این یادداشت گوشهای از تلاشهای خاموش مردی را فاش میکند که «ملتی بود در قامت یک انسان».
شهید سعید آیتالله سید محمدباقر صدر، قدس سره، یکی از پرچمداران اندیشه اسلامی معاصر بود. این افتخار را داشتم که از نزدیک در نجف اشرف با او آشنا شوم، جایی که در درس تفسیر ایشان شرکت کردم؛ درسی که بیتردید از برترین و اثرگذارترین درسهایی بود که در زندگیام تجربه کردهام. ایشان در آن درس، درباره سنتهای الهی در قرآن کریم با بیانی بینظیر و ترکیبی از عمق فلسفی و فهم قرآنی سخن میگفت.
همچنین در مجلس ترحیم شهید مرتضی مطهری(رحمهالله) که در مسجد طوسی برگزار شد، با ایشان دیدار کردم. به یاد دارم که آقای صدر در آن مجلس با سوز دل برای شهید مطهری(ره) گریه میکرد، گویا میان آن دو پیوندی معنوی و فکری خاص برقرار بود، در حالیکه برخی از علمای نجف شناخت درستی از جایگاه شهید مطهری نداشتند. شهید مطهری(ره) نیز کتاب ارزشمندی با عنوان جامعه و تاریخ نوشته که گویای اشتراک دیدگاه آن دو در زمینه فکر و حرکت است.
زمانی که انقلاب اسلامی در ایران پیروز شد، آقای صدر تصمیم داشت از مسجد طوسی راهپیماییای برگزار کند، اما جاسوسان حکومت خبر دادند و از برگزاری آن جلوگیری شد. او واقعاً مظلوم بود؛ تا آنجا که هر کسی با او دیدار یا ارتباطی داشت، فوراً برچسب “صدری” میخورد، گویی این واژه نوعی جرم یا توهین است. اما هیچیک از اینها او را از مسیرش باز نداشت.
از ویژگیهای برجستهاش این بود که در آن دوران که در نجف چنین برنامههایی سابقه نداشت، مبلغانی را به بغداد، خانقین و دیگر مناطق میفرستاد. او واقعاً نابغهای کمسنوسال بود که هنوز هم افکار و نوشتههایش، بهویژه کتاب الأسس المنطقیة للاستقراء، برای بسیاری از افراد بهراحتی قابل درک نیست.
در میان آثارش، بیشتر از همه کتاب فدک در تاریخ را دوست دارم؛ اثری که در جوانیاش نوشته و از نظر محتوا پرمایه، از نظر بیان نیرومند و از نظر تأثیرگذاری عمیق است. توصیه میکنم همه آن را بخوانند، زیرا سرشار از غنا و روح علمی است.
خداوند شهید صدر را رحمت کند؛ او ملتی بود در قامت یک انسان، و سخنان و مواضعش هنوز در رگهای امت جریان دارد.
نظر شما