مسعود فروتن اظهار داشت: من هرگز از کتابفروشی بدون کتاب بیرون نیامده‌ام. حتی اگر بعداً ببینم کتاب خیلی خوب نیست، باز هم خوشحالم. کتاب برایم مثل جواهر است.

مسعود فروتن : کتاب برای نسل ما سرگرمی نبود، سبک زندگی بود
زمان مطالعه: ۳ دقیقه

مسعود فروتن، چهره‌ای نام‌آشنا در عرصه تلویزیون، تئاتر، صدا و ادبیات است. کارگردان، نویسنده، مجری و بازیگری که بیش از پنج دهه در حوزه فرهنگ و هنر ایران حضور مؤثر داشته است. او مجری برنامه‌های پرطرفداری چون «یادها و نام‌ها» و «خانه ما» بوده و سبک گفت‌وگوی صمیمانه و آگاهانه‌اش همواره مورد توجه مخاطبان قرار گرفته است. فروتن در کنار فعالیت‌های هنری‌اش، دستی هم بر قلم دارد و آثاری چون «این نیز بگذرد، «از همان مسیر برمی‌گردیم»، «من رؤیاهایم را در باران می‌شویم» را به چاپ رسانده است؛ از او به تازگی کتاب «بانوی زیبای من» منتشر شده که داستانی پیرامون عشق و سینما دارد. در ادامه، گفت‌وگوی‌مان با فروتن را درباره کتاب و کتاب‌خوانی را می‌خوانید.

مسعود فروتن، از نسلی است که کتاب و ادبیات جایگاه ویژه‌ای در زندگی‌اش داشته. کمی از کتاب‌های مورد علاقه‌تان بگویید تا بدانیم نسل شما بیشتر علاقه‌مند به خواندن چه کتاب‌هایی بود؟

این‌طور بگویم که ما با کتاب بزرگ شدیم. کتاب مثل هوا بود. پدر من اهل شعر و ادبیات بود، مادرم عاشق قصه. وقتی کودک بودم، کتاب‌هایی که پدرم در خانه داشت بیشتر درباره تاریخ ادبیات بودند؛ مناسب سن من نبودند. سوم دبستان بودم که خودم کتابی به نام «پر» از ریچارد ماتیسن را کرایه کردم. پدرم آن را در دستم دید، گفت این چیست؟ گفتم کرایه کرده‌ام برای خواندن. کتاب را ورق زد و چند سؤال پرسید. بعد کتاب «بینوایان» را داد دستم و گفت این چند صفحه را بخوان، آخر هفته از تو سؤال می‌پرسم. این ماجرا مربوط به سال ۱۳۳۳ است. همان سال، وقتی «بینوایان» را خواندم، پدرم پنج ریال به من هدیه داد و این شد جرقه‌ای برای عشق به کتاب.

آن زمان هدیه پنج ریالی بزرگ بود. اما مهم‌تر از آن، تشویق پدرم بود و فضای کتاب‌خوانی خانه‌مان. شب‌های چهارشنبه مجله‌ای به نام «تهران مصور» منتشر می‌شد که داستانی دنباله‌دار به نام «آفت» در آن بود. شام را زودتر می‌خوردیم، همه‌چیز مرتب می‌شد، و پدرم به مادرم که دخترعمویش هم بود، می‌گفت: «دختر عمو، بخون». مادرم هم داستان را بلند می‌خواند، گاهی اشک می‌ریخت، سینه می‌زد، شخصیت بد داستان را نفرین می‌کرد. ما فقط می‌شنیدیم، ولی این رسم قصه‌خوانی برای ما مقدس بود.

با چنین خاطراتی، قطعاً نگاه‌تان به کتاب، فراتر از سرگرمی است. امروز اما نسل جدید گویا کمتر با کتاب ارتباط می‌گیرد. چرا؟

بله، کتاب برای ما سرگرمی نبود، سبک زندگی بود. هنوز هم همین است. مثل خانم‌هایی که می‌روند جواهرفروشی و ویترین نگاه می‌کنند و قیمت می‌پرسند، من هم به کتابفروشی می‌روم، قفسه‌ها را نگاه می‌کنم، اسم‌ها را می‌خوانم، حتی اگر نخرم، لذت می‌برم. اما راستش را بخواهید، نسل امروز همه‌چیز را با یک جست‌وجوی اینترنتی به‌دست می‌آورد. عادت به کندوکاو ندارد. کتاب خواندن یعنی رفتن به دل متن، مواجه شدن با نظر نویسنده، تجربه یک زندگی دیگر، نه فقط گرفتن یک پاسخ سریع.

آیا هنوز هم مثل گذشته کتاب می‌خرید و می‌خوانید؟ یا تغییری در رفتار کتاب‌خوانی‌تان ایجاد شده است؟

خیلی زیاد. من هرگز از کتابفروشی بدون کتاب بیرون نیامده‌ام. حتی اگر بعداً ببینم کتاب خیلی خوب نیست، باز هم خوشحالم. کتاب برایم مثل جواهر است. ولی یک ویژگی در رفتار کتابی‌ام هست؛ من هیچ‌وقت کتاب را محبوس نمی‌کنم. به جز چند کتاب خاص مثل دیوان حافظ یا شاهنامه که باید در خانه بمانند، بقیه کتاب‌ها را بعد از خواندن، کادو می‌دهم. این برایم عادت شده. کتاب باید دست‌به‌دست شود. چرا باید کتابی را که دوست داشته‌ام، پیش خودم نگه دارم؟ بگذار نفر بعدی هم بخواند و لذت ببرد.

کتاب‌تان هم که به تازگی منتشر شده است؟

بله، «بانوی زیبای من» نام تازه‌ترین کتاب من است. این کتاب اسفند ماه چاپ شد و عنوان زیبایی هم دارد. سال‌هایی که ما مدرسه می رفتیم «بانوی زیبای من» نام یک فیلم سینمایی موزیکال بود که من نام کتاب را از این فیلم وام گرفتم. کتاب عاشقانه‌ای درباره عشق جوان دانشجویی است که عاشق خانمی بازیگر میانسال می‌شود و چارچوب نو و جدیدی دارد. کتاب دو شخصیت دارد یکی شخصیت بانو و یکی هم شخصیت جوان که هرکس ماجرا را از دید خودش تعریف می‌کند و ماجرا را بانو تعریف می‌کند. کتاب با دو دیدگاه نوشته شده است. راوی دو نفر است و هرکس از دید خودش داستان را روایت می‌کند.

سخن پایانی شما درباره فرهنگ کتاب‌خوانی در ایران چیست؟

ما باید دوباره رسم قصه‌خوانی را احیا کنیم. قصه‌خوانی در خانواده، در مدرسه، حتی در محافل دوستانه. خواندن باید برگردد به دل زندگی‌مان. نه از سر اجبار، بلکه با عشق. من از خانه‌ای آمده‌ام که کتاب خواندن را دوست داشتن، نه انجام دادن یک وظیفه. اگر بتوانیم این حس را دوباره منتقل کنیم، نسلی تازه متولد خواهد شد که با واژه‌ها زیست می‌کند، نه فقط با کلیک‌ها.

منبع: ایبنا

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha