علم در آمریکا، زمانی که باید منادی حقیقت و بیطرفی باشد، حالا به عرصهای تبدیل شده که دانشمندان در آن گرفتار بازیهای سیاسی میشوند. هفت ماه گذشته یکی از بحرانیترین دورهها برای جامعه علمی این کشور بوده است. دولت ترامپ با اخراج مشاوران واکسن، لغو کمکهای پژوهشی، انکار واقعیات علمی و حمله به دانشمندان فدرال، نشان داد که علم آمریکایی فقط باید طبق شرایط و منافع سیاسی آنان پیش برود. در چنین فضایی، دانشمندان برای حفظ اعتبار و استقلال خود مجبور به مقابله شدهاند، اما این مبارزه آنها را در یک دور باطل گرفتار کرده است؛ چون در حالی که میخواهند علم را از سیاست دور کنند، ناخواسته به فعالان سیاسی تبدیل میشوند.
مقابله علمی در برابر دخالتهای سیاسی
جامعه علمی در برابر این فشارها سکوت نکرده است. آنها دست به سازماندهی اعتراضات، انتقادهای علنی و حتی استعفا از برخی موقعیتها زدهاند. انجمنهای پزشکی حرفهای با شکایت از وزارت بهداشت به خاطر محدودیتهای بیپایه و اساس واکسنهای کووید، تلاش کردهاند حق پژوهش و تصمیمگیری مستقل را احیا کنند. حتی آکادمیهای علمی بیطرف، خارج از ساختارهای دولتی، مشغول ارزیابی مستقل شواهد و صدور بیانیههایی متفاوت با مراکز دولتی مانند CDC شدهاند. بسیاری از کارمندان وزارت بهداشت و خدمات انسانی نامههای اعتراضی عمومی امضا کردهاند که بیانگر نارضایتی گسترده درون دستگاههای دولتی است.
دام فعالسازی سیاسی برای دانشمندان
با این وجود، این واکنشها، که هدفشان دفاع از علم است، به نوعی دام سیاسی تبدیل شده است. دانشمندانی که علیه دخالتهای سیاسی میجنگند، ناخواسته به سوژه سیاستزدگی علم بدل میشوند. به گفته کارشناسان، پاسخ به حملات سیاسی بدون آنکه خود را به جناحی خاص منتسب کنند، بسیار دشوار است. واکنشهایی که به منظور دفاع از بیطرفی صورت میگیرند، گاهی به چشم جناحبندی سیاسی دیده میشوند و باعث میشوند جامعه عمومی، به ویژه گروههای محافظهکار، بیشتر نسبت به علم بدگمان شوند.
علم و سیاست؛ دو دنیای ناهمگن
دانشمندان اغلب تمایل دارند کار خود را جدا از سیاست بدانند، اما واقعیت این است که سیاستمداران تعیینکننده سرنوشت بودجههای تحقیقاتی و ترجمه یافتههای علمی به سیاستهای اجرایی هستند. برخی موضوعات علمی مانند تغییرات اقلیمی یا واکسنهای کووید به شدت تحت تاثیر سیاستهای جناحی قرار گرفتهاند؛ این موضوع باعث شده اعتماد گروههای محافظهکار به جامعه علمی از دهه ۱۹۷۰ کاهش یابد. با این حال، حمایت از علم در آمریکا برای مدت طولانی دوحزبی بود و پژوهشهای جدید نشان میدهد که جمهوریخواهان تا پیش از دوره ترامپ سرمایهگذاری بیشتری در علم داشتند.
تند شدن فضای سیاسیسازی علم در دولت ترامپ
اما دولت ترامپ این فضای قبلی را بهشدت تغییر داد و در واقع نفت روی آتش سیاسیسازی علم ریخت. انتقادهای بیوقفه از تحقیقات علمی به عنوان نمادی از ایدئولوژیهای مشکلدار، ادعاهای بیاساس درباره فساد دانشمندان، و حمله به مراکز علمی آکادمیک از جمله اقدامات این دولت بود. این رویکرد، علم را به عنوان حوزهای متعلق به یک جناح خاص سیاسی جا زد و تصور کرد که مخالفان این جناح در حال نابودی نظام علمی هستند.
دانشمندان فدرال در میان فشار و تهدید
کارکنان علمی فدرال که عمدتاً افرادی قانونمدار و متعهد به اصول علمی هستند، معمولاً از درگیریهای سیاسی دوری میکردند. اما اکنون معیشت و حتی امنیت جانی آنها در معرض تهدید قرار گرفته است. حادثه تیراندازی به مرکز کنترل و پیشگیری بیماریها (CDC) که در پی نفرتپراکنی علیه واکسنها رخ داد، نمونهای تلخ از پیامدهای این تنشها بود. موج حملات لفظی و تبلیغات نادرست علیه دانشمندان باعث شده تا بسیاری نگران ایمنی خود و همکارانشان باشند.
ادعای بیطرفی دانشمندان در مواجهه با اتهامات سیاسی
بسیاری از دانشمندان اعتقاد دارند که اقداماتشان سیاسی نیست و آنها صرفاً مدافع حقایق علمی و شواهد مستدل هستند. آنها نگرانند که تلاشهایشان به عنوان فعالیتهای سیاسی تلقی شود، زیرا این امر میتواند به ضرر جامعه علمی و اعتماد عمومی به علم تمام شود. انجمنهای پزشکی حرفهای که علیه دولت شکایت کردهاند، خود را غیر حزبی معرفی میکنند و بر دفاع از اصول علمی تاکید دارند، نه منافع جناحی.
افزایش اعتماد عمومی به علم در مواجهه با سیاستزدگی
تحقیقات نشان میدهد که اگرچه دخالت در سیاست میتواند برای دانشمندان خطرناک باشد و برخی هواداران جناحهای خاص ممکن است اعتماد خود را از دست بدهند، اما اعتراض و مقاومت دانشمندان در برابر سیاستزدگی علم میتواند منجر به افزایش اعتماد عمومی شود. این موضوع به ویژه در پی فشارهای غیرمعمول دولت ترامپ و پاسخهای فعالانه دانشمندان رخ داده است.
دانشمندان در نقش فعالان سیاسی
اما بخشی از جامعه علمی، به ویژه جوانان و پژوهشگران جدید، بیش از گذشته رفتارهای فعالانه سیاسی از خود نشان میدهند. آنها میدانند که برای دفاع از استقلال و اعتبار علم، باید متحدان سیاسی پیدا کنند و حمایت کنگره و نهادهای قانونگذار را جلب کنند. کمپینهای رسانهای و اظهار نظرهای صریح علیه جریانهای راستگرای میلیاردر نمونههایی از این فعالیتهاست. همچنین، حضور برخی از این افراد در عرصه انتخابات سیاسی، بخشی از روند سیاسیسازی دانشمندان است.
گرایشهای سیاسی دانشمندان و پیامدهای آن
مطالعات نشان میدهد که دانشمندان به طور کلی بیشتر گرایشهای سیاسی چپگرایانه دارند و این روند در سالهای اخیر تشدید شده است. رشتههایی مثل پزشکی کودکان که ارتباط مستقیم با واکسیناسیون دارند، از این جهت پیشرو هستند. این گرایشها و رفتارهای سیاسی ممکن است موجب تقویت ادعای دولت مبنی بر تعلق علم به یک جناح خاص شود، موضوعی که خود میتواند به کاهش اعتماد بخشی از جامعه نسبت به علم منجر شود.
خطر کاهش اعتماد و آینده سیاستزدگی علم
با ادامه این روند، ممکن است بخشهایی از جامعه، به ویژه راستگرایان، علم را بیش از پیش سیاسی تلقی کنند و اعتماد خود را به آن از دست بدهند. این وضعیت به نوبه خود میتواند به بهانهای برای دولتها و جناحهای سیاسی تبدیل شود تا مداخلات بیشتری در کار علم انجام دهند و آن را مطابق میل خود شکل دهند.
بین علم و سیاست چگونه باید حرکت کرد؟
در نهایت، دانشمندان در این تقابل سیاسی گرفتار یک تله شدهاند. آنها باید از استقلال و حقیقت دفاع کنند اما از سوی دیگر، هرگونه واکنش میتواند به دیده شدنشان به عنوان فعال سیاسی تعبیر شود. این وضعیت پیچیده نیازمند راهبردهای دقیق و هوشمندانه است تا علم همچنان به عنوان نهادی بیطرف و معتبر باقی بماند و از بازیهای سیاسی مصون بماند. جامعه علمی، دولت و مردم باید برای بازسازی اعتماد و جداسازی علم از سیاست تلاش کنند، وگرنه خطر سیاسیزدگی بیشتر از همیشه علم را تهدید خواهد کرد.
نظر شما