طبق نقل مورخین ۱۳ ذی الحجه سال پنجم بعثت یا کمی قبل از هجرت،معجزه «شقّ القمر» (شکافته شدن ماه)، یکی از معجزات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است که پیش از هجرت، در مکه و بنا به درخواست مشرکان صورت گرفت.
در این که این معجزه در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و در مکه انجام شده اختلافی در روایات و گفتار محدثین نیست و مسئله اجماعی است.از شیخ طبرسی در اعلام الوری و راوندی در خرائج نقل شده که گفته اند این داستان در سال های اول بعثت اتفاق افتاد،ولی مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان در دو جا ذکر کرده که این ماجرا در سال پنجم قبل از هجرت اتفاق افتاد و در یک جا از پاره ای روایات نقل کرده که: این داستان در غروب ۱۳ ذی الحجه آغاز شب چهاردهم ذی الحجه که ماه بدر کامل بود پنج سال قبل از هجرت اتفاق افتاد و مدت آن نیز کوتاه بود.
به اعتقاد بیشتر مفسران شیعه و اهل سنت، آیات ابتدایی سوره قمر، در مورد همین حادثه نازل شده است: اِقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ وَإِن یَرَوْاْ آیَةً یُعْرِضُواْ وَ یَقُولُواْ سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ (ترجمه:نزدیک شدآن ساعت و از هم شکافت ماه. و هر گاه نشانهای ببینند روی بگردانند و گویند: «سحری دایم است.»)[القمر–۱ -۲]
گزارشهای معجزهٔ شق القمر را در منابع تاریخی، روایی و تفسیری میتوان یافت. در منابع تاریخی مانند البدایة و النهایة، الفتن،الخرائج و الجرائح، و امتاع الاسماع مقریزی این ماجرا نقل شده است. قاضی عبدالرحمن ایجی روایات شق القمر را متواتر میداند.
شرح ماجرا
در روایات مختلفی که در تواریخ شیعه و اهل سنت عموما از ابن عباس و انس بن مالک و دیگران نقل شده گفته اند: این معجزه بنا به درخواست جمعی از سران قریش و مشرکان مانند ابوجهل و ولید بن مغیره و عاص بن وائل و دیگران انجام شد، بدین ترتیب که آن ها در یکی از شب ها که تمامی ماه در آسمان بود به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده و گفتند: اگر در ادعای نبوت خود راستگو و صادق هستی، دستور ده این ماه دو نیم شود! رسول خدا صلی الله علیه و آله بدان ها گفت: اگر من این کار را بکنم ایمان خواهید آورد؟گفتند: آری!
همه حاضران در فکر فرو رفتند و منتظر ماندند تا پایان کار را ببینند. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به همراه پیروان خود طواف خانه معشوق را به جای آورد و به درگاه او، به نماز و استغاثه ایستاد. سپس مثل همیشه رو به حضرت امیرالمومنین علی (علیهالسّلام) نمود و فرمود: علی جان! برخیز و کنار کوه صفا بایست و هروله کنان به طرف کوه مروه برو و با صدای بلند این اذکار را بگو:«بارخدایا! (ای) صاحب کعبه و مکه و زمزم و مقام وای فرستنده پیامبر مکی! به ماه اجازه بده که به دو نیم تقسیم شود، نیمی بر سر کوه صفا و نیمی بر سر کوه مروه قرار گیرد،(ای) که ندای نهان و آشکار ما را شنیدی و به همه چیز عالم و آگاهی».
سران شرک، طبق عادت همیشگی مشغول مسخره کردن شدند. ولی هنوز دعای حضرت علی (علیهالسّلام) تمام نشده بود، که آسمان و زمین به حدی به تکاپو افتاد که گویا نزدیک بود آسمان بر زمین بیافتد. ترس تمام وجود مردم را فرا گرفته بود و با نگرانی ناظر و شاهد این واقعه بزرگ بودند. ناگهان با اشاره انگشت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، ماه به دو نیم شده نیمی سر کوه صفا و نیمی بر سر کوه مروه قرار گرفت و تمامی شهر مکه را منور ساخت. مؤمنان فریاد زدند و تکبیرگویان، ایمان خود را به خدا و پیغمبرش اظهار داشتند. اما سران کفر باز هم با تمسک به حربۀ اتهام سحر و جادو، عناد و لجاجت غیرمنطقی خود را برملا ساختند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله دوبار فرمود: «اشهدوا، اشهدوا» یعنی گواه باشید و بنگرید!مشرکین که این منظره را دیدند به جای آن که به آن حضرت ایمان آورند گفتند! «سحرنا محمد» محمد ما را جادو کرد، و یا آن که گفتند: «سحر القمر، سحر القمر» ماه را جادو کرد!برخی از آن ها گفتند: اگر شما را جادو کرده، مردم شهرهای دیگر را که جادو نکرده! از آن ها بپرسید، و چون از مسافران و مردم شهرهای دیگر پرسیدند آن ها نیز مشاهدات خود را در دو نیم شدن ماه بیان داشتند.
و در پاره ای از روایات آمده که این ماجرا دو بار اتفاق افتاد، ولی برخی از شارحین حدیث گفته اند: منظور از دو بار همان دو قسمت شدن ماه است نه این که این جریان دو بار اتفاق افتاده باشد.و البته مجموع روایاتی که درباره این معجزه وارد شده حدود بیست روایت می شود که در کتاب های حدیثی و اهل سنت مانند: تفسیر کشاف، تفسیر طبری، سیرة النبویة ابن کثیر و «درالمنثور» سیوطی و در کتب شیعه مانند: امالی شیخ طوسی، تفسیر قمی، تفسیر تبیان، تفسیر منهج الصادقین و بحارالانوار و ... نقل شده است.
نکته پایانی: در مسئله معراج و شق القمر و دیگر معجزات،هرچه را برای ما از نظر قرآن و حدیث صحیح به اثبات رسیده میپذیریم، و اما پارهای از روایات غیر صحیح و به اصطلاح«شاذ»ی را که در کتابها دیده میشود، مانند آنکه در مسئله شق القمر نقل شده که ماه به دو نیم شد و بگریبان رسول خدا رفت و سپس نیمی از آستین راست و نیمی از آستین چپ آن حضرت خارج شد و دوباره به آسمان رفت و بیکدیگر چسبید. نمیپذیریم و بلکه اینگونه نقلهبا را مجعول میدانیم. و بگفته ابن کثیر این گفته برخی قصهپردازانی است که هیچ اصلی ندارد و دروغی آشکار است که صحت ندارد.
نظر شما