این نشست با حضور دکتر سعید حسامپور، استاد دانشگاه و مدیر مرکز مطالعات ادبیات کودک و نوجوان دانشگاه شیراز، دکتر معصومه مرادی، شاعر و نویسنده کودک و نوجوان و استاد دانشگاه هنر شیراز و دکتر مهدی فردوسی مشهدی پژوهشگر و منتقد ادبیات دینی کودک و نوجوان در جمع شماری از پدیدآورندگان و دانشجویان و علاقهمندان در قالب حضوری و مجازی، برگزار شد.
سعید حسامپور مدیر مرکز مطالعات ادبیات کودک و نوجوان دانشگاه شیراز به تحلیل بازنمایی کلیشههای جنسیتی در ادبیات دینی این گروه از مخاطبان پرداخت. وی گفت: ادبیات دینی کودک پر از استعارهها و کلیشههای جنسیتی است. زنان اغلب در نقشهایی مانند مادر، مربی، حجابدار و تابع ظاهر میشوند در مقابل، مردان اغلب در نقشهایی چون نانآور، تصمیمگیرنده و فعال به تصویر کشیده میشوند. کی از اشتباهات رایج در تحلیل شخصیتها، نادیده گرفتن تفاوتهای طبیعی میان زن و مرد و تبدیل آنها به کلیشههایی قالبی و غیرواقعی است. در بسیاری از داستانها و اشعار، شخصیتهای زنانه یا بهصورت موجوداتی شکننده و احساساتی تصویر شدهاند، یا برعکس، اگر زن قدرتی داشته، آن را ناشی از صفاتی مردانه دانستهاند. در حالی که یک زن میتواند قوی، مستقل و اثرگذار باشد، بدون اینکه الزامی به شبیه شدن به مردان باشد. ما باید بفهمیم که تفاوت میان زن و مرد بهمعنای ضعف یکی در برابر دیگری نیست. بلکه هر جنس، ویژگیهای خاص خود را دارد که باید در ادبیات کودک نیز با دقت و احترام بازنمایی شود. این مسئله زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که در یک اثر دینی یا فرهنگی، تصویر زنانه محدود به وابستگی، انفعال یا عاطفه محض شود، در حالی که مردان عقلانی، تصمیمگیر و قهرمان تصویر شوند.
حسامپور افزود: در بررسی شخصیتها باید دید که چگونه زبان، توصیف، و گفتار شخصیتها نقش در بازتولید یا شکستن کلیشهها دارد. آیا زنان همیشه در نقشهایی چون پرستار، مادر یا شخصیتهای وابسته ظاهر میشوند و مردان به عنوان افراد مستقل و تصمیمگیرنده؟ اگر چنین باشد، باید مورد نقد قرار گیرد. زمینه فرهنگی و تاریخی اثر نیز اهمیت دارد. در تحلیل یک اثر دینی کودک، باید به این نکته توجه کرد که اثر در چه زمانی نوشته شده، نویسندهاش کیست و آیا دیدگاه جنسیتی نویسنده در شخصیتپردازی نقش داشته است یا خیر. همچنین، ساختار داستان و پایانی که برای شخصیتها در نظر گرفته شده نیز میتواند بازتابی از نگاه کلیشهای باشد. مثلاً اگر دختری صرفاً به خاطر خواست پدرش ازدواج کند یا اگر استقلال فکری او نادیده گرفته شود، این مسئله باید بهعنوان ضعف در بازنمایی زنان در نظر گرفته شود.
در ادبیات دینی، ما نمونههای مثبت بسیاری نیز داریم. مثلاً حضرت زینب(س) یا حضرت مریم(س)، شخصیتهایی بودهاند که در برابر شرایط سخت اجتماعی، مقاوم، خردمند و شجاعانه ایستادگی کردهاند. اما در متون کودکانه، این چهرهها گاه به شکل زنان ضعیف و صرفاً گریهکن تصویر میشوند. در حالی که تصویر درست از حضرت زینب(س)، زنی مقاوم و سخنور است که در روز عاشورا پیامرسانی کرد، نه صرفاً انسانی غمزده و ناتوان.
در کنار این، باید توجه کنیم که ادبیات کودک امروز باید با نیازها و درک مخاطب امروز هماهنگ باشد. کودکان امروز در معرض محتوای متنوعی از فرهنگهای مختلف قرار دارند و وقتی میبینند در ادبیات خودشان دختران همیشه لباس صورتی میپوشند و نقششان فقط در خانه بودن است، از آن فاصله میگیرند.
وی با بیان اینکه باید الگوهایی قوی و مستقل از زنان در ادبیات دینی کودک نشان دهیم، توضیح داد: شخصیتهایی که بتوانند تصمیم بگیرند، فکر کنند و در جامعه مؤثر باشند. تأکید بر خانهداری بهعنوان تنها نقش زن، بهمعنای نادیده گرفتن قابلیتهای او در سایر عرصههاست. زن میتواند هم مادر باشد، هم مدیر، هم پزشک، هم کنشگر اجتماعی. همچنین باید به نحوه مشارکت شخصیتها در تصمیمگیری دقت کنیم. مثلاً اگر همیشه پسران راهحل ارائه میدهند و دختران صرفاً تأیید میکنند یا تابعاند، این به بازتولید نابرابری منجر میشود.
در پایان، باید گفت که در نقد ادبی متون کودکانه دینی، باید جایگاه زنان را از حالت منفعل و حاشیهای خارج کرده و آنها را در نقشهای اصلی و فعال نشان دهیم. باید شخصیتهایی بسازیم که استقلال فکری دارند، توانایی تصمیمگیری دارند و در برابر مشکلات اجتماعی مقاومت میکنند، همانگونه که حضرت مریم در برابر فشارهای اجتماعی ایستاد. هدف ما از این نقد، نه غربگرایی است و نه نفی سنت، بلکه تلاش برای بازنمایی واقعگرایانه و عادلانه از زنان در متونی است که قرار است نسل آینده را با ارزشهای دینی و فرهنگی آشنا کند.
در ادامه این نشست، دکتر فردوسی مشهدی، در چهار بخش «مفهومشناسی»، «گونهشناسی»، «نمونهشناسی» و «آسیبشناسی» به طرح بحث پرداخت. او درباره بخش نخست تأکید کرد: چند واژه قریب المعنا را در این زمینه باید از یکدیگر تفکیک کرد: یکی طرحواره، یکی کلیشه جنسیتی، یکی نقش جنسیتی و یکی استعاره جنسیتی که موضوع این سخنرانی است. طرحواره را به معنای چارچوب ذهنی برای سادهسازی دادههای پیرامونی به کار میبرند و کلیشه جنسیتی، به معنای تعمیم سادهشده درباره افراد بر اساس جنسیت (زنان و مردان)، بدون توجه به ویژگیهای فردی آنان و نقش جنسیتی هم هنجارهای متناسب با رفتارهای اجتماعی منتسب به زن یا مرد، است، اما مقصود از استعاره جنسیتی چیست؟
فردوسی مشهدی ضمن اشاره به تعاریف استعاره و مقابله نظریه معاصر لیکاف و جانسون با نظریههای کلاسیک در این زمینه، افزود: از دید این دو پژوهشگر در کتاب «استعارههایی که با آنها زندگی میکنیم»، نظام مفهومی ذهن انسان که اندیشه و کردار آدمی بر آن استوار است، در ذات خود ماهیتی استعاری دارد، اما دسترس مستقیم به آن نیست و بنابراین، برای کشف ساختار این نظام میتوان از بازنمود آن؛ یعنی زبان، بهره جست؛ یعنی زبان الگوهای اندیشه و ویژگیهای ذهن انسان را منعکس میکند. بنابراین، مطالعۀ زبان از این نگاه مطالعۀ الگوهای مفهومسازی است. وی با اشاره به سه دلالت محتمَل درباره این ترکیب؛ یعنی «استعاره جنسیتی»، افزود: این ترکیب را میتوان به معنای «مضمونهای هنری جنسیتی درباره پدیدهها» دانست؛ مانند «خورشید خانم»، یا «ایرانخانم»، یا «مام وطن» یا «مادر طبیعت» یا به معنای «مضمونهای هنری درباره جنسیت برآمده از پدیدهها» دانست؛ مانند «گوهر زن در صدف حجاب». فردوسی مشهدی درباره دلالت سوم؛ یعنی «مضمونهای هنری درباره پدیدهها برآمده از جنسیت» توضیح داد: این دلالت به معنای «تأثیر جنسیت در استعارهسازی» است و پژوهشهایی را در اینباره معرفی کرد و به بخش دوم سخنانش؛ یعنی «گونهشناسی» پرداخت: استعاره از دید کاربستی، به مستقیم، ضمنی، منفی / سلبی، مرده / فسرده، گسترده / پایدار، ترکیبی و از دید ماهوی به مفهومی / ساختاری، تصویری / ساختاری (مجاورت قیاسی)، جهتی و هستیشناختی تقسیم میشود که با توجه به مجال این جلسه نمیتوان به شرح همه آنها پرداخت، بلکه با توجه به نمونهها و آسیبهایی که گفته خواهند شد، توضیحی درباره استعاره مُرده یا فسرده عرض میشود: استعارهای که سالها به کار رفته و معنای استعاریاش را از دست داده و به سادگی به کلمات و عبارات استاندارد تبدیل شده و ذهن شنوندگان و خوانندگان به آن، خو کرده است، استعاره مرده یا یخزده نامیده میشود؛ مانند «اگر نتوانیم امور مالی خود را سر و سامان دهیم، ورشکست خواهیم شد». سر و سامان که معنایی محسوس دارد درباره «امور مالی» کاربردی استعاری است، اما معنای استعاریاش را دالّ بر «اصلاح» و «تنظیم» از دست داده است.
وی سپس به بخش نمونهشناسی پرداخت و افزود: برای شناسایی مصداقها، سه مفهوم را باید از یکدیگر متمایز کنیم:
1. استعاره در ادبیات کودک و نوجوان؛
2. کلیشه در ادبیات کودک و نوجوان؛
3. استعاره و کلیشه در ادبیات دینی کودک و نوجوان.
فردوسی مشهدی با تأکید بر اینکه در زمینه اولی و دومی پژوهشهای مستقلی صورت گرفته است، به معرفی این تحقیقات پرداخت و افزود درباره سومی پژوهش ویژهای نیافتهام، اما اگر کسی بخواهد دربارهاش تحقیق کند، آن را به سه معنا میتواند تلقی کند: یکی استعاره یا کلیشه جنسیتیِ دینی (مانند النفاثات فی العقد یا شمس و قمر مذکور در قرآن)؛
استعاره دینی (بدون قید جنسیت) در ادبیات دینی کودک و نوجوان (مانند الصراط المستقیم یا نور الله یا حیات القلب)
استعاره یا کلیشه جنسیتی (بدون قید دینی) در ادبیات دینی کودک و نوجوان (مانند عناوین «چتری برای گل»، «تاج بندگی»، «صدف یا گوهر خلقت»، «رایحه نجابت»، «حجاب من، بیرق شهادت» که از عناوین منتشر شده درباره پوشش دینی برای مخاطب نوجوانند).
وی پس از تعریف این سه قسم و طرح بیش از سی نمونه از عنوانها یا متنهای ادبیات دینی کودک و نوجوان در بخش پایانی سخنان خود به این پرسش پاسخ داد که آیا این بحث فقط فایدهای توصیفی دارد یا میتوان با توجه به این نکتهها که به اجمال مطرح شد، به پدیدآورندگان توصیهای کرد؟
فردوسی افزود: ربکا ویلیام، استاد دانشکده زبانهای مدرن دانشگاه کاردیف، انگلستان، در مقالهای با عنوان «خوانش جنسیت در آثار کلاسیک ادبیات کودک: بازنمایی انسانوار جنسیت در پژوهشی با عنوان «ماجراجویی پینوکیو اثر کارلو کولودی»، با تأکید بر نقش «گربه» و «روباه»، میگوید: اولین ترجمه انگلیسی این کتاب از ایدئولوژیهای جنسیتی رایج متأثر بوده است که الگوی جامعه مردمحور را تقویت میکند و این ویژگی در داستان ایتالیایی وجود ندارد. این ویژگی در ویرایشها و چاپهای مجدد حتی تا قرن بیست و یکم؛ یعنی زمانی که ساختار اجتماعی جنسیت متغیر شده است، همچنان تکرار میشود.
بنابراین، با توجه به اینکه ادبیات دینی (به معنای اسلامی) فارسیزبان از متن مقدس عربی ترجمه میشوند و زبان عربی، همچون انگلیسی، آلمانی و فرانسوی، جنسیتمحور به شمار میرود، دستکم چهار آسیب به این نوع ادبیات راه یافته است:
۱. استفاده از استعارههای مرده، موجب آمیختگی مفاهیم با یکدیگر میشود؛
2. استفاده از استعارههای مرده، موجب گنگی مفاهیم میشود؛
3. استفاده از مضامین استعاری به موجب باورسازی میشود
4. بیاعتنایی به محدودیتهای زبان جنسیتمحور قرآن، موجب بیاعتنایی به ظرفیتهای فراجنسیتی زبان فارسی میشود.
وی در پایان نمونههای متعددی درباره هر یک از این آسیبها عرضه کرد.
نظر شما