریالهای تلویزیونی هزینهبر است و در شرایطی که رسانه ملی با محدودیت بودجه روبهرو است، بازپخش بهعنوان ابزاری برای پر کردن جدول پخش با حداقل هزینه، امری منطقی جلوه میکند.
همچنین انتخاب سریالها متناسب با مناسبتهای مذهبی و فرهنگی میتواند کارکردی مثبت داشته باشد. به عنوان نمونه، پخش دوباره «جایی برای همه» در ایام مذهبی، میتواند باعث پیوند بیشتر محتوای رسانه با حالوهوای جامعه شود و ارزش فرهنگی این برنامهها را تقویت کند.
برای مخاطب انگیزهای نمیماند...
در سوی دیگر، این تصمیم خالی از اشکال نیست. تکرار زودهنگام آثار یکی از نخستین انتقادها به شبکه دو است. وقتی مخاطب سریالی را یک سال قبل دیده، احتمالاً انگیزهای برای تماشای مجدد آن در فاصلهای کوتاه ندارد و حتی ممکن است از این رویه دلزده شود.
از منظر محتوایی، تکیه بیش از حد به بازپخش میتواند نشانهای از فقدان خلاقیت و ضعف در تولید آثار تازه باشد. رسانهای که نتواند خوراک فرهنگی نو و بهروز برای مخاطبان آماده کند، ناچار است به سراغ آرشیو برود؛ اتفاقی که اعتبار شبکه را زیر سؤال میبرد.
برخی آثار انتخابشده نیز از نظر کیفی چندان موفق نبودهاند. به طور خاص، مجموعه «جایی برای همه» هنگام پخش نخستین با انتقادهایی از سوی مخاطبان و منتقدان روبهرو شد. بازپخش دوباره چنین آثاری، ممکن است به کاهش اعتماد مخاطبان نسبت به انتخابهای رسانه بینجامد.
همچنین باید توجه داشت که بازپخش یک اثر صرفاً تکرار گذشته نیست؛ بلکه میتواند فرصتی برای خوانش دوباره باشد. مینیسریال «روزی روزگاری برادر» با مضمون جنگ و ارادت به امام رضا (ع)، در بازپخش خود میتواند بار دیگر در ذهن مخاطب تداعیگر مفاهیمی چون ایثار، معنویت و هویت ملی باشد. هر بار پخش، امکان برجسته شدن لایهای تازه از اثر را فراهم میآورد.
اما درباره «جایی برای همه»، ساختار اپیزودیک و تولید جداگانه هر قسمت توسط گروهی متفاوت، باعث شد زبان بصری یکپارچه و لحن هنری منسجم در اثر شکل نگیرد. همین ویژگی سبب شد که بازپخش آن، بیش از آنکه فرصتی برای بازخوانی باشد، به تکرار نقاط ضعف بیانجامد.
در سوی دیگر، «حکایتهای کمال ۲» از جنس آثاری است که میتواند در بازپخش هم موفق ظاهر شود. روایت زندگی نوجوانی در دهه ۴۰، با تصویرسازی از گذشته اجتماعی ایران، هم برای مخاطبان بزرگسال و هم برای نسل جوان جذابیت دارد. این سریال امکان بازاندیشی تاریخی و فرهنگی را به مخاطب میدهد و بازپخش آن میتواند بهنوعی کلاس درس غیررسمی درباره سبک زندگی و ارزشهای ایرانی باشد.
بازپخش سریالها در شبکه دو، هم یک ضرورت مدیریتی است و هم یک چالش فرهنگی. از یکسو، این کار امکان صرفهجویی مالی و دسترسی گستردهتر مخاطب را فراهم میکند؛ از سوی دیگر، در صورت تکرار بیش از حد، میتواند به کاهش جذابیت شبکه و دلزدگی بینندگان منجر شود.
بهویژه در شرایطی که رسانههای نوین و پلتفرمهای نمایش خانگی تولیدات متنوع و پرجاذبهای عرضه میکنند، تلویزیون برای حفظ جایگاه خود نیازمند سرمایهگذاری بر آثار تازه، خلاقانه و بهروز است. بازپخش، اگر با هدفی مشخص و تحلیلی هنری صورت گیرد، میتواند ارزشمند باشد؛ اما اگر به ابزاری برای پر کردن جدول پخش تبدیل شود، تنها نتیجهاش فاصله گرفتن بیشتر مخاطب از تلویزیون خواهد بود.
نظر شما