دومین جلسه از دوره آموزشی «امثال مثنوی معنوی» در قالب مثنویکاوی با کودکان، با حضور دکتر مهدی فردوسی مشهدی، پژوهشگر ادبیات دینی کودک و نوجوان برگزار شد.
دکتر فردوسی مشهدی با اشاره به اینکه کامروایی میتواند به خوشبختی یا خوشباشی یا بهروزی تعبیر شود، تشبیه مولانا را برآمده از دیدگاه روانشناختی او درباره «داشتن» و «نخواستن» برشمرد و افزود: از دید مولانا انسان در جستوجوی کامروایی به معنای خوشباشی (نه به معنای خوشبختی یا بهروزی)، در دنیای سرشار از رقابت امروز بر اثر محدودیتهایش در تغییر اوضاع و احوال و مناسبات اجتماعی و اقتصادی، تنها از طریق «نخواستن» و «رضایت دادن به دادهها»، احساس کامروایی خواهد کرد.
بیشتر اعضای جامعهای که کودکان هم در آن میزیَند، در دوراهی «موفقیت» و «رضایت»، راه موفقیت را پیشنهاد میکنند و همان راه را پیش میگیرند و ناگزیر میشوند به میدان رقابتهای خصمانهای گام بگذارند. این دسته از افراد حتی کودکان را از میان انواع بازیهای انفرادی، نظارتی، موازی، انجمنی و تعاونی، به مشارکت در «بازیهای رقابتی» وامیدارند؛ زیرا میخواهند او «برنده» باشد. هدف بودن موفقیت همراه با رقابت نفسگیر با حریفان، نه تنها در حوزه بازی و سرگرمی، بلکه در مصادیق متعدد و متنوع ادبیات داستانی کودک و نوجوان نیز نمایان است.
تولید ادبیات فکری ملهَم از تمثیلهای مولانا در مثنوی معنوی در اینباره؛ یعنی تولید ادبیاتی که در رختکَن به مخاطب عرضه میشود و پیش از پای نهادن کودک و نوجوان به میدان رقابت، او را در انتخاب راه موفقیت و راه رضایت، آزاد میگذارد، بلکه از طریق ایضاح مفاهیم و پرسشهای هدفمند آگاهیبخش، انتخاب آگاهانه او را تسهیل میکند.
فردوسی مشهدی با تأکید بر اینکه موفقیت در این بحث به معنای دستیابی به هدفهای معیَن است، ادبیات داستانی کودک و نوجوان را مشمول این ادعا برشمرد و گفت: ملهَم از تشبیه مولانا و مبتنی بر برداشت عمومی در روزگار ما، موفقیت؛ یعنی دستیابی به ثروت یا شهرت یا قدرت یا معرفت (تحصیلات) یا منزلت (جایگاه اجتماعی) یا محبوبیت، عامل اصلی کامروایی است؛ یعنی بسیاری از اعضای جامعه کنونی احساس میکنند چیزی کم دارند که باید آن را فراچنگ بیاورند و البته فراچنگ آوردن آن، مستلزم رقابتی نفسگیر است؛ همچون کسی که با کفشی تنگ در صحرایی عریض و طویل میدوَد. چنین کسی شادکام و کامروا نیست؛ زیرا کفش تنگ پایش را میفشارد. به گفته مولانا، کامروایی با درآوردن این کفش تنگ و ایستادن فراهم میشود.
اگر نویسنده در پیرنگ داستان خود، موفقیت و رضایت را با یکدیگر تراز نکند، بلکه شخصیت را به تحققبخشی هدفهای معین درگیر کند، مصداقی از ادبیات رقابتجویانه به جای ادبیات رضایتمندانه پدید میآورد، اما برخی از نویسندگان هوشمند، با آگاهی از این دوگانه روانشناسانه، تلاش کردهاند پس از مقایسه آن دو با یکدیگر، راه رضایت درونی را به مخاطب خود نشان دهند. برای نمونه، دیوید ویلیامز در کتاب «پسر میلیاردر» به شادکامی و کامروایی نداشته پسرک پولداری میپردازد که به دنبال کامروایی از طریق «نخواستن» پول به جای «داشتن» پول است؛ یعنی زندگی بهظاهر آسایشمندانه او، موجب آرامش وی نمیشود، بلکه همین پول گزاف، موجب تنهایی و تنگنای روانی او میشود.
نویسندگانی که دنیا را جایی برای بازی تماشاگرانه توصیف میکنند، در آن دوراهی مذکور، راه رضایت را به مخاطبانشان نشان میدهند و او را از اسارت رقابت و فشارهای بیرونی و وسواس موفقیت آزاد میکنند.
دوره آموزشی «امثال مثنوی معنوی» به همت باشگاه دانشافزایی و بهرهوری ادبیات دینی کودک و نوجوان (بادبادک) با همکاری کافه کتاب ماجرا، یکشنبه هر هفته در کافهکتاب ماجرا با حضور گروهی از نویسندگان و علاقهمندان ادبیات کودک و نوجوان برگزار میشود.
نظر شما