سید حسین امامی: اربعین حسینی؛ یعنی گذشت چهل روز از مصیبت جانگداز شهادت سرور و سالار شهیدان امام حسین(ع)، یکی از نشانه های مؤمن، زیارت امام حسین(ع) در روز اربعین است.

اهمیت زیارت اربعین در نگاه دکتر حشمت ا... قنبری ؛ انقلاب جابر
زمان مطالعه: ۱ دقیقه


 دشمنان اسلام با به شهادت رساندن امام حسین(ع)، قصد نابود کردن دین اسلام را داشتند. دشمنان تلاش کردند تا حادثه کربلا، به کلی فراموش شود و حتی کسانی را که برای زیارت امام حسین(ع) می آمدند، شکنجه می کردند و می کشتند.
در زمان متوکل عباسی، همه قبرهای کربلا را شخم زدند؛ مزرعه کردند و مردم را از آمدن برای زیارت قبور منع کردند. شیعیان هم برای مقابله با اینها از هر مناسبتی استفاده می کردند که یکی از این مناسبتها «اربعین» است. به مناسبت اربعین شهادت امام حسین(ع) با دکتر حشمت ا... قنبری، استاد دانشگاه و محقق تاریخ گفتگویی انجام داده ایم.


* آقای دکتر! در ابتدای بحث ضروری است بفرمایید چرا «اربعین» تا این حد در فرهنگ ما اهمیت دارد؟
** اربعین به معنای عدد چهل، مفاهیم گسترده و مبارکی را به خود اختصاص داده است و در گذر تاریخ خلقت، رنگ و بوی دل انگیز و نورانیت ویژه ای را به خود متعلق کرده، این عدد اسرار منحصری را با خود حمل می کند، گاهی سند کمال و علو عقلی انسان است، خداوند عالم در آیه 15 سوره احقاف می فرماید: «هنگامی که انسان به چهل سالگی رسید، به خداوند عالم عرض می کند: پروردگارا ! مرا موفق گردان تا بر نعمتهایی که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشتی، تو را شکر کنم»، یعنی در چهل سالگی درک انسان ژرفا می یابد هم زبان حمد و تندیس و تسبیح او گرانسنگ می شود و هم به مقام شکر نعمت به درک نعمت دست می یابد و در پیوند این درک و تسبیح و شکر به حقیقت عبودیت دست پیدا می کند.
هدایت قرآن برای سالک صراط مستقیم این است که بنده خدا باید در چهل سالگی به چنین منزل با عظیمی رسیده باشد، گاهی این عدد چهل به عنوان سند سلوک و اعتبار اعلای مقام نبوت برای برگزیده ای والامرتبه از انبیای الهی به استخدام کلام وحی درآمده است.
* در روایات هم به عدد چهل اشاره شده است؟
** در روایات اسلامی نیز اربعین مفهوم عظیمی را با خود عجین کرده است، به طوری که امام محمدباقر(ع) فرمود: «هیچ بنده ای ایمان خود را به خدا در چهل روز خالص نگردانید، الا اینکه خداوند به برکت آن ایمان چهل روزه خالص، او را نسبت به دنیا بی توجه و بی اعتنا فرمود و دردها و درمانها را به او نشان خواهد داد و حکمت قلب او را در خود خواهد گرفت و زبانش به حکمت، گویا خواهد شد، ضمن اینکه چهل روز عبادت و اخلاص از شاخصه های ورزیدگی انسان در اطاعت پروردگار و رسیدن به حقایق انسانی برشمرده شده است، به هرحال عدد چهل مبدأ تحول در انسان به شمار می آید، چهل روز غذای حلال خوردن، قلب را نورانی می کند و آن کس که از لقمه حرام سیر شود تا چهل روز دعایش مستجاب نمی شود، تا چهل روز نماز شرابخوار پذیرفته نیست و کسی که چهل حدیث را حفظ کند، در قیامت فقیه برانگیخته می شود تا آنجا که ما اطلاع داریم بیشتر انبیا در چهل سالگی به پیامبری مبعوث شدند و در روایت آمده است که اگر فردی از چهل سالگی عبور کند و توبه نکرده باشد، شیطان دستش را به صورت او می کشاند و می گوید: پدرم به فدای رخساره تو بود که هرگز رستگار نمی شوی. به هرحال عدد چهل و اربعین در فرهنگ ملتها، گمنام و ناشناخته نیست.
* اربعین شهادت حضرت سید الشهدا(ع) چه اتفاقی افتاد؟
** اولین زیارت حضرت سیدالشهدا(ع) در اربعین شهادت آن حضرت آمیخته با رمز و رازهای شگفت است، آنچه که تاریخ به ما می گوید، دو شخصیت مهم و خوش سابقه و خوش نام اسلامی به نام های جابر بن عبدا... انصاری و عطیه عوفی از اولین یا حتی تنها زائران کربلا بودند. جابربن عبدا... انصاری در 19 غزوه در رکاب رسول خدا(ص) مجاهده کرد و رسول خدا(ص) در مورد او فرمود: «ای جابر تو از ما هستی، خدا دشمن تو را دشمن می دارد و دوستدار کسی است که تو را دوست می دارد». جابر سفیر سلام صاحب رسالت حضرت ختمی مرتبت(ص) برای حضرت امام محمد باقرالعلوم(ع) است و پس از رحلت رسول خدا(ص) و آغاز غربت اسلام، او بود که هرگز دچار لغزش نشد. عطیه عوفی فرزند سعد بن خباده نیز از تابعین مهم و معتبر است.
محمد بن سعد در جلد ششم طبقات کبری صفحه 304 روایت می کند، با ولادت این نوزاد در خانه سعد بن خباده او به محضر امیرالمؤمنین(ع) شرفیاب شد و از آن حضرت درخواست کرد تا پسرش را نامگذاری کند، امام(ع) در پاسخ فرمود: هذا عطیة ا...، این نوزاد عطیه و موهبت الهی است، عطیه هم راوی و پاسدار خطبه فدکیه است و هم از کسانی است که حدیث غدیرخم را تا دور دستهای قلمروی اسلامی رساند و هم زیارت اربعین یادگار اوست.
این دو شخصیت بزرگ اسلامی از دو نسل در تاریکترین دوران و خفقان و استبداد بنی امیه به تنهایی عازم زیارت سیدالشهدا(ع) می شوند، این اقدام یک زیارت به معنای متداول نبود، بلکه زیارت جابر و عطیه نوعی انقلاب است.
* منظورتان از« انقلاب» چیست؟
** پس از حادثه عاشورا، فضای جامعه مسلمانان بسیار خوفناک شد و حسب ظاهر هیچ زمینه ای برای تظاهر به دوستی با اهل بیت(ع) رسالت وجود نداشت، این اقدام انقلابی در حقیقت بازتابش حماسه حسینی بود، مهر باطلی بر اندیشه خام و رسوای دنیاطلبان ذلت پذیر بود، کار و عمل جابر و عطیه در حقیقت بازگرداندن روح امید و مجاهده به پیکره مرده تاریخ بود و از همه قیامهایی که با عنوان قوانین در تاریخ ثبت شده است، ناب تر، خالص تر و مقدس تر است، اگرچه عمر جابر پس از ثبت این حماسه خیلی به درازا نکشید، اما عطیه فریادگر عرفان و عدالت و مجاهده حسینی و علوی در سالهای طولانی پس از اربعین اول بود، جنس حضور و زیارت جابر و عطیه نیز هنگامه ای است، جوهر نابی مخصوص به خود آنها و در انحصار آنهاست.
عطیه روایت کرده است: من با جابر بن عبدا... انصاری به قصد زیارت قبر حضرت امام حسین(ع) به کربلا رفتم، با رسیدن به کربلا، جابر در شط فرات غسل کرد، سپس قطیفه ای به کمر بست و قطیفه ای بر دوش انداخت، ملاحظه کنید؛ جابر برای زیارت أبی عبدا...(ع) بعد از غسل احرام بسته است، شما در حج وقتی محرم می شوید در محضر جاوید حیات الهی هستید، غسل و احرام جابر حکایت بلندی است از درک حضور أبی عبدا...(ع) از سوی او و همه کلامی که بعداً او در قالب نوحه و شیدایی بر زبان جاری می کند، بیان مظلومیت سیدالشهدا(ع) و توبیخ و استیضاح مردم رسوای آن روزگاران است.
جابر می گوید: برای زیارت أبی عبدا...(ع) باید حاجی شد و احرام بست، البته در این احرام باید خوشبو هم شد، عطیه در ادامه می گوید: جابر خود را خوشبو کرد و در حالی که ذکر خدا بر لب داشت، خود را به نزدیکی قبور شهداء رساند، کمی نزدیکتر که رسید، به من گفت: عطیه دست مرا بگیر و به قبر حسین(ع) برسان تا قبر او را لمس کنم. عطیه ادامه می دهد من دستش را گرفتم و به قبر أباعبدا...(ع) رساندم و همین که دست جابر با خاک تربت سیدالشهدا(ع) برخورد کرد، دیدم از شدت اندوه از هوش رفت و بر روی قبر افتاد، من نگران شدم و به روی او آب پاشیدم، وقتی به هوش آمد، فریاد زد: یا حسین! سپس لحظاتی خاموش شد، آن گاه در حالی که به سختی بغض کرده بود، گفت: حبیب لا یجیب حبیبه! آیا دوست جواب دوست خود را نمی دهد؟ بعد خودش پاسخ خود را داد و گفت: چگونه مرا پاسخ بدهی، در حالی که خون در رگهای بریده گلویت بر سینه ات فرو ریخته و میان سر و بدنت جدایی افتاده؟! سپس جابر با عالی ترین مضامین به ذکر فضایل والای حضرت سیدالشهدا(ع) پرداخت، پس از آن، به زیارت سایر شهدا پرداخت و ضمن ملحد و منحرف دانستن دشمنان آنان گفت: ما با شما در آنچه بدان وارد شدید، شریک هستیم.
عطیه از سخنان استاد خود دچار حیرت شد، ادعای جابر سخن بزرگی بود که به عنوان درس زندگی و مرام و منش انسانی می توانست تا همیشه پیش روی بشریت گسترده باشد، بنابراین از او پرسید، چگونه ما در جهاد و جنگ مقدس آنها شریک و سهامدار هستیم، در حالی که نه در فراز و فرودها با آنان بودیم و نه در کنار آنها شمشیری زدیم، آنان بودند که جانفشانی کردند، سرهایشان از بدن جدا شد و فرزندانشان یتیم شدند و همسرانشان بیوه گشتند؟
جابر در کنار قبر مقدس أبی عبدا...(ع) و در محضر اولین فیض زیارت گفت: عطیه! من خود از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: هر کس قومی را دوست بدارد، با آنها محشور خواهد شد و در عمل آنها سهیم است، به خداوندی که محمد(ص) را به نبوت مبعوث فرمود، نیت من و اصحابم منطبق با نیت امام حسین(ع) و اصحاب اوست. ملاحظه می فرمائید، اینجا جابر نه تنها زائر، بلکه سفیر سیدالشهدا(ع) و مبلغ معارف کربلای حسینی است، او راه و رسم حسینی شدن را می آموزد.
* بازگشت کاروان آل ا... به کربلا در چه زمانی اتفاق افتاد. آیا در روز اربعین بود؟
** در خصوص اربعین حسینی آنچه در میان پیروان مکتب اهل بیت(ع) و فراگیر است، این است که در هنگام مراجعت کاروان آزادگان حسینی با دلالت حضرت زین العابدین(ع) آنان به کربلا رفته و در چهلمین روز حادثه با عظمت عاشورا به زیارت حضرت أباعبدا...(ع) و شهدای عاشورا نائل آمده و سه روز اقامه عزا کردند و در همین ایام نیز سر مطهر حضرت سیدالشهدا(ع) به بدن مبارک او ملحق شد، اگر چه تعدادی از محققان و اندیشمندان برای صحت این خبر اقامه دلیل کرده اند، اما این موضوع از ناحیه بخش بزرگی از واقعه نگاران و مورخان محل مناقشه است.
* چگونه می توان به دلیل متقنی در این باره رسید؟
** برای دسترسی به حقایق این مهم ضرورتاً باید به حقیقت چند رخداد مرتبط با دوران آزادگی خاندان رسالت دست یافت؛ اولین مطلب مدت توقف و درنگ و یا حبس و حصر اهل بیت سیدالشهدا(ع) در کوفه است. با کمترین تردید کاروان آزادگان کربلا در روز یازدهم محرم الحرام سال 61 از کربلا به سوی کوفه حرکت کرده اند و گویا در روز دوازدهم محرم به شهر پیمان شکن ها وارد شده اند، اما در مورد مدت اقامت در کوفه در هیچ کدام از مصادر تاریخی گزارش قطعی و مستندی به چشم نمی خورد، اما اسناد تاریخی ما را مطمئن می کند که کاروان کربلا مدتی را در حبس بوده اند.
مرحوم شیخ صدوق و طبری به صراحت گفته اند: «ثم امر بعلی بن الحسین فغل و حمل مع النسوه و السبایا الی السجن...» و در جای دیگری از عبیدا... گزارش شده که ... «فامر ابن زیاد بردهم الی السجن»، یعنی دستور داد آنها به زندان بازگردانده شوند، لذا مطمئناً اهل بیت(ع) مدتی در کوفه نگاه داشته شده اند و این مدت همان زمان حداقلی است که عبیدا... باید منتظر فرمان شام می ماند، آنهایی که در مقام اثبات قول معروف اربعین اول هستند، ضمن پذیرش این توقف معتقدند، پیغام عبیدا... و دستور یزید برای حرکت بازماندگان کربلا توسط کبوتر نامه بر رد و بدل شد.
بنابراین دو روز بیشتر به طول نینجامید و روز پانزدهم محرم اهل بیت امام حسین(ع) به سوی شام روانه شدند، البته این عده از محققان والا مرتبه استفاده از کبوتر نامه بر را راه و روش بنی امیه دانسته اند، اما این اظهار در بعضی از مواقع و مواضع با اشکال مواجه است، مثلا شما می دانید معاویه در پانزدهم رجب سال 60 از دنیا رفت و همان شبی که خبر مرگ معاویه به والی مدینه رسید، او امام حسین(ع) را برای گرفتن بیعت به قصر حکومتی فراخواند و دو روز بعد از آن ملاقات امام(ع) از مدینه مهاجرت فرمود، بنابراین شما به راحتی در می یابید که نامه یزید در بیست و ششمین روز ماه رجب به مدینه رسیده است نه فردای روزی که معاویه درگذشت، پس پیغام را کبوتر نامه بر به مدینه نیاورده بود، بلکه انسانی مأمور شده بود، محمد بن سعد نیز در گزارش خود نوشته است: «... و قدم رسول من قبل یزید بن معاویه یامر عبیدا... أن یرسل •لیه بقتل الحسین و من بقی من ولده و اهل بیته»، فرستاده ای از طرف یزید فرا رسید و سپس عبیدا... فرمان داد تا سر حسین(ع) و بازماندگان او از اهل بیت(ع) و خاندانش را به سوی یزید روانه کنند.
ملاحظه می فرمایید اینجا هم فرستاده نمی تواند کبوتر باشد، ضمن اینکه حتی اگر استفاده از کبوتر برای پیغام رسانی جاری و متداول می بود، چنین امر مهمی را نمی شد به مخاطرات و بی اطمینانی های پیک کبوتری سپرد.
نکته دیگری که عرض می کنم، خبری است که طبری از قول «عوانه بن حکم» نقل کرده است، او می گوید: پس از شهادت حسین بن علی(ع) بازماندگان او را به کوفه آوردند و مدتی را در کوفه زندانی بودند، در یکی از روزهای زندان تکه سنگی که بر روی آن کاغذی بسته شده بود، به داخل زندان پرتاب شد، وقتی آن را باز کردند، دیدند نوشته است.
در فلان روز برای کسب تکلیف در مورد شما به سوی شام روانه شده است و اکنون چند روزی است که در راه است و فلان روز نیز به کوفه خواهد رسید، با مراجعت او اگر صدای تکبیر شنیدید، بدانید همگی کشته خواهید شد و اگر صدایی نیامد، بدانید امان داده شده اید و تا آخرین خبر که نوشته است که با آوردن قاصد معلوم شد که دستور یزید اعزام کاروان کربلایی به شام است، بنابراین با اطمینان فراوان می توان گفت، اولاً رد و بدل شدن پیغام از طریق کبوتر نامه بر نبوده است و ثانیاً در حالت معمولی برای رفت و برگشت پیک از کوفه به شام و برعکس دو هفته زمان لازم بود و در طی این مدت اهل بیت امام حسین(ع) تحت الحفظ والی بنی امیه بودند.
نکته دیگری که لازم به توجه و تدبر است؛ ملاحظه آداب و رسوم عرب در آن روزگاران است که اعراب بر این مرام بودند که پس از پایان جنگ ابتدا طرف غالب سر فرمانده جبهه مقابل را به همراه نامه ای که گزارش جنگ و مژده پیروزی بود برای امرای خود ارسال می کردند. سپس اسرا و غنایم به دست آمده در مرحله بعدی انتقال داده می شد، در ماجرای کربلا نیز نشانه های اقامه این روش در مصادر تاریخی یافت می شود؛ مثلاً ابن اعثم می نویسد: وسبق زجربن قیس الجعفی برأس الحسین (ع) •لی دمشق حتی دخل علی یزید مسلم علیه و دفع •لیه کتاب عبیدا... بن زیاد، زجر بن قیس در حالی که سر مبارک حضرت سیدالشهدا(ع) را با خود حمل می کرد، به سوی دمشق رفت و پس از ورود به دربار یزید نامه عبیدا... را به او تسلیم کرد. بنابراین نباید تا قبل از بیست و پنجم محرم بازماندگان کربلا را به شام اعزام کرده باشند، مگر اینکه برای جلوگیری از قیام مردم و بدون فرمان یزید به تشخیص خود عمل کرده باشد.
* کاروان از کوفه تا شام چه مراحلی را طی کردند، از چه شهرهایی عبور کردند؟
** نکته مهم دیگری که باید به دقت مورد بررسی واقع شود، مسیری است که از کوفه تا شام پیش روی حضرت زین العابدین(ع) و کاروان نورانی او قرارداده شده است، براساس اسناد تاریخی سه راه بیشتر مورد ملاحظه نیست، یکی مسیر معروف سلطانی است که از شهرهایی مانند تکریت و موصل و نصیبن و عین الورده عبور می کند که این مسیر طولانی ترین مسیر است.
مسیر دوم معبر بادیه الشام است که اگر این گذرگاه سوزان و کویری محل انتقال آزادگان حسینی بود، به احتمال بسیار فراوان گرسنگی و تشنگی اهالی کاروان بخصوص اطفال و خردسالان مورد شکایت واقع می شد، در حالی که در کلام سران خیمه نور اشاره ای به چنین تصنیفاتی نشده است، بلکه برعکس شکایت از جفاهای دیگری شده است که اصولاً منطبق وضعیت جغرافیایی و محیط بر این گذرگاه نیست، «و امانک و سوقک بنات رسول ا... (ص) سبایا قد هتکت ستورهن و ابدیت وجوههن یحدو ابهن الاعداء من بلد الی بلد»، ای پسر طلقا! آیا این عدالت است که زنان و کنیزان تو در امنیت باشند و دختران رسول خدا(ص) در هیأت اسیری، شهر به شهر گردانده شوند؟
پس معبر بادیه الشام نمی توانسته راه عبور کاروان باشد؛ زیرا در این مسیر امکان اثربخشی فعالیت های تبلیغاتی و ایجاد رعب بنی امیه محقق نمی شد، لذا راه سوم یعنی مسیری که از شهرهایی مانند انبار و قرفشیا و رقه می گذرد، می توانسته راه مناسب تری باشد؛ زیرا هم از مسیر سلطانی کوتاه تر است و هم از متروکه بودن بادیه الشام برخوردار نیست، این همان مسیری است که وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع) در هنگام پیکار صفین برگزیده بود و انتخاب این مسیر می توانست نوعی نمایش اقتدار به شمار آید.
در هر حالتی با توجه به فاصله کوفه و شام، تمهیدات تبلیغی و امنیتی بنی امیه ترکیب و بافت جمعیتی قافله آزادگان کربلا و توجه به این مهم که معمولاً در حرکت دسته جمعی به خودی خود از سرعت حرکت کاسته می شود و نکته مهم تر توقف اجباری که در شهرهای مسیر راه به کاروان تحمیل می شد، حتی اگر هر روز صد کیلومتر راه پیموده می شد؛ پیش از 15 روز زمان لازم بود تا کاروان به شام وارد شود، در نتیجه ورود کاروان حسینی در روز اول صفر به شام بسیار بعید و دور از ذهن است، اما اینکه سر مبارک سیدالشهدا(ع) در روز اول صفر به شام وارد شده باشد کاملاً قابل تصور و فهم است؛ زیرا همان طوری که قبلاً عرض کردم چنین اقدامی از سوی شخصیتی مانند عبیدا... قابل درک است.
* مدت توقف اهل بیت(ع) در شام چقدر بود؟
** در مورد مدت توقف اهل بیت(ع) تا یک ماه و نیم هم روایت شده است، یک ماه و نیم در خانه ای بی سقف که نه مانع گرما بود و نه سرما، آنها را نگهداری می کردند تا اینکه پوست صورتهای آنان از گرمی آفتاب پوست انداخت. محدث نوری و سید بن طاووس نزدیک به همین عبارتها را تأیید کرده اند، ضمن اینکه پس از انتقال و درماندگی یزید برای مدت هفت روز در فقر حکومتی برای امام حسین(ع) و شهدای کربلا اقامه عزا شد و این اقدام در حقیقت اثبات عظمت خاندان وحی و تحقیر و ذلت پوشالی بنی امیه بود و نمایش این اقتدار سیاست خردمندانه و تصمیم هوشمندانه امام چهارم(ع) و عمه بزرگوارشان بود.
* نظر شما در مورد مراجعت اهل بیت(ع) به کربلا در روز اربعین چیست؟
** امکان مراجعت کاروانیان نور به کربلا در اربعین بسیار بعید و دور از دسترس است، ضمن اینکه حضور یا عدم حضور بازماندگان کربلا در اربعین ابی عبدا...(ع) درک قبور مطهر شهداء نباید مورد تعصب واقع شود؛ زیرا کربلا و شهدای کربلا در طول این مسیر و تا آخرین لحظه حیات مبارک هر کدام از آزادگان با آنها همراه بودند و همین پیوستگی و همراهی مقدس بود که حضرت زین العابدین(ع) و زینب کبری(س) قرار داد، مهم این است که اربعین حسینی همه هویت و هستی ایمانی خلقت را در خود گرفت و با خود به عزت و عظمت رسانه و چهلمین روز شهادت عاشورائیان عملاً مهر پایان و خط بطلان براقتدار پوشالی شیاطین بنی امیه بود.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روایت چهل روزگی ماتم مردم در عزای سیدالشهدا(ع) ؛ اربعین اشک


احمد عبدا...زاده مهنه: چه رسم زیبایی است در ولایت ما که بستگان و دوستان و آشنایان عزیزی از دست رفته، تا چهل روز در کنار بازماندگان می مانند و تسلای خاطرشان می شوند و پس از آن، لباس عزا را از تن صاحب عزا درمی آورند. عزاداران سیدالشهدا(ع) هم به رسم «مودة فی القربی» در اربعین امام حسین (ع) به سراغ کاروان داغدار کربلا می روند، اما نه برای از عزا درآوردنشان، که داغ حسین (ع) مرهمی ندارد جز اشک بر حسین (ع). اربعین برای ما، موسم تازه کردن اشکها و زنده کردن عزاداریهاست. با سوگواران غم حسین (ع) در اربعین شهادت او به گفتگو نشسته ایم.

سرسلامتی
آن قدر به کاروان اسیران کربلا مدیونیم که تسلیت گفتن، کمترین سپاسی است که می توانیم به محضر آنان ببریم. آقای «رحیمی»، اربعین را موعد تسلیت به اهل بیت (ع) می داند: «ما برای قدردانی از فداکاری امام حسین (ع) هیچ کاری از دستمان برنمی آید. این عزاداری ها و نذر و نیازی هم که خرج اباعبدا... (ع) می کنیم، برای خودمان است، وگرنه آن بزرگوار که نیازی به این عزاداری دست و پا شکسته ما ندارد؛ ما نیازمندیم. روز اربعین هم برای سرسلامتی به کاروان اسرای کربلا عزاداری می کنیم. البته این سرسلامتی در برابر آن مصیبت عظیم، هیچ نیست، ولی از دست ما همین برمی آید و نباید دریغ کنیم.»
وی اربعین را روز مزد گرفتن از سیدالشهدا(ع) هم می داند: «از سوی دیگر، پس از چهل روز عزاداری، به محضر آقا امام حسین (ع) می رویم و از ایشان مزد می خواهیم؛ شفاعت، عاقبت بخیری، زیارت کربلا و ... هر کس بهتر و خالصانه تر عزاداری کرده باشد، مزد بهتری هم در انتظار اوست. البته ان شاء ا... مزد نهایی عزاداری های محرم و صفر را در آخر این ماه از دست امام رضا (ع) خواهیم گرفت.»

تجدید عهد
عاشورا عهدی است با همه آزادگان عالم که هرگز ظلم و ناراستی را برنتابند و اربعین، تازه کردن این عهد است. «باقرزاده» از این تجدید عهد می گوید: «به نظر من روز اربعین فرصتی برای تجدید عهد با امام حسین (ع) است؛ یعنی پس از چهل روز عزاداری، به امام حسین (ع) می گوییم که پیوند ما با شما فقط در حد همین بر سر و سینه زدن نیست. ما با راه شما که راه شهادت و فداکاری است پیمان بسته ایم و امروز آمده ایم این پیمان را تجدید کنیم. در اربعین از امام حسین (ع) می خواهیم که ما را در این راه کمک کند و ثابت قدممان بدارد.»

بهانه ای برای زیارت
یک اربعین است و یک «زیارت اربعین» که امام حسن عسکری (ع) به جا آوردنش را یکی از پنج نشانه مؤمن ذکرکرده اند. «بهروز صابری» از زیارت امام حسین (ع) در روز اربعین می گوید: «من با زیارت اربعین ارتباط عجیبی دارم و چند روز پیش از اربعین، منتظر این روز هستم تا زیارت اربعین را بخوانم. اربعین، روز زیارت است. خوشا به حال کسانی که توفیق پیدا می کنند که چنین روزی را در کنار قبر سیدالشهدا(ع) باشند. ما هم نباید حداقل توفیق خواندن زیارت اربعین را از دست بدهیم.»

مرور عاشورا
اربعین، داغ عاشورا را تازه می کند و درسهای عاشورا را دوباره به یادمان می آورد. حجة الاسلام «رضوانی» از این یادآوری می گوید: «شاید یکی از دلایل تأکید بر زیارت اربعین این باشد که درسهای عاشورا را می توان در زیارت اربعین مرور کرد. این زیارت در عین حجم کم، محتوایی بسیار عالی دارد؛ یعنی اولاً، هدف قیام و شهادت اباعبدا... (ع) را در دو جمله بیان می کند: «و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة» امام حسین (ع) جان خود را در راه خدا داد تا مردم را از «نادانی» و «گمراهی» نجات دهد؛ یعنی درد نادانی و گمراهی آن قدر بر امام (ع) سنگین است که برای درمان آن فقط باید جانش را فدا کند. این مروری است بر درسهای عاشورا و تلنگری برای ما که اگر در نادانی و گمراهی بمانیم، در حقیقت با هدف عاشورا به مخالفت برخاسته ایم.»
وی در بیان درس دیگری از عاشورا در رهگذر زیارت اربعین می گوید: «بلافاصله پس از این جملات، در زیارت اربعین ویژگی های طرف مقابل امام حسین (ع) هم ذکر شده است:
کسانی که علیه اباعبدا... (ع) به مبارزه برخاستند، این ویژگی ها را داشتند: فریب دنیا را خوردند و سعادت آخرت را به متاع پست دنیا فروختند. اگر کسی می خواهد در جبهه مقابل امام حسین (ع) قرار نگیرد، باید پیوسته مراقب نسبت و رابطه خود با دنیا باشد تا فریب نخورد و آخرت را به دنیا نفروشد.»

رسالت انجام داده
اربعین، یاد زیارت جانسوز قافله ای است که قافله سالار خود را در بیابان کربلا نهاده و حالا دلتنگ و سربلند، داغدیده و ذلت نخریده، تازیانه خورده و فریب نخورده به حرم یار بازگشته است. حالا نوبت امام سجاد (ع) و زینب کبری (س) است که گزارش فتح الفتوح خود را در مأموریت اسارت کوفه و شام به پیشگاه اباعبدا... (ع) عرضه کنند:
برگشتم از رسالت انجام داده ام
زخمی ترین پیمبر غمگین جاده ام
ناباورانه از سفرم خیل خارها
تبریک گفته اند به پای پیاده ام
یا نیست باورم که در این خاک خفته ای
یا بر مزار باور خود ایستاده ام
بارانم و ز بام خرابه چکیده ام
شرمنده سه ساله از دست داده ام
زیر چراغ ماه سرت خواب رفته ام
بر شانه کجاوه تو سر نهاده ام
دل می زدم به آب و به آتش برای ت
واز خیمه ها بپرس که پروانه زاده ام
چون ابر، آب می شدم از آفتاب شام
تا ذره ای خلل نرسد بر اراده ام
رضا جعفری

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گلواژه های حسینی ؛ ... تا اربعین


*جواد محدثی
به یاد کربلا دل ها غمین است
دلا خون گریه کن؛ چون اربعین است
مرام شیعه در خون ریشه دارد
نگهبانی ز خط خون چنین است
باز هم اربعین است و تکرار درسهای عاشورا!...
ای عزیز مصطفی، ای پسر فاطمه زهرا(س)، ای شهید کربلا، ای خون خدا!
باز هم پرچم عزای تو را در اربعین افراشته ایم و در سوگ تو سیه پوشیم.
این پرچم عزا و لباس مشکی، ما را به یاد کربلا و عاشورا می اندازد، به یاد حماسه و شهادت. به یاد عدالت و شجاعت، به یاد خدا و رسول(ص)، به یاد مدینه و کوفه و کربلا، به یاد نماز و نیایش و اشک و سجاده و قرآن و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و تولی و تبری.
مکتب عاشورا برای تشنگان حقیقت، سیراب کننده جان است و الهام بخش ایمان.
ای حسین مظلوم!
هنوز هم در جان ما، علقمه عطش جاری است و ما تشنه فراتیم.
دلهای ما یک «حسینیه» پر شور است و خانه هایمان «تل زینبیه» در حسینیه دلهایمان، مرغهای محبت سینه می زنند و اشک های یتیم، در خرابه چشم مان بی قراری می کنند.
سینه های ما تکیه ای قدیمی است که با کتیبه های اشعار محتشم سیه پوش است. در آن با کلید «یا حسین(ع)» باز می شود و زمین آن با اشک و مژگان چشم، آب و جارو می شود. ما دلهای خود را وقف تو کرده ایم. یا حسین! تو خودت این وقفنامه را امضا کرده ای. برای این ادعا، خیلی سند و شاهد داریم:
اینکه شوق کربلا در دل و شور شهادت در سر داریم، اینکه هیچ روزی بی یاد تو بر ما نمی گذرد و هیچ مجلس و محفلی بدون سلام بر تو شکل نمی گیرد و هیچ امر به معروف و نهی از منکری جز با الهام از قیام تو انجام نمی یابد، اینکه تربت تو زینت سجاده های ماست، اینکه اشک عزای تو، شستشو دهنده چشم و چهره گنهکار ماست، اینکه از روزهای نخست محرم تا اربعین و پایان صفر برای تو عزاداری می کنیم، اینکه انقلاب اسلامی ما «حسینی» بود و در سالهای دفاع مقدس به عشق تو و کربلایت در جبهه ها حاضر می شدیم و شهید و جانباز می دادیم و فدا می شدیم، گوشه ای از این اسناد و مدارک است.
ما در پاسخ به ندای «هل من ناصر» تو به عرصه های خون و شهادت می شتافتیم.
درسی که ز عاشورا آموخته ایم این بود
قربانی راه دین، فرزند و پدر کردیم
ما هرچه داریم از کربلا و عاشورا و اربعین و مجالس حسینی است. ما نمک پرورده سفره تو هستیم، ای حسین! ما مثل جابر و عطیه، اربعین تو را ارج می نهیم و اگر بتوانیم به زیارت تو می آییم. عشق به کربلا و زیارت، یک دم از زبانمان نمی افتد. صبح ها وقتی سفره دعا و عزا گشوده می شود، دل روح مان گرسنه و تشنه عشق می شود. ابتدا چند مشت «آب بیداری» به صورت جان می زنیم، تا خواب غفلت را بشکنیم. زیارتنامه را که می بینیم، چشم مان آب می افتد. «السلام علیک» را که می شنویم، بوی خوش کربلا به مشام مان می رسد. بغض عاشورا گلویمان را می گیرد، هوای دلمان ابری می شود و آسمان دیدگانمان بارانی! باران اشک، ما را تا دریای کرامت تو پیش می برد.
«تا که نامت می بریم از دیده آب آید برون!» ما هر روز، جرعه جرعه «زیارت عاشورا» می نوشیم و سر سفره توسل، «ولایت» را لقمه لقمه در دهان کودکانمان می گذاریم.
غذای روح ما از عطای توست، یا اباعبدا...!
الحمدلله ، که در این خشکسالی دل و قحطی عشق، نم نم باران اشک، غنیمتی است که رواق چشمان ما را آینه کاری می کند. از خدا می خواهیم که ما را به چشمه کربلا و نهر علقمه تشنه تر سازد. امروزه، بر سر در دلهای ما پرچمی نصب شده که بر آن نوشته است: «السلام علیک یا اباعبدا...». ما به این پرچم عشق می ورزیم و زیر این علم بلند عاشورایی سینه می زنیم و ترویج خوبی ها و مبارزه با مفاسد را برای خود یک «وظیفه» می دانیم.
به شفاعت تو هم بسیار دل بسته و امیدواریم. ما با تو و اهل بیت تو «همدلی» می کنیم. به این امید که این همدلی ما را به «همراهی» هم بکشد و هم در دنیا و هم در آخرت با شما باشیم.
دوست داریم با چشمی که بر تو گریسته ایم، گناه نکنیم.
از خانه ای که صدای «یا حسین(ع)» از آن بلند شده، صدای حرام بیرون نیاید.
دلی را که جای محبت توست، به بیگانه از تو نسپاریم.
علاقه و عشق تو را با هیچ عشقی عوض نکنیم و با کودکان قافله عاشورا که در محاصره دشمن و در اضطراب و بی قراری و در سفر کوفه و شام بودند، همدردی کنیم.
دوست داریم مثل تو، همیشه و همه جا و در همه حال، اهل نماز و قرآن و خداجویی و کسب رضای پروردگار باشیم. آخرت را از یاد نبریم، از گناه و منکرات که راه جهنم را برای ما باز می کند، دوری کنیم، تا لیاقت برخورداری از شفاعت تو را داشته باشیم.
امروزه، خداشناسی و دینداری و عزت ما مدیون توست. تو با قیام خود، غیرت و شجاعت و امر به معروف و نهی از منکر را زنده کردی، تو خودت یک معروف مجسم بودی و حاکمیت یزید و سلطه فاسدان بارزترین نمونه «منکر سیاسی» بود. خط تو خط مبارزه با کفر و ظلم و فساد بود.
هر چند آن روز در کربلا، جسم تو بر زمین افتاد و پیکر مطهرت لگدکوب سم اسبان شد، ولی فکر انقلابی نهضت اصلاحی و حرکت منکرستیز و ستم سوز تو زمین و زمان را فرا گرفت و امروز، لبنان و فلسطین و غزه مظلوم، از عاشورای تو درس و الهام می گیرد.
ما نخواهیم گذاشت عاشورا و اربعین تو از شور بیفتد و فراموش شود و هدف خدایی تو بر زمین بماند. آنان که می خواهند تو را از ما بگیرند و ما را با اشک و عزا و نوحه و کربلا بیگانه سازند، بیهوده می کوشند. جاودانگی تو را خدا تضمین کرده است.
ما که تو را از یاد نمی بریم...
به حق مادرت زهرا(س) تو هم ما را از یاد مبر!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حجة الاسلام سید جعفر طباطبایی: حمایت از شخص در انتخابات، کار روحانیت نیست


گروه معارف- ارشادی نیا: همایش مرزبانان حریم تشیع با حضور طلاب و فضلای حوزه علمیه، صبح دیروز در دفتر تبلیغات اسلامی مشهد برگزار شد.
در این نشست، حجج اسلام ماندگاری، مدرس حوزه علمیه، سید جعفر طباطبایی، استاد حوزه علمیه مشهد و عیسی نژاد، معاونت فرهنگی تبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی به ایراد سخنرانی پرداختند.


تربیت در خانواده

به گزارش خبرنگار قدس، در ابتدای این مراسم حجة الاسلام ماندگاری با اشاره به موضوع «تربیت در خانواده»، گفت: دشمن نسبت به باورهای ما بیشتر باور دارد، لذا تلاشش بیشتر از ما است تاجامعه ما را منحرف کند، برای این کار بر روی خانواده سرمایه گذاری کرده است، و اولین ضربه ای که وارد کرده است، آلوده کردن جوانان می باشد. ضربه دومی که به خانواده وارد نموده است مسأله ازدواج می باشد و امروز ازدواج سه آسیب جدی پیدا کرده است. نخست سن، قیمت و فرهنگ ازدواج است، به عبارتی سن ازدواج را بالا و سن ارتباط را پایین آورده است؛ سن ازدواج خراب شده و قیمت آن بالا رفته، در مکتب ما ازدواج یک سنت بیشتر نیست، بنابراین باید سنت های غلط را شکست.
وی ادامه داد: امروز فرهنگ ازدواج، دارای برخی از فرهنگ های غربی است و مبلغان بایدبرای مردم این فرهنگ های غلط را تبیین کرده و هشدار دهند و از ترویج این فرهنگ های غلط جلوگیری کنند. وی خاطرنشان کرد: اگر بنیان خانواده به درستی شکل گیرد، نسل زوجین سالم تربیت می شود، اما امروز دشمن ارتباط بین زن و شوهر، بین فرزندان و والدین و فرزندان را مورد هدف قرار داده و به شدت ضربه می زند.وی در ادامه به اهمیت تنظیم محبت اشاره کرد و با بیان این که احساس می شود که محبت کار دل است و امری مربوط به این زمینه می باشد، اذعان داشت: ما اگر شاخصه دیگری غیر از خدا برای محبت بگذاریم، محبت ما یا از سر ترس است و یا از سر قدرت. دوست داشتن باید برای خدا باشد و مبلغان باید ملاک این که رضایت خدا مهم است را در محبت ها قرار دهند. وی افزود: اگر به این شاخصه دست پیدا کنیم محبت ما تنظیم خواهد شد.
ماندگاری بیان داشت: اگر بخواهیم فرزند خود را تربیت کنیم باید آن ها را تکریم کنیم و این نیازمند آن است که به فرزندمان جایگاه، سرمایه و قدرت مانور دهیم، زیرا خدا هر سه این اصول را به آدمی بخشیده است.
وی افزود: تبیین مسؤولیت، اجرای مسابقه برای بهترین انجام مسؤولیت، نظارت، حساب رسی ذره ای و «تشویق و تنبیه» از عوامل تنظیم شخصیت فرزند است. مولای متقیان علی(ع) به مالک بیان می کند که اگر آدم بد را تنبیه نکنی دیگر از کار بدش نمی ترسد.وی در پایان اظهار داشت: تمرین شنیدن، دیدن، نوشتن، گفتن و نقد کردن از ابزارهای لازم یک مبلغ است، مبلغان واسطه فیض و خدا چشمه فیض است، بنابراین باید مبلغ پاک و مطهر باشد تا فیض الهی بدون آلودگی به مردم برسد.


انتخابات و روحانیت

در ادامه این همایش حجة الاسلام و المسلمین طباطبایی، گفت: خداوند در قرآن بیان می کند «ما مرده ها را زنده می کنیم» و همچنین ذکر می کند «خداوند در رشته کار مردم اثر پذیری را قرار داده است»؛ آن چه که از ائمه معصومین تا به این لحظه رسیده است یا قلم، یا بیان و یا عملکرد روحانیت است، همه این ها آثارش فراتر از چندین سال است و گاهی جملات این منبرها سالیانی طولانی در میان مردم تکرار می شود.
وی ابراز داشت: آنچه که امروزه دشمن را شاد می کند دور شدن مردم از نظام و انتخابات است و استکبار به دنبال این است که مردم را از انقلاب مأیوس کند، البته از یک نفر حمایت کردن کار روحانیت نیست و روحانیت باید مردم را به حضور دعوت کند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بعد از اربعین


سید بن طاوس می نویسد: هنگامی که زنان و فرزندان حسین(ع) از شام برگشتند و به عراق رسیدند به راهنما گفتند: ما را از طریق کربلا ببر. وقتی به موضع قتلگاه رسیدند جابر بن عبد ا... انصاری را با گروهی از بنی هاشم و مردی از آل رسول ا... یافتند که برای زیارت امام حسین (ع) وارد شده بودند. همه در یک وقت وارد شدند و با یک دیگر شروع به گریه و حزن کردند و لطمه به صورت زدند. ماتمی به پا کردند که فوق العاده دلخراش و جگر سوز بود. زنان آن دیار نیز به ایشان پیوستند و عموما چند روزی عزاداری کردند.
ابو حباب کلبی می گوید: مردم گفتند: ما پس از قتل امام حسین(ع) شبانه بر سر قبر امام حسین (که در آن موقع بیابان بود) می رفتیم،
پیغمبر خدا دست مهربانی به پیشانی حسین می کشید و گونه های صورت حسین درخشنده بود. پدر و مادر حسین از بزرگواران قبیله قریش بودند و جد بزرگوارش بهترین جد بود.

رجوع اهل بیت به مدینه
سپس اسراء از کربلا فاصله گرفتند و متوجه مدینه شدند. بشیر بن حذلم می گوید: وقتی نزدیک مدینه رسیدیم حضرت زین العابدین (ع) پیاده شد و پس از اینکه خیمه های خود را بر پا کرد زنان را پیاده نمود. به بشیر فرمود: خدا پدر تو را که شاعر بود رحمت کند. آیا تو بر گفتن شعر قادری؟ گفتم: آری. یا ابن رسول ا...، من نیز شاعرم. فرمود: وارد مدینه شو و خبر شهید شدن امام حسین را بده. من بر اسب خود سوار شدم و آن را راندم تا وارد مدینه گردیدم. هنگامی که بر در مسجد پیغمبر خدا رسیدم صدا به گریه بلند کردم و این شعر را سرودم:
یا اهل یثرب لا مقام لکم بها / قتل الحسین فادمعی مدرار (یعنی ای اهل مدینه جا ندارد که شما در مدینه بمانید. حسین مقتول شد! این اشکهای من است که فرو میریزند)
الجسم منه بکربلاء مضرج / و الرأس منه علی القتاة یدار(جسم مقدس امام حسین در کربلا غرقه به خون است و سر مبارکش بر فراز نیزه دور میزند)
بشیر می گوید سپس گفتم: این علی بن الحسین است که با عمه ها و خواهرانش نزدیک شما بر در دروازه مدینه وارد شده اند. من فرستاده آن حضرتم، آمده ام تا شما را از مکان آن بزرگوار آگاه نمایم...
زندگانی حضرت امام حسین (ترجمه جلد 45 بحار الانوار)؛ ص

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha