با گذشت بیش از چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، بازخوانی سیره و شخصیت حضرت امام خمینی رحمه‌الله همچنان یکی از ضرورت‌های فرهنگی و اجتماعی کشور است.

کتاب «روح‌الله» مرجعی برای ساخت فیلم و سریال درباره امام(ره) است
زمان مطالعه: ۱۱ دقیقه

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی سال گذشته در جریان بازدید از نمایشگاه کتاب تهران،‌ ضمن اشاره به نیاز جوانان به خواندن کتاب و معرّفی شخصیّت‌ها و خلأ موجود در این مسأله فرمودند «امام یک شخصیّت برجسته‌ی کم‌نظیر در تاریخ است؛ ما درباره‌ی امام چقدر کتاب نوشته‌ایم؟ چه نوشته‌ایم؟ اینها خیلی مهم است. این کارها باید انجام بگیرد. ۱۴۰۳/۲/۲۴»

از این روی و با نزدیک شدن به سالگرد ارتحال امام راحل عظیم‌الشأن، دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب اسلامی قصد دارد تا چهارمین پاسداشت هنر و ادبیات انقلاب اسلامی را به بازخوانی سیره و شخصیت امام خمینی اختصاص دهد و در جریان این رویداد، تقریظ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر کتاب «روح‌الله» را منتشر کند.

کتاب «روح‌الله» روایت مستندی از زندگی حضرت امام خمینی است که آقای هادی حکیمیان، آن را در قالب داستان‌واره و به‌صورت مستند به رشته‌ی تحریری در آورده است.

به همین مناسبت بخش کتاب رسانه‌ی KHAMENEI.IR در گفت‌وگو با آقای بهروز افخمی، کارگردان سینما، ضمن بیان ضرورت ساخت آثار هنری درباره امام خمینی، امتیازات کتاب داستانی «روح‌الله» به عنوان مرجعی برای تولید و ساخت فیلم درباره زندگی امام را بررسی کرده است.

شما اولین فیلم سینمایی تاریخ سینمای ایران را درباره امام ساختید. این سوژه برای شما چه جذابیتی داشت؟

ما عاشق امام بودیم و سعی می‌کردیم زندگی‌مان را به شکلی درآوریم که ایشان دوست دارند و می‌پسندند. هر چه می‌گفتند برای ما حجت بود. من خودم جرأتش را نداشتم که بگویم می‌خواهم چنین فیلمی بسازم. از مسئولین آن موقع مؤسسه‌ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی پیشنهاد کردند چنین کاری انجام شود. فکر می‌کنم اولین بار در سال ۷۵ این پیشنهاد مطرح شد. درباره مقاطع مختلف زندگی امام فکر کردم. شاید ساخت فیلم از دوران ده‌ساله حکومت امام از همه سخت‌تر بود. خیلی‌ها انتظار داشتند مؤسسه‌ی تنظیم و نشر درباره ده سال حکومت امام فیلم بسازد، اما من گفتم که اصلاً چنین چیزی ممکن نیست. امام در آن زمان تصویرش کاملاً برای مردم زنده بود. در سال ۷۵، مردم امام را مثل پدر خود می‌شناختند؛ از لحاظ رفتار، چهره، جزئیات، لحن و حالت صحبت کردن و همه چیز.

گفتم اولین مانع این است که هیچ بازیگری که واقعاً برای بازیگری ارزش قائل باشد، جرأت نمی‌کند نقش امام را در این سال‌ها بازی کند. مردم امام را یادشان است، خیلی‌ها امام را دیده بودند. از زمانی که این حرف زده شد تا وقتی که فیلم آماده شد، فکر می‌کنم ۲۵ سال طول کشید. از سال ۷۵ تا ۱۴۰۰ که اولین نسخه کامل و مقبول فیلم آماده شد و در مراسمی در خمین نمایش داده شد.

آیا عجیب نیست که در این سال‌های بعد از انقلاب، به جز سریال کوتاه و فیلم شما، هیچ فیلمی درباره امام نداریم؟
به نظر من عجیب نیست. فیلم‌سازها حق دارند. نزدیک شدن به این سوژه بسیار سخت است.

از چه لحاظ پرداختن به زندگی امام برای فیلم‌سازها دشوار است؟
از همه نظر. دوران حکومت امام که بیشتر مورد توجه است و انتظار می‌رود در همان دوران فیلم ساخته شود، پر از آشوب و برداشت‌های مختلف است. مخصوصاً چون محل دعوای شدید بین ضد انقلاب، سلطنت‌طلب‌ها و نیروهای انقلابی است. تمام تلاششان را طرف ضد انقلاب و سلطنت‌طلب کرده‌اند تا تصویری کاملاً قلابی و ساختگی در ذهن نسل جوان جا بیندازند. یعنی الان چیزهایی که ما به چشم خودمان دیدیم، کاملاً انکار می‌شود و به وسیله تلویزیون‌هایی که با پول ضد انقلاب اداره می‌شود، تصویری عرضه می‌شود که گویا ایران بهشت برین بوده و مردم مشکل روانی داشتند که انقلاب کردند. هر فیلمسازی می‌داند که برخورد با این جو تبلیغاتی سنگین چقدر برایش گران تمام می‌شود. ما خودمان در زمانی که می‌خواستیم این فیلم را بسازیم، دائماً با توطئه و تهدید بازیگرانمان مواجه بودیم.

نسل فعلی آنقدر از ماجرای انقلاب دور شده که می‌توانید به آن‌ها دروغ‌های شاخدار بگویید و ممکن است بعضی از آن‌ها باور کنند. در آن زمان که هنوز این فضا هم نبود، باز هم به شدت بازیگران ما را تهدید می‌کردند و همه کسانی که در پروژه کار می‌کردند را تحت فشار قرار می‌دادند. تبلیغ و تصویرسازی بر علیه من، از زمانی که فیلم «فرزند صبح» را شروع کردم، به شدت آغاز شد. یکی از وظایف رادیو آمریکا (VOA) در آن زمان این بود که ساخت «فرزند صبح» را مسخره کند و درباره‌اش جوسازی کند. یادم است که یک دوره‌ای گفتم که ما با انیو موریکونه، آهنگساز مشهور فیلم‌های کلاسیک ایتالیایی و وسترن‌های معروف، در حال مذاکره هستیم که موسیقی فیلم «فرزند صبح» را بسازد. یکی از وظایف رادیو آمریکا که حالا تعطیل شده، این بود که این خبر را تکذیب کند و بگوید اصلاً چنین چیزی نیست و انیو موریکونه خبر ندارد و این‌ها دروغ می‌گویند.

به هر حال امام چهره‌ای بسیار اثرگذار در تاریخ معاصر دنیا است. از طرفی شما می‌گویید ساخت فیلم درباره این شخصیت کار بسیار سختی است، در این وضعیت چگونه باید عمل کنیم؟
واقعاً موضوع پیچیده‌ای است و تصمیم‌گیری در مورد آن مشکل است. حدأقل چیزی که می‌دانم این است که نمی‌توان فیلمساز را مجبور کرد که درباره یک موضوع خاص فیلم بسازد. او باید جرأت و تسلطش را به موضوع پیدا کند. امام یک شخصیت بسیار پیچیده و حیرت‌انگیز است. وقتی رفتار او را مطالعه می‌کنید و به او نزدیک می‌شوید، متوجه می‌شوید که خود ما هم او را نمی‌شناسیم. ما که از نزدیک او را دیدیم و تحت تأثیر جذابیت حیرت‌انگیزش قرار گرفتیم و زندگی‌مان تغییر کرد، نمی‌توانیم بفهمیم که این پیچیدگی و جسارت عجیبی که در امام بود، چگونه توضیح داده می‌شود و چگونه می‌تواند به وسیله یک ذهن عادی فهمیده شود.

نظر شما درباره کتاب «روح الله» چیست؟
کتاب دیر به من رسید. یعنی وقتی ما تحقیقات‌مان را انجام داده بودیم و فیلم را هم ساخته بودیم، سال‌ها منتظر مانده بودیم و فیلم دیگر نزدیک به نمایش بود و زمان افتتاح نزدیک بود. به طور اتفاقی متوجه شدم که چنین کتابی وجود دارد. کتاب آقای هادی حکیمیان را فکر می‌کنم یک هفته قبل از افتتاحیه‌ای که دو سه سال پیش در خمین اتفاق افتاد، کشف کردم و شروع به خواندن کردم. مسئولین مؤسسه‌ی تنظیم و نشر آثار امام، آن‌هایی که مراسم افتتاحیه را در خمین سازماندهی می‌کردند هم از این کتاب خبر نداشتند. من گفتم که الان بهترین مناسبت برای قدردانی از نویسنده‌ی این کتاب است، در مراسم افتتاحیه شرکت کند و شما هم به کتابش اشاره‌ای کنید. آقای حکیمیان از یزد به تهران آمد و او را به مراسم افتتاحیه‌ی فیلم «فرزند صبح» بردیم. تا آن موقع که بردمش آنجا، تازه کتاب را شروع کرده بودم و دیدم که کتاب کاملاً مستند و دقیق است و درباره‌ی همان بخش‌هایی هم هست که من جرأت نکردم درباره آن فیلم بسازم. یعنی درباره‌ی دوران رضاشاه و شکل‌گیری شخصیت سیاسی امام، درباره‌ی دهه‌ی ۲۰ و ۳۰ و ماجراهای مرجعیت و دخالت حوزه‌ی علمیه‌ی قم و مشهد در سیاست یا عدم دخالت در سیاست، تمام این دعواها را به خوبی بحث کرده است.

کتاب بسیار آبرومند است و خود آقای هادی حکیمیان هم آدم مؤدبی است. یعنی هم ادیب است، هم اهل نویسندگی و قلم خوبی دارد، و هم خیلی نجیب، فرهیخته و عاقل است. چیزی که نوشته کاملاً قابل دفاع و معتبر است. فکر می‌کنم زمانی که قرار باشد یک فیلم جدی از سرگذشت امام ساخته شود، نه مثل من که بیشتر به دوران کودکی پرداختم، بلکه مثل کسی که می‌خواهد یک فیلم بلند، مثلاً یک فیلم ده ساعته یا دوازده ساعته بسازد، چه به صورت سریال تلویزیونی و چه به صورت فیلم‌های سینمایی که قبلاً ساخته می‌شد، این کتاب آقای حکیمیان مرجع اصلی خواهد بود. یعنی ما الان یک مرجع و زندگینامه‌ی معتبر درباره‌ی امام داریم.


نثر و روایت کتاب را چطور دیدید؟
نثر کتاب خیلی خوب است. نثر متینی دارد و حس و حال خاصی را منتقل می‌کند. هر جا که به روایت می‌رسد، روایتش با حال و مایه‌دار است. البته در جاهایی که روایت نمی‌کند، سند نقل می‌کند و به وقایعی که واقعاً اتفاق افتاده اشاره می‌کند و از متون دیگران هم استفاده کرده است. در برخی جاها مستقیماً نقل کرده که باعث می‌شود سندیت کتاب، اعتبار بیشتری پیدا کند. اما آنجاهایی که به عنوان نویسنده ظاهر می‌شود، نثر قوی و داستان پرکششی دارد.

فکر می‌کنید این کتاب به دنبال چه بوده است؟ خودتان به عنوان مخاطب چه نکاتی از کتاب دریافت کردید؟
جنبه‌ی جالب برای من این بود که نویسنده جرأت کرده که کوشش کند در فهم همان شخصیت بسیار پیچیده و حیرت‌انگیز امام. یعنی به طور مستقیم به خود امام نگاه کرده و سعی کرده آن چیزی را که باعث شد ایشان در تاریخ ماندگار شود و تاریخ را به قبل و بعد از خودش تقسیم کند، درست بفهمد.

این حالت که آدم بخواهد به یک شخصیت نزدیک شود و لزوماً به بیان حوادث روزگار او نرود، بلکه به خود آن شخصیت نزدیک شود، در مورد امام واقعاً جرأت می‌خواهد. من از این جنبه کار آقای حکیمیان خوشم آمد. حالا البته فکر می‌کنم که شاید خودش الان آمادگی پیدا کرده باشد که یک رمان واقعی بنویسد، چیزی که سرتاسر حوادث باشد، مثلاً از دیدگاه اول شخص یا نزدیک به دیدگاه اول شخص باشد، یعنی ماجراهای روزمره و زندگی واقعی یک شخصیت دراماتیک و عجیب و غریب انقلابی مثل امام را به صورت یک داستان کامل و خالص بیان کند.


در ساختار کتاب عنصر سینمایی دیدید که بشود آن را در قالب فیلم بیان کرد؟
بله. همان صحنه‌ی اولش را الان برایتان بخوانم. ورود آن ماشین امام در بعدازظهر سیزدهم خرداد در جمعیتی که خیابان‌ها را پر کرده‌اند و فضای امنیتی‌ای که تصویر کرده، و اینکه ساواکی‌ها ظاهراً ناپدید شده‌اند و از ترس صحنه را ترک کرده‌اند، و جمعیت خیابان آماده‌ی درگیری با مأمورهای امنیتی هستند، همه‌اش خیلی سینمایی است. یعنی صحنه‌ی اول خیلی خوب می‌شود که از آن یک صحنه‌ی تأثیرگذار سینمایی ساخت.

دوست داشتید این کتاب قبل از فیلم‌تان منتشر می‌شد؟
نه، من فکر می‌کنم در هر حال من جرأت نمی‌کردم راجع به چنین چیزهایی فیلم بسازم. همان اول که از مؤسسه‌ی تنظیم و نشر آثار امام، تماس گرفتند، فوراً گفتم من اصلاً جرأت چنین کاری را ندارم. یک سال بعد در پاریس فیلم «کُندن» مارتین اسکورسیزی را دیدم که درباره‌ی زندگی دالای لاما است و به نظرم یکی از بهترین فیلم‌های مارتین اسکورسیزی است. خیلی تحت تأثیر فیلم قرار گرفتم و دیدم که فیلم درباره‌ی دوران کودکی و به دنیا آمدن دالای لاما تا ۱۴ سالگی‌اش است که بعد به هندوستان تبعید شود. یعنی همین دوران کودکی را در برمی‌گرفت. از شیوه‌ای که فیلم را ساخته و لحن پراحساسی که به کار برده، به نظر می‌آمد که بودایی شده است. ولی در عین حال، فیلم خیلی باحال و با مایه‌ای بود و تأثیرگذار، با فیلمبرداری پرده‌ی عریض و با فیلمبرداری که من خیلی عاشقش هستم، یعنی راجر دیکینز. خلاصه ما آمدیم فکر کردیم که وقتی درباره‌ی دالای لاما که اصلاً هیچ محلی در سیاست دنیا ندارد، راجع به او به عنوان یک شخص استثنایی فیلم ساخته‌اند، حالا خیلی آدم باید به آن علاقه‌مند باشد، مثل اسکورسیزی که بودایی شده باشد، تا چنین چیزی بسازد. امام که شخصیت بسیار بزرگ‌تر و تأثیرگذارتر و تحول‌سازتر در دنیا است، چرا نشود راجع به دوران کودکی‌اش فیلم ساخت؟ حالا با اشاراتی به همان ماجرای سیزدهم خرداد تا تبعیدش.

وقتی طرح در ذهنم شکل گرفت، برگشتم ایران و این را پیشنهاد کردم. گفتند خوب است، شروع کن همین را بنویس. ما هم نوشتیم و البته آنچه من نوشتم یک فیلم سه ساعته بود که دو تا نود دقیقه بود. نود دقیقه‌ی اول تا همین جایی بود که الان ساخته شده و نود دقیقه‌ی دوم مربوط بود به بخشی که خمین کاملاً در جریان جنگ جهانی اول گرفتار قحطی و وبا می‌شود و خانواده‌ی امام یکی یکی می‌میرند در اثر وبا و بیماری‌های همه‌گیر. جنگ طولانی است و انگلیسی‌ها دارند غله‌ی ایران را می‌خرند و منتقل می‌کنند، و آن قحطی بزرگ آن دوران پیش می‌آید.

شهر در زمانی که امام، خمین را ترک می‌کنند، به ویرانه‌ای تبدیل می‌شود. در دوران کودکی امام، قبل از جنگ جهانی اول و شیوع وبا، جمعیت خمین که سه محله داشت، به طور کلی شاید پنج هزار نفر هم نمی‌شد. این جمعیت در زمان ترک امام، احتمالاً زیر هزار نفر بوده است، زمانی که ایشان به اراک می‌روند. نیمه دوم داستان بسیار تأثیرگذار است و می‌تواند الهام‌بخش یک فیلم خوب باشد، هرچند که موضوع آن به شدت تلخ است. یک دلیل برای اینکه نیمه‌ی دوم فیلم را نساختم این بود که بین نوشتن این فیلم سه ساعته و ساخت فیلم اول، یعنی نود دقیقه‌ی نخست، یک فاصله‌ی چهار یا پنج ساله ایجاد شد. این فاصله به دلیل نمایندگی من در مجلس و مسائلی که پیش آمد، بود. در این مدت، آقای راعی فیلمی تحت عنوان «صنوبر» ساخت که به همان دوران مربوط می‌شد. وقتی بعد از مجلس دوباره مؤسسه به من مراجعه کرد و از من خواست تا این فیلم را بسازم، من اعلام کردم که دیگر قسمت دوم را نمی‌سازم، زیرا آقای راعی آن را ساخته است و شنیدم که بیشتر تأکیدش بر همان دوران نوجوانی بوده است. بنابراین تصمیم گرفتم آن قسمت را نسازم و اگر تمایل دارند، فقط نود دقیقه‌ی اول را می‌سازم. آن‌ها نیز موافقت کردند.

فکر می‌کنید مخاطب این کتاب چه گروه‌ها و اقشاری می‌توانند باشند؟
طبیعتاً کتاب «روح‌الله» برای نخبگان، اهل تاریخ و کسانی که علاقه‌مند به مطالعه در این زمینه‌ها هستند، مناسب است. این کتاب می‌تواند به عنوان یک مرجع معتبر مورد استفاده قرار گیرد. می‌تواند نقطه‌ی شروعی برای نویسندگانی باشد که می‌خواهند رمان یا داستان‌های کودکانه بنویسند. از این رو، این کتاب می‌تواند به نویسندگان کمک کند تا با جرأت بیشتری درباره‌ی شخصیت امام داستان‌های ساده‌تر و عوام‌پسندتری بنویسند.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر رهبر معظم انقلاب اسلامی

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha