شنیدن حکایتها و نقلهای تاریخی با عنوان کرامتهای اهل بیت و امامان(ع) چیزی است که همه شیعیان با آن آشنا هستند.کرامت به معنای بزرگواری و عظمت معنوی است. در اصطلاح علم کلام، کارهای خارق العادهای که از پیامبران برای اثبات نبوت، صادر میشد با نام «معجزه» گفته میشد و همین کارها از غیرپیامبران، با نام کرامت ذکر می شود.
افراد فراوانی در طول تاریخ بوده اند که سعی کردهاند این کرامت ها را ثبت و ضبط کنند، یکی از این افراد شمس الدین محمدرضوی است که حدود ۳۳۰ سال پیش (۱۰۹۰ق) در «وسیله الرضوان فی کرامات سلطان خراسان» کرامتهای حضرت امام رضا(ع) را جمعآوری کرده است. چند سال پیش بود که بنیاد پژوهشهای اسلامی به چاپ و انتشار متن تصحیح شده این کتاب مبادرت ورزید. علی درویشانی پژوهشگری که کار تصحیح و تعلیق این اثر را انجام داده، میگوید پس از اشاره آیتالله واعظ زاده خراسانی بر اهمیت چاپ و نشر «وسیله الرضوان» و همچنین تأکیدهای حجتالاسلام دکتر رسول جعفریان در باب اهمیت ارزشهای تاریخی و اجتماعی این کتاب به فکر تصحیح این اثر افتاده است. امام شمس الدین محمد رضوی که بود و چرا به تألیف این اثر همت گماشت؟
مولانا شیخ شمسالدین محمد بن میرزا بدیع رضوی عالمی مؤلف، شاعری ادیب و مدرس بود که بعدها متولی آستانه مقدسه رضوی نیز شد. او در سال ۱۰۹۰ قمری در مشهد و در خانوادهای متولد شد که همانطور که خودش اشاره کرده، از گذشتههای دور در حریم قدس رضوی مشغول خدمترسانی بوده است: «من خاکروب آستان شمایم و قریب ۳۰۰ سال است که آبا و اجداد من خدمتکاری این آستان کردهاند و ما را از جمله اولاد شما می شمرند».
آنطور که علی درویشانی در بیان شرح زندگانی شمسالدین محمد رضوی آورده، پدرش میرزا بدیع رضوی از سادات برجسته رضوی و متولی آستان قدس بوده و جدّش میرزا ابوطالب رضوی، نیز متولی آستان قدس و کلانتر مشهد بوده است.
سابقه مهاجرت این خاندان به مشهد به یکی از اجداد وی به نام شمس الدین محمد رضوی باز می گردد که در زمان شاهرخ تیموری از تبریز به قم و از آنجا به مشهد مهاجرت کرد. بنابر آنچه در منابع آمده تا پیش از آمدن شمس الدین محمد به مشهد، تولیت یا اداره آستان قدس رضوی در اختیار سادات موسوی بود که پس از ورود میرشمس الدین محمد به مشهد، دست کم نقابتِ سادات رضوی با او و اعقابش بود. میرزا بدیع پدر شمس الدین در سال ۱۰۷۳ ق. به تولیت آستان قدس رضوی منصوب شده و به مدت چهار سال یعنی تا زمان مرگ شاه عباس دوم این منصب را در اختیار داشت.
شمسالدین رضوی صاحب کتاب «وسیله الرضوان» پس از تحصیلات علوم دینی، خادم آستان قدس رضوی میشود. او پس از سال ها خدمت در ۴۰ سالگی به سرکشیکی آستان قدس رضوی نائل آمده و سالهای بعد حتی به تولیت آستان قدس رضوی نیز می رسد. علی درویشانی، مصحح «وسیله رضوان» می نویسد: «بنابرآنچه در منابع تاریخی آمده در آشوب و فتنههای اواخر دوره صفوی حدود سال ۱۱۳۵ ق. ملامحمد رونقی، معروف به حاجی محمدبابا قدرتی که از لوطیان مشهد بود، با غلبه بر دیگر رقبای خود، برای مدتی کوتاه حکومتی تشکیل داد و شمس الدین محمد رضوی را که از سرکشیکان آستان قدس و از اعزه و اعیان مشهد مقدس بود، در جمادی الاول همان سال به عنوان تولیت آستان قدس قرار داد».
از نکات جالب در خصوص آثار و تألیفات میرزاشمس الدین محمدرضوی این است که او «وسیله الرضوان فی کرامات سلطان خراسان» را در بیان معجزات ثامن الائمه علی بن موسی الرضا(ع) و «حبل المتین فی معجزات امیرالمؤمنین(ع)» را در باب معجزات حضرت علی(ع) نوشته است. آنطور که از خلال روایتهای شمسالدین محمد در «وسیله الرضوان» مشخص میشود، او باید این کتاب را میانه سالهای ۱۱۳۲ تا ۱۱۳۵ ق. نوشته باشد.
شمسالدین رضوی بهواسطه ذوق شاعرانهای که داشته، لابه لای ذکر معجزات گاهی نیز ابیاتی را در مدح صاحب کرامت ضمیمه کرده است، همچون:
در جنب علو روضه شاه رضا/ خورشید مگو این که بود نورافزا
روزی که قضا گنبد او را میساخت/ یک خشت طلا فتاد بر بام سما
به اعتقاد علی درویشانی مصحح «وسیله الرضوان» تاریخ درگذشت شمس الدین محمد رضوی همچون سال تولدش مشخص نیست. شیخ آقا بزرگ تهرانی در «طبقات اعلام الشیعه» ضمن شرح حال شمس الدین رضوی اینطور مینویسد:« ملای مورد اعتماد حاج ملا صادق بسطامی، از پدرش ملانوروز علی (۱۳۰۹ق.) و صاحب فردوس التواریخ که فرمود: برحسب تصادف، قبر شریف سیدمحمد رضوی شکافته شد، پیکر پاکش پس از سالیان متمادی، تر و تازه مشاهده کردم».
بنابر پژوهشی که مصحح اثر انجام داده، شمسالدین رضوی که منصب سرکشیکی حرم را داشته، این اثر را حدود ۴۵ سالگیاش نوشته و هدفش را نیز خود اینطور ذکر کرده است: «حقیر و آبای این حقیر در مشهد مقدس رضوی در خدمت جد بزرگوار خود ساکن و معجزات و خوارق عادات بسیاری که در اکثر اوقات به زوار و سکنه این ارض اقدس روی داده و مشاهده خاص و عام گردیده وکسی در مقام ضبط آنها در نیامده و مثل عِقد مروارید، از هم گسسته و پراکنده شده و هر یک دانه به تعب بسیاری بدست کسی افتاده و آن را در گنجینه سینه خود ضبط نموده و همچنین بعضی معجزات ایام حیات به دستور در کتب متقدمین و متأخرین از مؤلف و مخالف متفرق بود و حقیر به شرف استماع و مطالعه آنها مشرف شدم...»
نکته جاب توجه دیگر اینکه شمسالدین رضوی در پایان و شرح قصد خود از جمعآوری این مجموعه، از خواننده میخواهد اگر معجزهای که در کتابی دیده که در این اثر نیامده به آن اضافه کند، هر چند خودش اذعان میکند احتمال اینکه چیزی از نظرش افتاده باشد، بسیار نادر خواهد بود.
نظر شما