سیاست بینالملل عرصهای پیچیده است که در آن هر کنش و واکنش تأثیر زیادی بر موقعیت چانهزنی دارد. در ماههای اخیر، تفاوت رویکرد آمریکا و ایران در مذاکره به وضوح مشاهده میشود. ترامپ ابتدا با فشار حداکثری طرف مقابل را تحت فشار قرار میدهد و سپس مذاکره را بهعنوان امتیاز مطرح میکند. این رویکرد بر پایه مدیریت قدرت و حفظ موقعیت چانهزنی بنا شده است. در مقابل، ایران اغلب سیگنالهای ضعف ارسال میکند و مذاکره را بهعنوان یک راهحل ضروری معرفی میکند، که این باعث تضعیف موقعیت چانهزنی ایران و افزایش هزینههای دیپلماتیک میشود.
ترامپ مذاکره را بهعنوان ابزاری برای تحمیل شرایط مطلوب خود میبیند، در حالی که برخی مسئولان ایران از پیش مذاکرات را به عنوان تنها راهحل مطرح میکنند. این تفاوت راهبردی باعث میشود که طرفی که مذاکره را از موضع قدرت مطرح میکند، بتواند شرایط را دیکته کند. در این فضا، اگر ایران وارد مذاکره از موضع ضعف شود، احتمال پذیرش شرایط نابرابر زیاد خواهد بود. سخنان ترامپ بخشی از یک جنگ شناختی است که بهدنبال تضعیف انسجام داخلی ایران و هدایت آن بهسمت توافقی از موضع ضعف است.
این رویکرد نادرست پیامدهایی دارد که شامل کاهش ارزش مذاکره، افزایش مطالبات طرف مقابل، ایجاد شکافهای داخلی و فرسایش دیپلماسی است. برای جلوگیری از این پیامدها، ایران باید مذاکره را نه از موضع اضطرار بلکه از موضع قدرت مطرح کند و ابتدا مؤلفههای قدرت خود را نمایش دهد.
نظر شما