در تاریخ، گاه وقایعی رخ میدهد که نه تنها مسیر یک نسل، بلکه فهم انسان از خود و از حقایق را دگرگون میسازد. قیام سیدالشهداء و حماسه اربعین یکی از آن وقایع است. اما شگفت آنکه هرچه زمان میگذرد، لایههای تازهتری از این واقعه شکوفا میشود؛ لایههایی که نه با شمشیر، بلکه با صبر، ایمان، کلام و سکوت ساخته شدند. زن در نهضت عاشورا، دیگر پدیدهای حاشیهنشین نیست؛ او نه تنها در متن ماجرا حضور دارد، بلکه در تعیین سرنوشت آن، سهمی روشن و غیرقابل انکار ایفا میکند.
نگاه به زن در وقایع عاشورا و پس از آن، نگاهی است به حقیقتی فراتر از جنسیت؛ حقیقتی که در آن، زن نه صرفاً همسر یا مادر، بلکه حامل پیام، حافظ هویت، و ستون تداوم یک مکتب میشود. در میان دهها چهره ماندگار این نهضت، زنان عاشورایی چون حضرت زینب(سلاماللهعلیها)، رباب، اموهب و دیگر بانوان، چهرههاییاند که نه با قدرت بازو، که با قدرت روح، تاریخ را شکل دادند.
اگر بخواهیم جایگاه زن را در این رویداد بهدرستی درک کنیم، باید ابتدا از نگاهی که زن را تنها در عرصه خانه یا تنها در میدان جامعه معنا میکند، عبور کنیم. زن عاشورایی، هم حافظ خانه است، هم حامی حقیقت. در سپیدهدم عاشورا، زن، کودک خود را در آغوش دارد و در غروب آن، با قامتی افراشته بر تلی از اجساد، سخن از عزت و حقیقت میگوید. این دوگانگی ظاهری، در حقیقت، تجلی یک واقعیت یگانه است: زن، همانقدر که در خانه مادر است، در تاریخ نیز آموزگار میباشد.
حضرت زینب(س) نمونه تام و تمام این حقیقت است. زنی که در دل یک فاجعه خونبار، نهتنها دچار فروپاشی نمیشود، بلکه پیامبری تاریخساز را تا اربعین و پس از آن بر دوش میگیرد. او که داغ برادر، فرزند و خویشان را یکجا به دوش کشیده، با خطبهای استوار در کوفه، و نگاهی عزتمند در دربار شام، از مفهومی سخن میگوید که در عمق آن، چیزی جز صلابت و معرفت نیست. این زن، نه به واسطه انتساب خونی، بلکه به سبب آگاهی و مسئولیت، در امتداد امامحسین(ع) میایستد.
و این همه، پیش از آنکه از جنس نقش اجتماعی باشد، برخاسته از جایگاه زن در نهاد خانواده است. نهضت عاشورا یادآور این واقعیت است که زن، صرفاً یک عضوی از خانواده نیست؛ زن، در بسیاری از لحظات، نگهدارنده آن، نگهبان عواطف آن، و موتور حرکت تربیتی آن است. اگر مادرانِ دیروز، فرزندانی همچون علیاکبر، قاسم و عبدالله تربیت کردند، این از آنرو است که زن در خانواده، نقشی تربیتی دارد که با هیچ جایگزینی پر نمیشود. اما نکته آن است که این نقش، نه با ترحّم که با احترام باید دیده شود. زن در این نهضت مورد ستایش است نه به خاطر مظلومیت، بلکه به دلیل بزرگی و وقار.
از سوی دیگر، زن در این جایگاه نشان میدهد که در لحظههای بحران، خانه بدون ستون زنانهاش، در معرض فروپاشی است. اوست که فرزندان را آرام میکند، حقیقت را یادآوری مینماید و در لحظاتی که ستونهای مردانه فرو ریختهاند، قامت خود را افراشته نگه میدارد. در قیام عاشورا، بسیاری از مردان به شهادت رسیدند، اما نام خاندان پیامبر(ص) پس از آن زنده ماند، چون زنان آن خاندان، وارثان پیام شدند و پرچم را به خوبی به دوش کشیدند.
این پیام، نه شعاری احساسی، بلکه درسی عمیق برای امروز ما است. وقتی خانوادهای در بحرانهای اجتماعی، اقتصادی یا عاطفی فرو میریزد، گاه این زن است که با روحی استوار، آن را از نابودی نجات میدهد. اما به شرط آنکه خود را صرفاً به نقشهای تکراری و کلیشهای محدود نکرده باشد، بلکه خویشتن را در جایگاه انسانی آگاه، مسئول دیده باشد.
قرآن کریم در آیهای عمیق میفرماید: «وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَةَ فِرْعَوْنَ...» و خداوند برای مؤمنان، زن فرعون را مثال زد؛ زنی که با وجود قرار داشتن در دل نظام ظلم، به خدا پناه برد و در مسیر حق ایستادگی کرد. این انتخاب الهی، گویای آن است که در نظام معنوی دین، زن میتواند الگوی ایمان باشد. اگر زن فرعون، در دل کاخ، ندای توحید سر داد، زن حسینی نیز در دل اسارت، ندای تبیین حق و آزادگی سر میدهد.
بیتردید، زینب(س) وارث همان راه بود. او از خاندان نبوت بود، اما تنها نسب، معیار عظمت او نشد. او چون شناخت، چون فهمید، و چون ایستاد، به مقام والای زینب بودن رسید. ایستادگی در برابر یزید، تنها یک اقدام سیاسی نبود؛ صیانت از حقیقتی بود که میتوانست در سیلاب تحریف غرق شود.
در نگاه این زن، خانواده فقط مجموعهای از خویشاوندان نبود، بلکه امانتی الهی بود که باید کرامت آن حفظ شود؛ حتی اگر مردان آن به خاک افتاده باشند.
اگر بخواهیم نگاهی امروزین به این نهضت داشته باشیم، میتوانیم بگوییم زنان عاشورایی، تصویر متعالی از زنانی هستند که هویت خود را در ایمان، تربیت، دانایی و مسئولیتپذیری جستوجو کردهاند. آنها هرگز در حاشیه ماجراها قرار نگرفتند، بلکه در دل بحران، فعالانه ایستادند، سخن گفتند و هدایت کردند. زینب(س) در شام، با کلامی که نه آمیخته به تضرع، بلکه سرشار از وقار بود، به تاریخ آموخت که زن میتواند سخنگوی حقیقت باشد، بیآنکه کرامتش زیر سؤال رود.
این واقعیت، امروز باید چراغ راه زنان مؤمن و اندیشمند باشد. زن میتواند مادر باشد، و در عین حال سخنور. میتواند همسر باشد و در عین حال تحلیلگر مسائل اجتماعی. میتواند داغدیده باشد، اما شکسته نباشد. قیام زینبی این حقیقت را به ما یاد داد که عظمت زن، در ترکیب آگاهی، عاطفه و عمل معنا مییابد.
و البته در همه اینها، نباید از عنصر سکوت حکیمانه و صبورانه غافل شد. سکوت زن عاشورایی، در لحظههایی که باید، پر از معناست. این سکوت، نه نشانه ضعف، بلکه اوج آگاهی است. همانگونه که کلامش، نه هیاهو، بلکه روشنگری است. چنین زنی، مرزهای عادتزده نسبت به نقش زن در تاریخ و خانواده را پشتسر میگذارد و به جهانی دیگر اشاره میکند؛ جهانی که در آن، زن نه فرمانبر، نه فرمانده، بلکه مدیر و همراهی آگاه، فهیم و وفادار است.
در پایان، باید گفت که عاشورا اگرچه صحنهای مردانه به نظر میرسد، اما در بطن خود، حامل پیامهای زنانه متعددی است که بیآنها این رویداد به کمال نمیرسید. زن در نهضت عاشورا، با ماهیتی روشنگرانه حضور دارد. و این حضور، نه برای غم، که برای معنا است.
نظر شما