در هفته‌های پیش، از کتاب عیون‌اخبارالرضا(ع) صحبت به میان آمد.

اثبات عالم غیب به شیوه امام رضا(ع)
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

برای درک بهتر این کتاب پای درس اخلاق و عقاید آیت‌الله العظمی سبحانی در مدرسه تابستانی دارالعلم نشستیم و با هم درباره این مفهوم که مجادله چیست و کدام نوع مجادله مقبول در باورهای دینی ماست، مستند به آیات و روایات، دانستیم. امروز از ایشان شرح یکی از مجادلات معروف حضرت رضا(ع) با فردی را که به عالم غیب و ماوراءالطبیعه اعتقادی نداشت (زنادقه) می‌خوانیم. در این مناظره، امام رضا(ع) سه استدلال درخصوص وجود خدا مطرح می‌کنند، یکی در آغاز بحث و دو مورد دیگر در میان پرسش‌ها و پاسخ‌هایی که میان او و شخص منکر وجود خدا مطرح می‌شود. آیت‌الله العظمی سبحانی با شرح این مناظره در مورد کیفیت پرسش و پاسخ‌های این گفت‌وگو ما را به حقایق آموزنده‌ای می‌رسانند. در ادامه، خلاصه جلسه دوم آمده است.

نگاه مادی به پروردگار

بحث ما درباره مناظرات ثامن‌الحجج(ع) است. نخستین مناظره‌ای که به آن می‌پردازیم مناظره حضرت با یکی از «زنادقه» است که امروز به آن‌ها مادی‌گراها می‌گوییم؛ یعنی کسانی که ماورای طبیعت را منکر می‌شوند. ابتدا این نکته را عرض کنم که در تاریخ بشریت عده کمی بودند که منکر ماوراءالطبیعه باشند. اغلب مردم ماوراءالطبیعه را پذیرفته و مشکل آن‌ها بت‌پرستی و نظایر آن بود. البته عده کمی از مادی‌گراها در عصر امام صادق(ع) نیز می‌زیسته‌اند. توجه به ماوراءالطبیعه همواره امر فطری بشر بوده است و امر فطری نمی‌تواند در یک زمانی باشد و در زمان دیگری نباشد. مطلب دوم اینکه اصولاً کسانی که مادی‌گرا هستند هر چقدر تظاهر به یقین کنند اغلب شکاک هستند. مبدأ و اساس اشتباه مادی‌گراها در این است که هستی را مساوی با ماده می‌دانند و هر آنچه ماده نداشته باشد را قبول نمی‌کنند و بر این اساس است که وجود خداوند متعال را نیز رد می‌کنند.
اصل اشتباه زندیق در این مجادله این است که هستی را مساوی با ماده و انرژی می‌داند. پنج سؤال آن مرد زندیق از امام رضا(ع) نیز بر همین اساس است. او از اول فکر خود را محدود کرده است. در قرآن آمده است مردم خیال می‌کردند خدای موسی(ع) در آسمان‌هاست و به دنبال پیدا کردن او در آسمان بودند، زیرا معتقد بودند خداوند موسی(ع) حتماً باید در نقطه‌ای از آسمان باشد که این جهالت بود. به‌تازگی نیز مشابه این جهالت‌ها مشاهده می‌شود. به یاد دارم شخصی به نام گاگارین که برای نخستین بار به فضا رفته بود وقتی به زمین بازگشت، رئیس جمهور آن زمان به وی گفت آیا در آسمان خدا را دیدی؟ گاگارین به وی گفت خیر. این افراد اعتقاد دارند خدا باید یک موجود مادی باشد و چون او را نمی‌بینیم، بنابراین وجود ندارد. روزی یک پزشک جراح از تهران به مرحوم آیت‌الله طباطبایی نامه می‌نویسد که من در زمان جراحی زیر چاقوی خویش، روح را نمی‌بینم، پس روح وجود ندارد. این افراد ندیدن را به معنای عدم می‌دانند و از دوران فرعون گرفته تا زمان حاضر چنین اعتقادی وجود دارد، در حالی که ما معتقدیم واجب‌الوجود (خداوند) مجرد است یا غیرمادی است.

خدایی که فوق العین است

در کتاب عیون اخبارالرضا(ع) آمده روزی حضرت نشسته و یاران ایشان در کنار وی بودند. یک مرد هندی وارد شد که حضرت او را می‌شناختند. پیش از آنکه آن مرد سخن خود را آغاز کند، حضرت به وی فرمودند ما با شما دو مسئله داریم؛ حساب و کتاب و آدم خوب و آدم بد و جزا و پاداش که شما منکر آن هستید. اگر این واقعیت نداشته باشد ما با شما مساوی هستیم اما اگر این واقعیت داشته باشد، کار شما چه می‌شود؟ ما از پل عبور می‌کنیم و شما بازمی‌مانید. این سخن قطعاً در فکر طرف اثر می‌گذارد. هنوز طرف مسئله را مطرح نکرده حضرت ‌شتافت و عنوان کرد اگر حق با شماست، حق ما یکسان است اما در غیر این صورت شما چه کار می‌توانید انجام دهید؟ شما مسلماً معذب هستید و ما معظم. تمام سؤالات پنج‌گانه این مادی‌گرا اینکه خدا امری مادی است را مسلم می‌داند. نخستین سؤال وی این است این خدایی که شما می‌گویید شکل و رنگش چیست، چگونه است و اگر چگونگی آن روشن شد، کجا به‌سر می‌برد؟ حضرت متوجه شد اینکه آن فرد خدا را موجودی مادی می‌داند، برایش امری مسلم است. ایشان در جواب آن فرد فرمودند: وای بر تو! خداوند فوق‌العین (بالاتر از دیده‌ها) است. تمام کیفیت‌ها و دیدنی‌ها با او پیدا شده، بنابراین نباید دارای عین(قابلیت دیده شدن) و کیفی باشد. عین (دیدنی‌ها) و کیف مخلوق او هستند، پس آنچه مخلوق او است، معنایی ندارد که در مرحله خالق باشد. جواب دیگری که می‌توان به سؤال آن فرد داد، این است که کیف قائم با جسم است و عین در حقیقت جسم انسانی است که احتیاج به مکان دارد. اگر خدا دارای عین و کیف باشد باید موجودی باشد که رنگ و بوی آن را داشته باشد و جسم باشد تا اینکه مکان داشته باشد. اگر دارای مکان باشد، نیاز به مکان دارد و کسی که نیاز به مکان دارد، دیگر واجب‌الوجود نیست. جواب حضرت، علمی است و جواب ما در سطح خودمان است.

کم هستیم در درک وجود خداوند

سؤال دوم این بود شما معتقدید خداوند با حواس خمسه (پنج‌گانه) درک نمی‌شود، معنای آن چیست؟ البته گفتیم آن فرد مادی‌گرا این را نیز مسلم گرفته که خداوند اگر وجود داشته باشد باید موجودی باشد که با دست یا هوش یا ذائقه و یا با شامه درک شود؛ پس چیزی که جزو حواس خمسه نیست وجود ندارد. حضرت در جواب می‌فرمایند وای بر تو، اگر ما با حواس خویش خدا را درک نکردیم بدین معناست که خدا وجود ندارد؟ اما حواس ما قادر به درک آن نیست. خدا هست اما ما با حواس درک نمی‌کنیم، خودمان و حواسمان را باید تخطئه کنیم، نه وجود خدا را؛ ما مشکل داریم و کم هستیم در درک وجود خداوند.
سؤال سوم آن فرد این بود خدای شما از چه زمانی به وجود آمده است؟ حضرت در جواب می‌فرمایند شما می‌گویید کی به وجود آمده، اما کی نبوده که بعداً به وجود آمده باشد. ما زمانی که در حال تدریس بودیم، برای روشن شدن این مسئله می‌گفتیم واجب‌الوجود غیر ممکن‌الوجود است. ممکن‌الوجود نه عدم از آن می‌جوشد و نه وجود. ممتنع‌الوجود، عدم از آن می‌جوشد و واجب‌الوجود از درونش وجود می‌جوشد. تا اینجا این آدم قانع شده است.

برهان نظم، برهانی علمی

این نظام با این عظمت در وجود من که هر ذره آن حساب شده است، نشان از این دارد که خداوند ناظر است. در اینجا مطلبی مطرح می‌کنم که شما بدان جواب دهید. اروپاییان در قرن نوزدهم به سوی مادی‌گری گرایش پیدا کردند. در کتاب‌های آن‌ها آمده برهان نظمی که شما از آن یاد می‌کنید، برهان تجربی است. در این دنیا تجربه کرده‌ایم هر نظمی ناظم می‌خواهد، کشتی ناظم می‌خواهد، بنابراین دنیا نیز ناظم می‌خواهد. از کجا معلوم در عالم دیگر چنین نظامی پیدا شود اما ناظمی نداشته باشد. تجربه شما تنها در همین عالم بوده است و ممکن است در عالم دیگر نظمی باشد اما ناظم نداشته باشد؛ بنابراین این فرد اشتباه کرده و خیال می‌کند برهان نظم برهان تجربی است. در صورتی که برهان نظم، برهان تجربی نیست و تجربه ما مربوط به این عالم نیست و در عالم دیگر تجربه‌ای نداریم. برهان نظم ما برهان علمی و قطعی است. افرادی که معتقدند برهان نظم برهان تجربی است می‌گویند مقصود از تجربه، همین عالم است، ممکن است در عالم دیگر نظم بدون ناظم نیز یافت شود اما برهان نظم ما استدلال علمی دارد. آخرین سؤال آن فرد این است که شما معتقدید خدا سمیع، بصیر، لطیف و حکیم است، پس هوش خدا کجاست؟ شما می‌گویید خدا سمیع است پس گوش می‌خواهد، می‌گویید خدا بصیر است پس چشم می‌خواهد. حضرت در جواب می‌فرمایند این‌ها از صفات ذاتی نیست بلکه از صفات فعل است. در صفات ذات که البته قائم با ذات است، در صفات خیر قائم با ذات است، در صفات قدرت قائم با ذات است؛ حتی اینکه می‌گویند سمیع البصیر به معنای آن نیست که زبان و چشمی مانند من دارد بلکه به این معناست که تمام مفسرات، مصنوعات و مکنونات در مقابلش حاضر است و حضور دارند؛ این نیست که زبان و چشم و گوش داشته باشد بلکه حضور این همه موجودات سمیع و بصیر و حکیم و لطیف است.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha