این دوره، نمایانگر تحولی بنیادین در هنر کتابت و تزئین مصاحف بود؛ زمانی که هنر و معنویت در هم آمیختند و قرآنهایی به یادگار گذاشتند که فراتر از کلام، جلوهای از زیبایی و دانش بودند. در گنجینه آستان قدس رضوی، نسخههای برجستهای چون قرآنهای کتابت شده به قلم تاجالدین احمد بن محمد راوندی، محمد بن عثمان بن حسین ورّاق غزنوی و ابوعمر عثمان بن حسین بن ابوسعهل وراق غزنوی، شاهدانی بیچون و چرا بر این هنر ماندگار به شمار میروند.
دوران طلایی دانش در عصر سلجوقیان
عصر سلجوقیان، فصلی درخشان از شکوفایی علم و دانش در گستره ایرانزمین بود؛ دورانی که در آن، چراغ مدارس نظامیه در دل شهرهای بزرگی چون نیشابور، بغداد، قاهره، موصل، اصفهان، آمل، مرو، بلخ و هرات روشن شد. این مدارس که نام خود را از وزیر فرزانه و کاردانِ آلبارسلان سلجوقی، خواجه نظامالملک طوسی گرفته بودند، به مرکزی برای تربیت اندیشههای ناب و پرورش نخبگان بدل شدند.
نظامیهها را میتوان نخستین الگوی آموزش عالی غیرمتمرکز در تاریخ ایران دانست؛ ساختاری که پس از دوران مکتبخانهها، دانشآموزان مستعد را برمیگزید و آنان را در مسیر تحصیل علمی بلندمدت هدایت میکرد. این مدارس، تنها محل درس و بحث نبودند؛ بلکه بهسان گنجینههایی زنده، هر کدام کتابخانهای پربار و تخصصی در دل خود داشتند؛ کتابخانههایی که در آنها، نسخههایی نفیس از قرآن کریم در کنار آثار علمی، فلسفی و ادبی نگهداری میشد.
رونق این کتابخانهها و تلاش برای نگارش و نگهداری قرآن کریم، نگارش نسخ خطی را وارد عصری نو کرد. شیوههای کهن کتابت قرآن دچار دگرگونی شد و آنچه پس از قرن چهارم هجری نگاشته شد، از لحاظ خط، جنس صفحات، تزئینات و هنرهای صفحهآرایی، تفاوتی آشکار با مصحفهای پیشین داشت.
لازم به یادآوری است، وحید توسلی و نفیسه سنجی نیز در مقالهای با عنوان «آرایهها و تذهیب مصاحف قرآنی دوره سلجوقی» به زیبایی به بررسی همین دگرگونیهای هنری و معنوی در نگارش قرآن این دوره پرداختهاند که در ادامه به مواردی از آن اشاره میکنیم.
کاغذ؛ وارث پوست در کتابت قرآن
پیش از آنکه کاغذ جای خود را در جهان کتابت باز کند، پوست آهو و بز، میزبان نگارش آیات قرآن میشدند؛ صفحاتی طبیعی، اما سنگین و گرانقیمت که تولید آنها زمانبر و محدود بود. اما با گذر زمان و پا نهادن به قرن پنجم هجری، فصل جدیدی از کتابت نسخ خطی رقم خورد و بهتدریج، کاغذ جایگزین پوست شد.
از دل بررسی نسخههای خطیِ موجود در گنجینه آستان قدس رضوی میتوان این تغییر را بهروشنی لمس کرد. یکی از نمونههای درخشان این تحول، کاغذ سمرقندی است؛ کاغذی نرم و لطیف با سطحی صاف و جذبکننده مرکب، بیآنکه از پشت صفحه نشانی از آن باقی بماند یا برجستگیای زیر انگشت حس شود.
قرآنهایی که به دست کاتبانی چون ابوالقاسم بن احمد بن علی خطیب و ابوعلی بن حسن بن خطیب در قرن ششم هجری کتابت شدهاند، نمونههایی از همین تحولات هستند. جالب آنکه خاستگاه این نوع کاغذ به نیمه نخست قرن دوم هجری و به دستان اسیران چینی در سمرقند بازمیگردد؛ آنگاه که برای نخستین بار در جهان اسلام، صنعت کاغذسازی جان گرفت و «کاغذ سمرقندی» تولید شد؛ کاغذی نخودیرنگ که تا قرون نهم و دهم، در میان کاتبان مسلمان رایج بود.
اما سمرقندی تنها کاغذ رایج آن دوره نبود. «کاغذ بغدادی» با جنسی مشابه اما ویژگیهایی متفاوت نیز در کتابت قرآن مورد استفاده قرار میگرفت. مرکب روی این کاغذ حالتی برجسته داشت و رد آن از پشت صفحه بهوضوح دیده میشد؛ گویی واژهها، نهفقط خوانده، که لمس نیز میشدند.
نوع دیگری از کاغذ، «کاغذ شامی» نام داشت. برخلاف سمرقندی، این کاغذ تیرهفام، خشک و کمانعطاف بود و مرکب را در خود نمیکشید. هرچند گاهی سفید، شفاف و نرم نیز دیده میشد، اما عمدتاً به خاطر زادگاهش(طرابلس شام) نام «شامی» را بر خود داشت. ضخامت این کاغذ اندکی کمتر از سمرقندی بود، اما در ظاهر، شباهتهایی میانشان دیده میشد.
اما آخرین و ماندگارترین گونه، کاغذ خانبالغ یا همان کاغذ چینی؛ کاغذی با لبههایی تیز و برنده که در برابر رطوبت رفتاری عجیب داشت؛ نخست میپذیرفت، اما پس از خشکشدن، چروکهایی بر آن مینشست که ظاهرش را چون پوست میکرد. این کاغذ، ضخیم، مستحکم و اغلب به رنگ حنایی بود و بیشترین کاربرد را در نسخهنویسیهای فارسی و عربی داشت. ساخت آن در خُنبالغ (پکن امروزی) صورت میگرفت، اما راهش را تا دل ایران و جهان اسلام باز کرد. بافت این کاغذ اگرچه کاملاً منسجم نبود، اما کیفیت بالایش آن را به برگزیدهترین ابزار کاتبان تبدیل کرد.
نقوش و آرایههای تذهیب؛ جلوهای فاخر در مصحفهای سلجوقی
در دل صفحات مصحفهای دوره سلجوقیان، رنگهایی همچون زرین طلا، لاجورد کبود، شنگرف آتشین، ارغوانی دلنشین، زرد گرم، قهوهای خاکی و سبز زنده، همنشینی داشتند تا روحی تازه و رمقی خاص به این آثار مقدس ببخشند. در این عصر درخشان، رنگ زر که اغلب به صورت ورق طلا بود، چون گندمزاری زمینه صفحه را میپوشاند و دیگر رنگها به شکلی استادانه و دلپذیر بر فراز آن جای میگرفتند.
نقوش و آرایههای هنری، اغلب با خطوط آبی لاجوردی محصور میشدند؛ گویی حاشیههای آبیرنگ، همچون حصاری آسمانی، آن نگارشهای نورانی را محافظت میکردند. فضای پیرامون کتیبهها نیز با طرحهای مضرّس(دندانهدار) و نقشهای شجری، جلوهای طبیعی و زنده به خود میگرفت؛ شکوفهها و شاخههایی که گویی نفس طبیعت را به دل صفحات آورده بودند.
این هنر تزئین به مرزهای صفحه محدود نماند؛ لوحهای مذهّب و مرصع با نشانهای شجری متصل، در برگهای ظهریه نسخهها، یعنی پشت نخستین برگهای خطی، نقش بستند. ابتدای آیات قرآن و جزوههای قرآنی نیز با سرلوحها و لوحهای مذهّب، همراه با دو یا سه نشان شجری به شکلی خیرهکننده مزین میشدند.
گلهای زرین چندپر، گویهای زرین اخترنما و نقشهای کوچک مشبک، همراه با نشان دوایر متداخل که شماره آیه در آن به خط کوفی تزئینی کتابت شده بود، بهعنوان علائمی رایج برای پایان آیات به کار میرفتند؛ نمادهایی که هر کدام با دقت و ظرافتی بیمانند، مسیر خوانش قرآن را هدایت میکردند.
شرح آیات نیز با نقوشی باشکوه، شامل خمس (۵ آیه)، عشر(۱۰ آیه)، سجده و تحزیب، به جلوهای چشمنواز مزین میشد. سرسورهها نیز در قرون پنجم و ششم هجری، به شکل کتیبهدار درآمدند؛ چنان که گویی هر سوره با تاجی هنری بر سر، در میان صفحات میدرخشید.
اما یکی دیگر از تفاوتهای برجسته این دوره نسبت به قرون پیشین، تغییر در قطع اوراق قرآن بود. پیش از سلجوقیان، به دلیل ارتفاع کم خطوط، کاغذهایی با قطع بیاض مرسوم بود؛ اما با رواج خطوط کوفی شرقی، نسخ، ثلث و محقق در اواخر قرن چهارم هجری، حروف به کشیدگی عمودی بیشتری دست یافتند و تعداد سطور افزایش یافت. نتیجه این تحول، تغییر شکل قطع صفحات قرآن به صورت عمودی بود. شیوهای که تا امروز نیز همچنان پابرجاست و زمینهساز گسترش و غنای بیشتر تزئینات در مصاحف شده است.
نظر شما