آنچه ذکر شد می تواند صرفا رویایی شیرین یا واقعیتی باشد که مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا می تواند برای اقتصاد ایران رقم بزند.
در هفته های اخیر، زمزمه هایی از گفت و گوهای دیپلماتیک میان تهران و واشنگتن، این بار با میانجی گری عمانی ها به گوش می رسد که بار دیگر امیدها و تردیدها را در دل مردم و کارشناسان زنده کرده است. اما آیا این بار پنجره ای بهسوی گشایش اقتصادی باز خواهد شد یا باز هم در پیچ و خم سیاست گرفتار می شویم؟
مذاکرات غیرمستقیم که عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران در واشنگتن پست آن را تأیید کرده، نشان دهنده یک واقعیت است: دو طرف، هر چند با بی اعتمادی عمیق، حاضر به گفت و گو شده اند اما ایران به دنبال کاهش فشار تحریم هایی است که اقتصادش را فرسوده کرده و آمریکا می خواهد بدون دادن امتیازهای بزرگ، ایران را به میز مذاکره بکشاند. حال باید پرسید این مذاکرات چه معنایی برای اقتصاد ایران دارد؟ واقعیت این است که ایران با ظرفیت عظیم منابع طبیعی، نیروی انسانی جوان و موقعیت استراتژیک، مدت هاست پشت درهای بسته تجارت جهانی گرفتار شده و قرارداد ۸۰ هواپیمای بوئینگ که عراقچی به آن اشاره کرده، تنها نمونه ای از فرصت های عظیمی است که به دلیل تحریم ها و سوءمدیریت از دست رفته اند.
بیایید نگاهی به برخی اعداد بیندازیم. صادرات نفت ایران که زمانی به بیش از ۲.۵ میلیون بشکه در روز می رسید، حالا به سختی به یک میلیون بشکه می رسد. قیمت دلار در بازار آزاد هر روز حماسه ای جدید خلق می کند و تورم بالای ۴۰ درصد، کمر خانواده های ایرانی را خم کرده است بر این اساس رفع تحریم ها می تواند صادرات نفت را احیا کند، درآمد ارزی را افزایش دهد و فشار بر بودجه دولت را کم کند.
به نظر می رسد در صورتی که پنجره اقتصاد جهانی برای ایران باز شود، نتایج ملموس برای اقتصاد ایران می تواند در قالب بازگشت به سطح صادرات بالای ۲ میلیون بشکه ای نفت در روز، تقویت ذخایر ارزی، کاهش کسری بودجه دولت، تثبیت یا کاهش قیمت دلار در بازار آزاد (مثلاً به زیر ۵۰ هزار تومان)، افزایش قدرت خرید مردم، ورود شرکت های بین المللی در بخش های انرژی، زیرساخت و صنعت، ایجاد صدها هزار شغل جدید، رشد تولید داخلی، دسترسی به تکنولوژی و مواد اولیه خارجی، افزایش رقابت پذیری کالاهای ایرانی در بازارهای جهانی، کاهش تورم ( مثلا به زیر 20 درصد) به واسطه افزایش عرضه ارز و کالا و بی شک بهبود معیشت، افزایش پس انداز و دسترسی بهتر به کالاهای اساس برای خانوارهای ایرانی، احیای پروژه های عمرانی،تأمین مالی طرح های متوقف شده به ویژه در حوزه راهآهن و نیروگاه ها با مشارکت طرفهای خارجی، تقویت بورس، ورود سرمایه خارجی و افزایش اعتماد به بازار سهام، رشد شاخص کل، کاهش بیکاری و ایجاد فرصت های شغلی در نتیجه رشد اقتصادی ،گسترش تجارت منطقه ای، تقویت روابط اقتصادی با همسایگان و تبدیل ایران به هاب ترانزیت منطقه ای و... نمود عینی پیدا کند.
اما این فقط روی خوش سکه است و چالش ها هم کم نیستند. بی اعتمادی تاریخی میان تهران و واشنگتن، موانع داخلی مثل عدم تصویب FATF و احتمال بدعهدی آمریکا – مانند خروج ترامپ از برجام در سال ۲۰۱۸ – همگی سایه سنگینی بر این مذاکرات انداخته اند.
بر این اساس دو سناریو پیش روی ایران است. در بهترین حالت، موفقیت نسبی مذاکرات می تواند بخشی از تحریم ها را لغو و سرمایه گذاری خارجی را جذب کند و ثبات را به بازار ارز برگرداند. شرکت های اروپایی و آسیایی که سال ها منتظر بازگشت به بازار ایران بوده اند، می توانند موتور اقتصاد را دوباره روشن کنند. اما در سناریوی بدبینانه، اگر مذاکرات به بن بست برسد یا آمریکا بار دیگر زیر تعهداتش بزند، نه تنها گشایشی در کار نخواهد بود، بلکه فشارهای اقتصادی تشدید می شود و امید مردم به یأس بدل خواهد شد همان طور که تجربه تلخ برجام نشان داد که بدون تضمین های محکم هر توافقی شکننده است.
البته اظهارات متناقض مقامات هم به پیچیدگی ماجرا اضافه کرده است. در حالی که عراقچی از مذاکرات غیرمستقیم سخن می گوید، برخی مقامات داخلی هر گونه گفت و گو را تکذیب می کنند. رهبر انقلاب هم بارها تأکید کرده اند که مذاکره با آمریکا باید از موضع قدرت باشد، نه ضعف. از سوی دیگر، مسعود پزشکیان رئیسجمهور از لزوم تعامل با جهان برای حل مشکلات اقتصادی گفته است. این تضاد دیدگاه ها نشان می دهد که حتی در داخل ایران هم اجماعی بر سر این مذاکرات وجود ندارد. اما سوال اینجاست: آیا این بار اقتصاد ایران می تواند از دیپلماسی سود ببرد یا باز هم سیاست بر معیشت مردم چیره خواهد شد؟
واقعیت این است که مذاکرات با آمریکا شاید کلید طلایی نجات اقتصاد ایران نباشد، اما می تواند قفلی را باز کند که سال هاست بر درهای تجارت جهانی ایران سنگینی می کند. شرط موفقیت مذاکرات هم این است که هر دو طرف از بازی سیاسی دست بکشند و به فکر منافع ملموس مردم باشند. برای ایران، این یعنی استفاده از فرصت دیپلماسی برای کاهش فشارها و بازسازی اقتصاد و برای آمریکا، یعنی پذیرش این واقعیت که فشار حداکثری دیگر کارساز نیست. در نهایت، این مردم ایران هستند که باید نتیجه این گفت و گوها را در سفره هایشان حس کنند، نه در تیتر روزنامه ها.
نظر شما