این کارگردان برجسته سینمای ایران در این گفتوگو به مسائل مختلفی از جمله بررسی چگونگی شکلگیری و ادامه پروژه فیلم سینمایی «موسی کلیمالله(ع)»، روایتهایی درباره سابقه تعامل این کارگردان با رهبر معظم انقلاب از جمله دیدار اخیرش با معظمله پس از نمایش فیلم برای ایشان و نکاتی درباره جنگ تحمیلی ۱۲روزه پرداخته است. در ادامه این گزارش، بخشهایی از صحبتهای حاتمیکیا را مرور میکنیم.
کارگردانی با اذن رهبر معظم انقلاب
من داشتم در مورد حاجقاسم کار میکردم؛ حدود شش ماه وقت گذاشته بودم و داشتم درباره عملیات بوکمال کار میکردم و تقریباً ساختار کار و فیلمنامه را بهدست آورده بودم که موانعی جلو پایم افتاد. بعد قصه حضرت موسی(ع) به من پیشنهاد شد که ما خبر داشتیم آقای سلحشور و آقای شورجه قرار بود کار کنند اما نشده بود و کار بر زمین مانده بود. با خودم میگفتم تو فیلمساز قصههای اجتماعی در مورد نسل جنگ حساب میشوی و حالا داری میآیی در یک حوزهای که اصلاً مال تو نیست! این جهان سینمای تاریخی و مذهبی چیزی است که من در آن اصلاً هیچ تجربهای ندارم و کار نکردهام. اینها دغدغههای من بود و به همین خاطر تردید داشتم، ولی تمام اینها با اذنی که از شخص رهبر معظم انقلاب گرفتم برطرف شد؛ یعنی به خود آقا نامه نوشتم و از ایشان خواستم که به من راهنمایی بدهند. ایشان هم نظر دادند و اشاره کردند که خوب است کار بکنید و حتماً شما در این کار باشید. بنابراین من دیگر مأمور شدم. من هم آدم مأمور و سربازی هستم که به من مأموریت میدهند و میفهمم چه باید بکنم و وارد این عرصه شدم. پنج سال من سر این کار ایستادم. من آدمی بودم که در یک سال دو فیلم میساختم و فیلمهایم هم معمولاً فیلمهای مؤثری است و در ذهنها میماند. بااینحال پنج سال حوصله کردم و سر این کار ایستادم فقط بهنیت اینکه سرباز آقا هستم و آقا گفته پای این کار بایست. ایشان کارهای قبلی من را دیده بودند و با من و فیلمسازی من آشنا هستند. کار حضرت موسی(ع) کار خیلی بزرگی است. بنابراین باید باحوصله ایستاد و
پنجاه سال هم اگر بایستی میارزد و حتماً آقا یک چیزی در من دیدهاند که احساس کردهاند این سرباز میتواند در این نقطه بایستد و نگهبانی بدهد؛ من هم با این نیت ایستادهام. فیلم حضرت موسی(ع) که آماده شد، من با همه قوا بههمراه یاور دلخسته خودم آقای سیدمحمود رضوی که در این کار همراه ما بود، فیلم را بهسرعت به آقا رساندیم که قبل از اینکه کسی ببیند، اول ایشان ببینند. ایشان وقتی فیلم را دیدند، سه بار گفتند «عالی بود» و نفس من باز شد.
دفاع مقدس ۱۲روزه، گنج کشور است
یکی از توفیقهای من این بود که در دوران جنگ تحمیلی ۱۲روزه اخیر، خیلی از فیلمهای من از تلویزیون پخش شد؛ بهخصوص فیلمهایی مثل «مهاجر»، «وصل نیکان»، «بادیگارد» و «چ». خدا را شکر میکنم فیلمهایی ساختم که در وضعیت الان جامعه میتواند آرامشی ایجاد کند. این ۱۲روز، فارغ از غمهایش، فارغ از مشکلات و مصیبتهایش، گنج این کشور است. امیدوارم همکارهای من بهدرستی بیایند سمت این موضوع و ببینند که این ۱۲روز خیلی عجیب و غریب است. من یک وقتی میخواستم «مهاجر۲» را بسازم. تخیلم این بود که این مهاجر من اشتباهی میرود سر از اسرائیل درمیآورد. مثلاً در فیلم «مهاجر» دیدید یک جاهایی کنترل آن پرنده از دستشان درمیرود. گفتم اینجا مهاجر من پیشرفت میکند، میرود داخل اسرائیل، یعنی دژی را میدیدم که بگویم تصادفی رفت داخل و بعد میدیدم عکس میاندازد و این اتفاقات رخ میدهد. الان شما ببینید این مهاجرهای زمانه دارند چه میکنند. این موشکها چه میکنند! انشاءالله که نسل جدید، نسل تازهنفس، از این گنج استفاده کند و نرود دنبال یک چیزهایی که الان ما در پرده میبینیم.
خدا کند من هم در اوج تمام کنم!
فرمانده من در نیروی هوایی سپاه آقای قالیباف بودند. به این بچهها مباهات میکنم و خیلی دوست داشتم که من هم در اتاقهای جنگشان میبودم. خیلی دلم میخواست که من هم در این طوفانها میبودم. امیدوارم که اگر در این عرصه هستیم، عاقبتمان ختم به شهادت بشود. اینجوری خیلی قشنگ میشود. زندگی آقای سلامی خیلی قشنگ جمع شد. زندگی آقای باقری خیلی قشنگ جمع شد. من با آقای حاجیزاده یک مدتی خیلی صحبتها داشتم. اینها در اوج تمام میکنند و این خیلی قشنگ است. خدا کند من هم در اوج تمام کنم.
نظر شما