شاید همه ما در اطرافمان زوجهایی را دیده باشیم که روزگاری عاشقانهترین لحظات را کنار هم میگذراندند؛ نگاههایی پر از مهر، حرفهایی شیرین و وعدههایی برای همیشه بودن. اما با گذشت زمان، همان رابطهای که روزی سرشار از شوق و اشتیاق بوده، آرامآرام به سردی و فاصله تبدیل شده است. در مقابل، زوجهایی هم هستند که با وجود گذشت سالها، هنوز هم گرمای نگاه و صمیمیت کلامشان کم نشده و رابطهشان روزبهروز عمیقتر و محکمتر شده است.
حال پرسش اینجاست که این تفاوت از کجا ناشی میشود؟ چرا بعضی عشقها پژمرده میشوند و برخی دیگر میبالند و رشد میکنند؟ پاسخ را باید در عوامل پنهانی جستوجو کرد که شاید در ابتدا چندان به چشم نیایند، اما پایه و اساس هر رابطه پایدار را شکل میدهند: احترام، امنیت و علاقه.
رابرت استرنبرگ، روانشناس برجسته، در دهه ۱۹۸۰ نظریهای ارائه کرد که به ما کمک میکند عشق را نه صرفاً بهعنوان احساسی گذرا، بلکه بهمثابه ساختاری قابل تحلیل بشناسیم. او عشق را در قالب یک مثلث معرفی کرد که سه ضلع اصلی آن صمیمیت، اشتیاق و تعهد هستند. ترکیب این سه مؤلفه، انواع گوناگونی از عشق را میآفریند؛ از عشق رمانتیک که تنها بر صمیمیت و اشتیاق استوار است تا عشق کامل که هر سه ضلع در آن حضور دارند.
با این حال، تجربه زندگی روزمره نشان میدهد که حتی اگر این مؤلفهها وجود داشته باشند، بدون احترام متقابل دوام چندانی نخواهند داشت. احترام است که فضا را برای رشد علاقه فراهم میکند و امنیت روانی میآفریند. میتوان گفت احترام، همان کلید طلایی است که اگر در روابط زناشویی و عاطفی گم شود، دیر یا زود دیگر اضلاع نیز فرو میریزند.
در این گزارش تلاش میکنیم از خلال نظریه مثلث عشق در گفتوگو با دکتر سیما فردوسی، روانشناس خانواده دریابیم که چگونه میتوان روابطی پایدار، صمیمی و سرشار از احترام ساخت و نگه داشت.
چرا بعضی از عشقها با گذشت زمان عمیقتر میشوند، اما بعضی دیگر به سردی و فاصله میرسند؟
تفاوت اصلی در این است که بعضی زوجها فقط به احساس اولیه تکیه میکنند، اما بعضی دیگر روی پایههای مهمی مثل احترام، امنیت و علاقه کار میکنند. عشق مثل گیاه است؛ اگر مراقبت نشود، پژمرده میشود. ازدواج بدون وجود صداقت، اعتماد و احترام اساساً نمیتواند به علاقه منجر شود. بنابراین، برای آغاز و تداوم روابط اولیه و سپس ادامه مسیر زندگی مشترک، وجود این عناصر ضروری است.
نقش احترام در دوام یک رابطه چقدر پررنگ است؟
واقعیت آن است که احترام باید در سراسر زندگی مشترک حفظ شود. این امر یک مسئولیت است که زوجین نباید از آن غافل بمانند، بلکه باید همواره در اولویت قرار گیرد. احترام، چه در گفتار و چه در رفتار، باید وجود داشته باشد. اهمیت احترام صرفاً به زن و شوهر محدود نمیشود، بلکه شامل روابط میان آنها و خانوادههای یکدیگر نیز هست. احترام باعث میشود انسانها متینتر، باوقارتر و شخصیتمندتر در کنار یکدیگر قرار گیرند و زندگی سالمتر و موفقتری داشته باشند.
چه عواملی باعث میشود احترام بعد از چند سال زندگی مشترک کمرنگ شود؟
باید توجه داشت که صرفاً به دلیل ازدواج و نزدیکی، نباید اینگونه تصور کرد که میتوان بدون رعایت ملاحظات، هرگونه واژه یا لحن نامناسبی را به کار برد. این مسائل باید از ابتدا روشن شود و حتی پیش از ازدواج، در دوران آشنایی مورد توجه قرار گیرد. البته ریشه این موضوع به تربیت خانوادگی نیز برمیگردد. فرزندان باید از کودکی در محیطی پرورش یابند که به ارزش احترام و اخلاق آگاه شوند.
با این تعریف؛ خانوادهها و اطرافیان چه نقشی در تقویت یا تخریب رابطه میان زن و شوهر دارند؟
خانوادهها نقش بسیار زیادی دارند. اگر خانوادهها مدام دخالت کنند، رابطه آسیب میبیند. توصیه من این است که زوجین قبل از مطرح کردن مشکلات با خانوادهها، ابتدا با هم گفتوگو کنند و اگر حل نشد، به مشاور مراجعه کنند. خانوادهها معمولاً به دلیل عاطفه، بیطرف نمیمانند.
زوجهایی که در خانوادههایشان ارزش احترام را تجربه نکردهاند، چطور میتوانند این مهارت را یاد بگیرند؟
انسان همیشه قابلیت یادگیری دارد. حتی اگر کسی در کودکی چنین تجربهای نداشته، میتواند از طریق آموزش، مشاوره و تمرین مداوم احترام را بیاموزد. شرطش این است که هر دو طرف به اهمیت آن باور داشته باشند.
اگر احترام در رابطه خدشهدار شد، بهترین واکنش همسران چیست تا مشکل بزرگتر نشود؟
بهترین شیوه، گفتوگوی محترمانه و سازنده است. زن یا مرد باید همسر خود را در فضایی آرام و بدون تنش دعوت به صحبت کنند و با آرامش توضیح دهند که یک رفتار یا گفتار باعث رنجش خاطرشان شده است. باید به همسر گوشزد شود که انتخاب واژهها، لحن صحبت و ترکیب کلمات، تأثیر مستقیمی بر روح و روان طرف مقابل دارد. بسیاری از افراد درک درستی از تأثیر رفتار و گفتار خود ندارند و نیازمند آموزش در این زمینه هستند تا بیاموزند چگونه ارتباطی محترمانه و مؤثر برقرار کنند.
امنیت روانی در زندگی مشترک دقیقاً به چه معناست و چطور میتوان آن را ایجاد کرد؟
امنیت روانی به معنای وجود ثبات در خلقوخو، عواطف و رفتار است. فرد باید احساس کند در لحظات نیاز، همسرش در کنار او حضور دارد، حمایت میکند و پشتیبان اوست. چنین شرایطی احساس امنیت روانی ایجاد میکند. در مقابل، خشم، عصبانیت، داد و فریاد و بیثباتی رفتاری، امنیت را از بین میبرد. این موضوع متقابل است و هر دو طرف باید در ایجاد امنیت روانی نقش ایفا کنند. برخلاف برخی باورهای نادرست، پشتیبانی و حمایت صرفاً وظیفه یکی از طرفین نیست، بلکه باید به صورت متوازن از سوی هر دو انجام گیرد.
آیا علاقه و عشق بدون وجود احترام و امنیت میتواند پایدار بماند؟
خیر. علاقه بدون احترام و امنیت مثل گیاهی است که خاک و آب کافی ندارد. حتی اگر احساس وجود داشته باشد، با بیاحترامی و ناامنی بهتدریج خشک میشود.
اگر یکی از اضلاع رابطه (احترام، امنیت یا علاقه) ضعیف شد، چطور میتوان دوباره آن را بازسازی کرد؟
اولین قدم این است که زوجین بپذیرند مشکلی وجود دارد. بعد باید گفتوگو کنند و اگر لازم شد از مشاور کمک بگیرند. مشاور میتواند بدون جانبداری راهکار بدهد. مهم این است که هر دو طرف بخواهند تغییر کنند و در نهایت، احترام را همیشه اولویت اول بدانند.
نظر شما