به گزارش گروه فرهنگی قدس، آنچه طی هفتههای گذشته در تهران برای طرفداران هری پاتر رخ داد تنها یک اجرای نوستالژیک برای پاترهدها نبود؛ نخستین «فیلم–کنسرت» رسمی کشور یک نمونه مرجع است از چگونگی ورود ایران به مدار تجربههای جهانیِ مبتنی بر داراییهای فکری. این اتفاق کمنظیر از قبل از دوران جنگ ۱۲ روزه رخ داد و در هفتههای اخیر تکرار شد و هربار با استقبال پرشور پاترهدها (نامی که هواداران این جادوگر محبوب بر خود گذاشتند) روبرو شد. از دل همین تجربه، میشود فهمید چرا نباید این رویداد را صرفاً یک برنامه سرگرم کننده بدانیم بلکه نشانه آغاز یک «بازار» و یک «اکوسیستم» تازه در هنر و موسیقی ایران بشناسیم و مدال آغاز این کار را به فیدیبو و والگلد به عنوان طراح و هنر و ذوقشان برای ورود به یک بازار جدید بدهیم.
وقتی جادو از پرده به صحنه آمد
۱) ورود یک قالب جهانی به فرهنگ رسمی ایران
«لایو تو پیکچر» یا اجرای زنده موسیقی فیلم همزمان با نمایش، سالهاست یک مدیوم از سرگرمی جواب پس داده شده در جهان است. برگزاری نسخه ایرانی از یک مدل جهانی (هری پاتر) این زبان مشترک را به رسمیت آورد؛ یعنی از این پس، مخاطب ایرانی میتواند در کنار تماشای فیلم محبوبش، موسیقی آن را با ارکستر کامل تجربه کند. این تغییر، از جنس اضافه کردن یک ژانر تازه به تقویم هنری کشور است و میتواند توسط مجموعههای مختلف ادامه یابد.
۲) اثبات تقاضای نهفته و ظرفیت جذب سرمایه
فروش سریع بلیتها و تمدید سانسها و حتی ایجاد بازار سیاه برای بلیتهای اجرای هری پاتر در سایتهای فروش آگهی یک داده مهم را به ما نشان میدهد: مخاطب حاضر است برای کیفیت و تجربه ممتاز، پول و زمان بگذارد حتی در وضعیت فعلی اقتصادی، این داده، برای سرمایه گذار فرهنگی و برگزارکننده، چراغ سبز است تا از اجرای موردی عبور کند و شرایط بحرانی را هم یک فرصت برای پاسخگویی به دغدغه هنری دوستداران این عرصه بداند و به «فصل» و «سلسله برنامهها» فکر کند؛ نه به تکبرنامه.
۳) پیوند موسیقی سمفونیک با نسل پاپ کالچر
بسیاری از نوجوانها و جوانها اولین مواجهه جدی با ارکستر بزرگ را در همین برنامه تجربه کردند. پدیده ارکستر در ایران مساوی با یک پدیده سنتی و قدیمی بود که نسل زد آن را موضوعی برای بومرها (افراد سی چهل سال به بالا برای نسل زد مساوی هستند با بومرها!) میدانستند. این نسل اما حالا پیوند میان موسیقی سمفونیک و پاپ کالچر را به واسطه هری پاتر دیده و سلیقه موسیقاییاش وسعت بخشیده شده است. میتوان امیدوار بود که این اتفاق مهم به تربیت مخاطبِ آگاه کمک می کند؛ کاری که سالها کلاسهای آموزشی به تنهایی از پسش برنیامدهاند و مارکت موسیقی ضعیف فعلیمان نیز کاری کرده که تنزل مقام سلیقه در نسل جدید فریاد کند!
۴) استانداردسازی تجربه اجرا و سالن
وقتی یک عنوان جهانی روی صحنه میرود، ناگزیر استانداردهایی برای تصویر، صدا، هماهنگی مترونوم و رهبری ارکستر مطالبه میشود. همین مطالبه، آرام آرام کیفیت سالنها، تجهیزات، مدیریت اجرا و مهارت عوامل فنی را ارتقا میدهد. به گواه شاهدان عینی و حاضرین در ارکستر هری پاتر، اجراهای این رویداد در سطحی عالی و اکثرا بدون نقص برگزار شده و همین موضوع نشان میدهد که گروه چقدر روی این موضوع کار کرده است. کمبود سالنهای با کیفیت در ایران بیداد میکند و استقبال از چنین آثاری شاید راهی برای سرمایهگذاری باز کند تا سالنهای باکیفیتتری در ایران ایجاد شود. من باور دارم این سودِ بلندمدت، فراتر از همان چند شب اجراست.
۵) تولد اجتماع های وفادار و «مالکیت اجتماعی» بر رویداد
پاترهدها فقط تماشاگر نیستند؛ آنها حامل هویت جمعیاند. وقتی یک اجتماع پرشور در مقیاس بزرگ دور یک رویداد مناسبتی برای یک فرنچایز (آی پی) جمع میشود، رویداد از «مصرف» فراتر میرود و به «تجربه هویتی» بدل میشود. همین احساس تعلق، سوختِ پایداری برای ادامه مسیر است و میتواند چشمهای جوشان برای ایجاد بازارهای جدید و کامیونیتیهای جدید باشد.
۶) اعتبار حقوقی و راه افتادن مسیر لایسنس
راه انداختن یک برنامه از این دست، یعنی ورود رسمی به گفتوگوی حقوقی با صاحبان آثار. این مسیر اگر ادامه یابد، راه آی پیهای دیگر را هم باز میکند و الگوی تعامل حرفهای با جهان میسازد؛ هرچند این مورد در درازمدت تصورپذیر است اما بعید نیست که روزی روزگاری با نبود تحریمها، پای اساتید فن به ایران و جمعیت میلیونی مخاطبینش باز شود. بههر حال اگر زمانی سیرک ایران-پرتغال وارد ایران شد، شاید روزی شاهد حضور گروه ارکسترال فلان برند جهانی هم باشیم.
نکاتی برای رشدِ مرحله بعد
آنچه در ادامه این سخن میآید، ایدههایی برای تقویت و ادامه مسیر است؛ درواقع اینجا صحبت از راههایی برای ارتقاست؛ راههایی که میتواند یک تجربه موفق مثل فیلم-کنسرت هری پاتر فیدیبو را به الگویی پایدار در هنر کشور تبدیل کند.
الف) تبدیل رویداد به «فصل»
به جای برگزاری چند سانس موسیقی در یک سالن مجهز، برنامه ریزی فصل محور در تقویم شهری صورت بگیرد. مثلاً «فصل فانتزی» با سه عنوان پشت سر هم. پیوستگی، هزینه مخاطب یابی را پایین میآورد و برند میسازد. البته در روزهای پایانی نوشتن این یادداشت خبرها حکایت از این دارد که انگار فیدیبو قرار است یک سهگانه موسیقایی را به مخاطبین فانتزی ارائه دهد که در ادامه بیشتر درباره آن صحبت میکنیم.
ب) طراحی جامعه طرفداری
ثبت نام کم هزینهتر برای اعضای یک کلاب رسمی یا همراهان فیدیبو. این کلاب میتواند مزایای دیگری مانند خبر پیش از موعد، بازدید از پشت صحنه، حضور در رپرتوارگردانی و … هم داشته باشد. این جامعه، بانک ایده و انرژی است و فعالین دنیای مارکتینگ میتوانند با آن کارهایی کنند که شاید به ذهن نگارنده هم نرسد.
ت) تجربه های پیرامونی
ایجاد یک بازارچه بزرگ تماتیک آنلاین و آفلاین (پیش از اجرا و در حین اجرا)، فوتوبوث، کوییز لایو و ورکشاپ ساخت صدا و کلی اتفاقات دیگر که در بیرون از سالن اجرا و یا در فضای مجازی میتواند رخ بدهد. این موارد اجرای ۹۰ دقیقه را به «ضیافت باشکوه و کامل» بدل میکنند و مشارکت سایر برندها را هم سادهتر می کنند.
ث) تنوع در نسخه اجرا
سانس خانواده محور با زمان کوتاه تر و بخش های گزیده، در کنار سانس هاردکور با اجرای مو به مو و طولانی تر. مخاطب متفاوت، طراحی متفاوت می خواهد؛ درست مثل فیلمهای این ژانر که نسخه اکستندد ورژن دارند و در برخی مواقع به اکران خصوصی برای هواداران دوآتشه میرسند.
ج) انتشار رسمیِ ضبط زنده
تولید و پخش آلبوم یا ویدیوهای کوتاه از بهترین لحظههای این چند روز اجرا و پخش آن در شبکههای مجازی یا حتی فروش نسخه فیزیکی به صورت کالکتور ادیشن، دوستداران این ژانر عاشق کلکسیون داشتن از محبوبهایشان هستند! این محتوا، موتور بازاریابی فصل بعدی هم میتواند باشد.
چ) گردش شهری و عدالت فرهنگی
اجرای تور محدود در مراکز استانها، حتی با ارکستر کوچکتر و تنظیم چمبر. این کار هم عدالت فرهنگی است هم توسعه بازار.
افقِ سه گانه: از «هری پاتر» تا «ارباب حلقهها» و بعد
خبر خوب در ساعات پایانی نگارش این یادداشت، نوید یک سه گانه فیلم-کنسرت از سوی فیدیبو بود و آنطور که به نظر میرسد عنوان دوم به «ارباب حلقهها» تعلق دارد. انتخابی هوشمندانه؛ موسیقی هاوارد شور با معماری لایت موتیف، «کنسرت زبانی» واضح دارد و برای ارکستر ها جذاب و برای مخاطب باشکوه است. عنوان سوم هنوز اعلام نشده، اما نامزدهای منطقی مثل «بازی تاج و تخت» (Ramin Djawadi) و «نارنیا» (Harry Gregson-Williams) در ذهن هواداران هستند؛ اولی با ریتمهای کوبهای و ملودیهای به یادماندنی میتواند مخاطب سریالی را جذب کند، دومی برای خانوادهها و نسل نوجوان مناسب است و پیوند کتاب–سینما–موسیقی را کامل میکند. هر کدام انتخاب شود، مهم این است که «فصل» بعد واقعا در عمل هم وعده فصل بعدی را در دل خود داشته باشد.
باور دارم فیلم–کنسرت هری پاتر فیدیبو ثابت کرد که اگر تجربه ممتاز و استاندارد ارائه شود، مخاطب ایرانی میآید، میشنود، همراهی میکند و برای ادامهاش مطالبه میسازد. از این پس، ما با یک مسیر روبه رو هستیم: از اجرا های تک سانس، به فصلهای موضوعی؛ از سرگرمی صرف، به اقتصاد فرهنگ؛ از تماشاگران پراکنده، به اجتماعهای وفادار.
با این اقدام فیدیبو و والگلد حالا راه جدیدی باز شده است. وقتِ ساختن است؛ با چارچوبی درست و منظم، جامعه طرفداری، پیوست بازاریابی و ایجاد یک تفریح مدرن همسطح با کلاس جهانی. اگر این چند کلید ساده جدی گرفته شود، «هری پاتر» بیستواندی سال پس از عرضهاش در دنیا بار دیگر در یک گوشه از جهان هستی (ایران) معجزه جادوییاش را جاری کرده است و سرآغازی جدید رقم زده است: آغاز فصلی که در آن موسیقی ارکسترال، سینما، و بازار فرهنگی ایران، همزمان رشد میکنند و یکدیگر را تقویت میکنند.
شاید بهترین توصیف برای این لحظه آغاز همان وردی باشد که همیشه تاریکی را پس میزد: لوموس؛ نوری که آغاز جهانی تازه را در دنیای اقتصاد فرهنگی کشور نوید میدهد.
آرش پارساپور
* عکسهای خبر از روشان کاظمی است.
نظر شما