اما این سیاست با فروپاشی بلوک شرق و برپا شدن نظام تکقطبی، تعریف بهروزی پیدا نکرد و هنوز بر سردر وزارت خارجه نقش بسته است.
خلأ قدرت در شرق اما، به فشار بیشتر بلوک غرب بر ایران انجامید؛ فشارهایی که غرب را در کانون توجهات دیپلماتیک ایران قرار داد تا از مسیر اعتمادسازی، به تنشزدایی بپردازد؛ از گفتوگوهای انتقادی با اروپا در دهه ۷۰ تا مذاکرات هستهای با تروئیکای اروپایی در دهه ۸۰ و نهایتاً گفتوگوهای مستقیم با آمریکا در دهه ۹۰، بخشی از گامهایی بود که طی سه دهه اخیر برای اعتمادسازی با غرب و آب کردن یخهای رابطه با اروپا و آمریکا انجام شد.
این در حالی بود که غرب هیچ گاه به ایران روی خوش نشان نداده و از ابتدای انقلاب اسلامی با ابزارهای متنوعی درصدد مهار، سرکوب و براندازی نظام سیاسی کشورمان بوده است؛ از کارشکنی در برابر پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران تا مصادره اموال و تحریمهایی که از نخستین سالها بر مردم تحمیل شد و سرانجام کمک به کودتاها، جداییطلبیها، ترورها، اغتشاشها و جنگ تحمیلی رژیم بعث و نهایتاً حمله مستقیم به کشور.
حالا پس از شکستهای متعدد در رابطه با غرب و خیانتها و بدعهدیهای طرفهای غربی، رویکرد به شرق به عنوان جایگزین یا دستکم در کنار اعتمادسازی با غرب قرار است ما را از بنبست دیپلماتیک با جهان خارج کند و منافع ملی را از این طریق رقم بزند.
اما انتظارات از این رویکرد از همان ابتدا بسیار بالا بوده و با وجود توقف همکاریهای شرقی در مراحل ابتدایی، افکار عمومی و حتی تحلیلگران انتظاراتی در حد حمایت کامل سیاسی، امنیتی و نظامی چین و روسیه از کشورمان را داشتهاند. جدای از اینکه انتظار چتر امنیتی سایر قدرتها، اساساً برخلاف عزت ملی و اصول سیاست خارجی ماست، انتظار همکاری معقول نیز مستلزم اعتماد متقابل و اثبات واقعی بودن این رابطه است.
نگاه ما به شرق از ابتدا با نوسانهای زیادی مواجه بوده که ممکن است تصور استفاده ابزاری از این رویکرد را متبادر کند. نگاهی که رابطه با شرق را صرفاً به عنوان اهرمی برای تعامل و امتیازگیری در برابر قدرتهای غربی میپندارد و در صورت توافق احتمالی با کشورهای غربی، موضوعیتش را از دست میدهد.
واقعیت این است که نگاه به قدرتهای شرقی همواره طلبکارانه بوده و در عرصه عمومی و حتی نخبگانی، توقعاتی فراتر از روابط معمول و منطقی برای آنها تعریف شده است. با وجود حقایق انکارناپذیر در خصومت دامنهدار و تحریمهای گسترده غرب علیه ایران و تعرض نظامی مستقیم و غیرمستقیم به کشور، همچنان نوعی خوشبینی مفرط به غرب احساس میشود. در حالی که حتی اندک سکوت یا عدم همراهی و کمک قدرتهای نوظهور شرقی به ما برای مقابله با تعرضات غرب، به دشمنی و خیانت آنها تعبیر شده و راهکاری هم که بلافاصله تجویز میشود، چیزی جز پناه بردن بیشتر به غرب نیست!
طبیعی است که چنین نگاهی نمیتواند اعتماد طرفهای متقابل را برای همکاری پایدار برانگیزاند و چهبسا این رویکرد صرفاً در مرحله امتیازدهی متوقف شود و نتواند منافعی را جلب کند. سیاستی که در دوره قاجار هم به شکلی وجود داشت و توازن در سیاست خارجی را به امتیازدهی متوازن به قدرتها تعبیر میکرد و نتایج فاجعهباری آفرید.
از این رو لازم است تنوع در سیاست خارجی و نگاه متوازن به قدرتها و تحصیل منافع ملی از طریق همکاریهای بینالمللی، فارغ از مناسبات ما با اروپا و جنگ و صلح با آمریکا و بر پایه منافع واقعی و منتج به نتایج عینی تعریف شود و این سیاست در کنشهای رسمی بینالمللی نیز ظهور و بروز بیشتری داشته باشد.
۱۶ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۵:۳۶
کد خبر: ۱۰۹۳۸۵۰
سیاست جمهوری اسلامی از ابتدای پیروزی انقلاب، رویکرد نه شرقی، نه غربی بوده است؛ سیاستی که به ویژه با حمایت آمریکا از رژیم شاه و حمایت شوروی سابق از رژیم بعث، چهرهای متوازن داشت.

زمان مطالعه: ۲ دقیقه
منبع: روزنامه قدس
نظر شما