قدس؛ در شرایط پرمخاطره حاکم بر غرب آسیا، ترامپ در حالی مدعی دنبال کردن صلح از طریق قدرت است که به نظر می رسد او در حال راه رفتن روی طناب باریکی بین دیپلماسی قاطع و جنگ فاجعهبار باشد. یک نقش سنجیده میتواند منطقه را تثبیت کند؛ یک حمله میتواند آن را در شعلههای آتش فرو ببرد.
زمینه: خشم یک هفتهای
پس از یک هفته حملات و ضدحملات بیوقفه، درگیری ایران و اسرائیل از جنگ نیابتی پنهان به عملیاتهای آشکار و ویرانگر تبدیل شده است. کارزار هوایی تهاجمی اسرائیل مستقیماً زیرساختهای هستهای ایران را در نطنز، فردو و سایتهای نظامی نزدیک تهران هدف قرار داده است، دانشمندان هستهای و فرماندهان سپاه را به شهادت رسانده و تلاش کرده با از بین بردن سامانههای پدافند هوایی به نوعی برتری هوایی را برای عملیاتهای آینده ایجاد کرده است.
در واکنش به تعرضات رژیم صهیونیستی ایران با حملات موشکی و پهپادی (از جمله انواع موشکهای مافوق صوت) پاسخ داده و شهرهای اسرائیل، تأسیسات نظامی و اطلاعاتی و زیرساختهای اقتصادی رژیم را هدف قرار داده است. این واکنشها، در حالی که نشاندهنده عزم تهران است، علی رغم تلاش سامانههای پدافند هوایی چندلایه اسرائیل که با حمایت ایالات متحده و متحدانش تقویت شده، در اغلب موارد موفق عمل کردهاند.
شبح تشدید تنشهای منطقهای، پیامدهای هستهای و مداخله نظامی احتمالی آمریکا، سایه تاریکی بر خاورمیانه انداخته است. بازارهای جهانی متلاطم شدهاند و جهان با دقت نظارهگر است.
قمار نتانیاهو: «بزرگ فکر کن یا به خانه برو»
هدف استراتژیک اسرائیل و بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم ، تضعیف قاطع توانایی هستهای و نظامی ایران، برچیدن ساختارهای فرماندهی آن، ایجاد مجدد بازدارندگی و به دست آوردن سود سیاسی داخلی است.
به نظر میرسد کمپین اسرائیل به طور دقیق در چند مرحله طراحی شده بود. مرحله اول هدف قرار دادن نیروهای محور مقاومت از جمله حماس و حزبالله از طریق حملات پیشگیرانه، ایجاد منطقه حائل در سوریه و حملات سایبری و مخفی بیوقفه در دستور کار قرار گرفت.
مرحله دوم با عملیات هوایی، سایبری و اطلاعاتی تمامعیار در خاک ایران آغاز شد. هواپیماهای جنگنده، موشکها و پهپادها حملات دقیقی را انجام دادند، چهرههای برنامههای نظامی و هستهای را هدف قرار دادند.
علی رغم این حملات با این حال، سالنهای آبشار زیرزمینی مستحکم و سنگرهای عمیق در این سایتها به ویژه در فردو دستنخورده باقی ماندهاند. بدون کمک آمریکا - به ویژه بمبافکنهای بی-۲ و مهمات سنگرشکن GBU--۵۷ - نتانیاهو نمیتواند به نابودی کامل دست یابد، موضوعی که ورود ترامپ به این نبرد را حیاتی کرده است.
پاسخ ایران: آزمایش عزم، نه فقط قدرت
اهداف استراتژیک ایران اهدافی سرراست و مشخصی را در برمیگیرد: انتقام از تجاوز اسرائیل، حفظ مشروعیت رژیم و عزت ملی، حفظ موضع هستهای و نظامی، و نشان دادن اینکه نمیتوان آن را به تسلیم مجبور کرد.
در واکنش به تعدی رژیم صهیونی ایران یک واکنش چندبعدی اتخاذ کرده است: حملات موشکی و پهپادی به شهرهای اسرائیل، عملیات سایبری و بسیج محدود محور مقاومت. در حالی که برخی از اهداف نظامی و استراتژیک اسرائیل مورد اصابت قرار گرفتند، سایر جبهههای محور مقاومت هنوز به طور معناداری مشارکت نکردهاند و احتمالا تهران هنوز درخواستی از آنها نداشته است.
ایران از اقداماتی که منجر به دخالت کامل ایالات متحده شود - مانند بستن تنگه هرمز یا حمله به پایگاههای آمریکایی - خودداری کرده است، اما همچنان ظرفیت خود را برای درگیری طولانی مدت به نمایش میگذارد. همچنین از قابلیتهای موشکی، نفوذ منطقهای و روابط دیپلماتیک خود با روسیه، چین و بخشهایی از کشورهای جنوب جهانی برای تغییر روایت به نفع خود و سرزنش اسرائیل و ایالات متحده به خاطر بیثباتی جهانی، بحران انرژی و اقتصادی استفاده میکند، زیرا جهان اثرات موجی افزایش قیمت نفت و عدم قطعیت مالی را احساس میکند.
آیا مداخله ایالات متحده میتواند موازنه را تغییر دهد؟
در حال حاضر ایران ضمن حفظ توانایی تلافیجویانه، تعادلی پایدار را طی میکند و قدرت کافی برای جلوگیری از تجاوز را نشان داده است.
با اینکه ایالات متحده در حال حاضر عمیقاً درگیر جنگ رژیم صهیونیستی علیه ایران است و اطلاعات، دفاع هوایی، پشتیبانی لجستیکی و مهمات به تلاویو ارائه میدهد. سوال مهم این است که آیا ترامپ اجازه حملات مستقیم سنگرشکن به سایتهای هستهای ایران را خواهد داد یا خیر؟
ترامپ داراییهای نظامی ایالات متحده - گروههای ناو هواپیمابر، تانکرهای سوختگیری و مهمات پیشرفته - را به منطقه اعزام کرده است. اما حتی اینها ممکن است نابودی کامل زیرساختهای هستهای عمیقاً مدفون ایران را تضمین نکنند. از طرفی یک حمله زمینی کامل - شبیه به عراق یا افغانستان - از نظر سیاسی سمی و از نظر استراتژیک برای ایالات متحده فاجعهبار خواهد بود.
در رسانههای اجتماعی، لفاظیهای ترامپ شدت گرفته است: درخواست برای "تسلیم بیقید و شرط"، هشدارهای تخلیه برای تهران و تهدیدهای پنهانی برای رهبری ایران که البته ممکن است یک جنگ روانی با هدف مجبور کردن ایران به پذیرش توافقی که جاهطلبیهای هستهای آن را بدون جنگ واقعی از بین میبرد باشد.
با این حال، ترامپ با محدودیتهای داخلی و خارجی قابل توجهی روبرو است. در داخل کشور، موضع جنگطلبانه او ممکن است تندروهای جمهوریخواه و پیمانکاران دفاعی را راضی کند، اما پایگاه ضد جنگ ماگا را از او دور میکند. صداهای مخالف جنگ از سوی هر دو دو حزب در کنگره – از جمله سناتورها سندرز، کین، خانا - در حال حاضر برای محدود کردن اختیارات جنگافروزی ترامپ اقدام میکنند. در سطح جهانی، حتی متحدان ایالات متحده نیز از ترس بیثباتی خلیج فارس و اختلال در بازار نفت، خواستار خویشتنداری هستند.
این دوگانگی، سوال اصلی را تعریف میکند: آیا ترامپ اجازه حمله میدهد؟ تاکنون، او در تأمین سلاح، اطلاعات و دفاع هوایی شریک تلاویو بوده است اما درگیر حملات مستقیم نشده است. گفته میشود دلیل تردید او ناشی از عدم اطمینان در مورد اثربخشی مهمات سنگرشکن و نگرانیها در مورد هزینههای ژئوپلیتیکی و انسانی یک جنگ تمامعیار است.
در این بین ایران نیز از اقدامتی مانند حمله به نیروهای آمریکایی یا بستن تنگه هرمز که خطوط قرمز آمریکا هستند، عبور نکرده است. این به ترامپ فضا میدهد تا بازی طولانی مدت را انجام دهد - فشار استراتژیک را حفظ کند، اما از گرفتار شدن در ورطه جنگ جلوگیری کند.
پیامدهای هستهای و شوکهای جهانی
با این حال حتی بدون حملات آمریکا، فشار پایدار میتواند ایران را به دو برابر کردن غنیسازی زیرزمینی سوق دهد. هرگونه حمله موفقیتآمیز به سایتهای هستهای، خطر نشت تشعشعات، بحرانهای انسانی منطقهای و آسیبهای جبرانناپذیر به چارچوبهای عدم اشاعه مانند برجام را به همراه دارد. همچنین میتواند برنامههای هستهای تقلیدی توسط سایر کشورهای منطقه را تشویق کند تا آبشاری از اشاعه را آغاز کنند.
یک حمله به رهبری ایالات متحده همچنین ممکن است باعث سرریز منطقهای شود: حزبالله وارد این درگیری میشود، کشورهای خلیج فارس به آن کشیده میشوند و احتمال انسداد تنگه هرمز - که ۲۰ درصد از نفت جهان را مدیریت میکند - وجود دارد. شوک به بازارهای انرژی میتواند وحدت غرب را از بین ببرد و به چین و روسیه اجازه دهد تا بر روایت نظامیگری غرب تسلط پیدا کنند.
به نظر میرسد نتانیاهو در حال اغوا کردن ترامپ به یک مداخله نظامی تعیینکننده باشد که یادآور حمله دوران بوش به عراق است. اعلام اخیر ترامپ مبنی بر اینکه قبل از تصمیمگیری در مورد مداخله نظامی «دو هفته دیپلماسی» را مجاز میداند، میتواند یا شمارش معکوس برای تشدید تنش یا ترفندی برای فشار دیپلماتیک بر ایران باشد. همچنین میتواند یک کمپین فریب برای غافلگیر کردن تهران باشد.
ترامپ ممکن است به دنبال یک استراتژی ترکیبی باشد: بازدارندگی قوی، اقدام نظامی محدود، جنگ روانی و اجبار دیپلماتیک. اینکه آیا این منجر به «پایان واقعی» خواهد شد یا آغازی حتی خونینتر، هنوز مشخص نیست.
آیا ترامپ با آتش قمار میکند؟
دونالد ترامپ در یک نقطه عطف بحرانی قرار دارد. او ژست جنگ گرفته، خطوط قرمز شفاهی ترسیم کرده و نیروها را تغییر موقعیت داده است. اما انتخاب تشدید تنش همچنان با خطراتی همراه است. نتانیاهو بیصبر است و مهمات اسرائیل در حال اتمام است. تصمیم ترامپ - هر چه که باشد - نه تنها نتیجه این جنگ، بلکه میراث او در سیاست خارجی آمریکا را نیز تعیین خواهد کرد.
یک نقش سنجیده میتواند منطقه را تثبیت کند؛ یک حمله میتواند آن را در شعلههای آتش فرو ببرد. در این صحنهی پرمخاطره، ترامپ ادعا میکند که صلح را از طریق قدرت دنبال میکند - اما ممکن است در حال راه رفتن روی طناب باریکی بین دیپلماسی قاطع و جنگ فاجعهبار باشد.
نظر شما