درگیری روسیه و اوکراین تنها به گسترش ناتو محدود نیست، هرچند این عامل راهبردی در نگرانی مسکو و تهاجم به اوکراین نقش داشته است.

روسیه و اوکراین؛ ریشه‌های تاریخی یک کشمکش
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

آنچه امروزه با نام درگیری میان روسیه و اوکراین در صدر اخبار جهان قرار گرفته و اسباب دخالت‌های غرب را در شرق اروپا فراهم کرده‌است، صرفاً ریشه در مسئله تاریخی «ناتو» و توسعه آن به سمت باختر ندارد؛ هر چند این موضوع به عنوان یک مسئله راهبردی، نگرانی مسکو را برانگیخت و در تهاجم مستقیم به اوکراین نقش داشت. کشمکش میان روسیه و اوکراین، تقریباً از حدود ۳۵۰سال پیش به این سو، همواره و البته با نوسان‌های مختلف برقرار بوده‌است. اوکراینی‌ها به عنوان بخشی از ساختار قومیتی اسلاوها، ریشه‌های نژادی مشترک و فراوانی با روس‌ها دارند و یکی از نخستین حکومت‌های آن‌ها با عنوان «روس – کی‌یف» شناخته می‌شد. با این حال، روند تبدیل اوکراین به یک سرزمین و ملت مستقل، به دلایلی که برخی از آن‌ها در ادامه مورد بررسی قرار می‌گیرد، بسیار کُند اتفاق افتاد. این تحرک بطئی، زمینه‌ساز غلبه عناصر سیاسی و نظامی دیگر بر منطقه‌ای شد که امروزه با نام اوکراین شناخته می‌شود. این منطقه که بخشی از مرزهای آن در حدود ۱۷۱۰ میلادی توسط مجلسی با رویکرد خودمختارانه در کی‌یف تعیین شد، چندان با جغرافیای سیاسی آن دوره هم سازگاری نداشت و احتمالاً بذر اختلافات مرزی نیز از همین زمان میان اوکراین و مسکو پاشیده شد. به‌تدریج و با نفوذ روسیه در فضای سرزمینی که امروز کی‌یف مدعی قرار گرفتن آن ذیل عنوان ملیتی مستقل است، شرایط برای وقوع نزاع و اختلافات گسترده برقرار شد، اما دست‌کم تا سه دهه اخیر شکل و ساختار حادی به خود نگرفت. در نوشتار پیش رو، نزاع سخت و سنگین سال‌های اخیر میان روسیه و اوکراین را از پس شواهد تاریخی مورد بررسی و ارزیابی قرار خواهیم داد.

سرآغاز ارتباط ارضی روسیه و اوکراین

منطقه اوکراین به دلیل زرخیز بودن خاکش همواره طمع اقوام همسایه را برانگیخته است. حتی امروز هم در اوج جنگ و درگیری، اوکراین یکی از مهم‌ترین تولیدکنندگان گندم در سراسر دنیاست. همین طمع‌ورزی سبب شد تا پیش از سال ۱۶۵۴ میلادی، نخستین دولت‌های مقتدر شرق اروپا که به دنبال اضمحلال امپراتوری مغول و در قالب «خانات» و پادشاهی‌های مستقل سربرآورده‌ بودند، به اوکراین هجوم بیاورند. اوایل قرن ۱۷ میلادی، بخش عمده‌ای از خاک امروزی اوکراین تحت سلطه لهستانی‌ها و بخشی از نیروهای قزاق بود که در غرب روسیه فعال بودند. به همین دلیل، اوکراینی‌ها تصمیم به ایجاد یک اتحادیه با همکاری تاتارهای کریمه و دهقانان گرفتند. رهبری این قیام با «بوگدان خملنیتسکی» بود؛ یکی از فرماندهان قزاق. قیام او علیه لهستانی‌ها و یهودیانی که خون مردم اوکراین را در شیشه کرده‌بودند، به یک پشتیبانی خارجی نیاز داشت. خملنیتسکی این پشتیبانی را از تزار روسیه درخواست و در ازای آن، بخشی از شرق قلمرو خود را به وی پیشکش کرد. پیمان «پریاسلاو» در سال ۱۶۵۴ میلادی (۳۷۱ سال پیش) میان خملنیتسکی و «الکسی میخائیلوویچ» تزار روسیه منعقد شد. برخی نویسندگان و پژوهشگران تاریخ اوکراین در دوره‌های بعد، مانند «تاراس شوچنکو» معتقد بودند این پیمان حکم تسلط روسیه بر اوکراین را صادر کرد و به بهانه اصلی دست‌اندازی مداوم روس‌ها بر اوکراین تبدیل شد. اما واقعیت آن است اوکراینی‌ها فاصله زیادی تا ایجاد یک ملیت مستقل داشتند و شاید قادر نبودند خود را با این تغییر بنیادین و بزرگ تطبیق بدهند. با وجود انعقاد این پیمان، اوکراینی‌ها باز هم نتوانستند در برابر موج فزاینده هجوم لهستانی‌ها مقاومت کنند. در آن زمان لهستان یکی از قدرت‌های بلامنازع در سطح اروپا بود که قدرت‌های منطقه‌ای را به چالش می‌کشید. به این ترتیب تا سال ۱۷۶۴ میلادی، همان حکومت نیم‌بندی مبتنی بر اقتدار قزاق‌ها هم از میان رفت. کاترین دوم، امپراتور روسیه رسماً اوکراین شرقی را به روسیه منضم کرد و تا سال ۱۷۷۵ میلادی روسیه تمام کانون‌های قدرت نظامی را در اوکراین از بین برد. غرب اوکراین هم در جریان توسعه‌طلبی امپراتوری «اتریش - مجار» به این قدرت پیوست و اوکراین به نقطه تلاقی دو امپراتوری تازه‌تأسیس اروپا تبدیل شد. مسکو برای جلوگیری از نفوذ اتریش در منطقه، جنگ نظامی و فرهنگی را توأمان پیش گرفت. بیم از تزریق اندیشه‌های استقلال‌طلبانه در میان اوکراینی‌ها که ظاهراً توسط روشنفکران این منطقه – کسانی که در وین و غرب اروپا تحصیل کرده بودند – تبلیغ می‌شد، دو فرمان تند و تیز «والوپف» (۱۸۶۳ میلادی) و «اِمس» (۱۸۷۶ میلادی) را در پی داشت؛ به دنبال این دو فرمان، دربار سن‌پترزبورگ استفاده از زبان اوکراینی را حتی در کلیسا، محدود یا ممنوع کرد؛ فرایند روسی‌سازی عملاً همان رویکردهای ملی‌گرایانه نیم‌بند را هم به دام نقصانی کُشنده انداخت. درست در همین دوره، تزار دست به تغییر در بافت جمعیتی اوکراین زد. هزاران روس به داخل خاک اوکراین کوچیدند و اقلیتی را پدید آوردند که به‌تدریج، توسعه و گسترش زیادی یافت.

عصر مخوف استالین

در سال ۱۹۱۷ میلادی با وقوع انقلاب اکتبر در روسیه تزاری، امپراتوری از هم پاشید و فرصتی برای سربرآوردن نگاه‌های ملی‌گرایانه در اوکراین پدید آمد. بلشویک‌ها با ایجاد «جمهوری خلق اوکراین» مخالفتی نکردند. این نخستین‌بار پس از ۱۷۷۵ میلادی بود که اوکراین می‌توانست شخصیت سیاسی خود را بازیابد، اما چنین نشد؛ اوکراین در ۱۹۲۲ میلادی به اتحاد جماهیر شوروی پیوست. با این حال برای مدت کوتاهی، توجه به زبان و فرهنگ اوکراینی بیشتر شد. بلشویک‌ها برای برقراری اتحاد، نرمش فوق‌العاده‌ای نشان دادند، اما با مرگ لنین و قدرت گرفتن استالین، شرایط به شکل وحشتناکی تغییر کرد. استالین سیاست صنعتی‌سازی را در روسیه‌ای که بنیان آن بر اقتصاد کشاورزی قرار داشت، دنبال کرد. در پی اجرای این سیاست، اوکراین در ۱۹۳۲ میلادی به عنوان بخشی از اتحاد شوروی، گرفتار قحطی بزرگ ناشی از این سیاست عجیب و غریب شد. میلیون‌ها اوکراینی در جریان این قحطی جان باختند. همزمان با این اقدام، سازمان اطلاعاتی شوروی دست به پاک‌سازی گسترده روشنفکران و نخبگان سیاسی اوکراین زد. البته چنین رویه‌ای فقط در اوکراین دنبال نمی‌شد؛ سراسر قلمرو اتحاد شوروی درگیر این تصفیه بزرگ بود. اوکراین عملاً هیچ چشم‌اندازی برای استقلال پیش رو نداشت و این قضیه اصولاً مطالبه‌ای عمومی هم نبود. تنها تعدادی از گروه‌های وطن‌پرست اوکراینی تصمیم گرفتند در برابر این اقدام ایستادگی کنند، اما به‌شدت سرکوب شدند. تتمه آن‌ها در ۱۹۴۱ میلادی و هنگام ورود آلمان‌ها به شوروی – در هجوم موسوم به عملیات بارباروسا – به همکاری با نازی‌ها پرداختند، به این امید که بتوانند استقلال اوکراین را فراهم کنند. اما این اتفاق حتی در صورت پیروزی آلمان هم رقم نمی‌خورد؛ گورینگ و هیتلر به دنبال آلمانی‌سازی اوکراین و تبدیل آن به مرکز تولید غلات برای نژاد آلمانی بودند. با پیروزی شوروی بر آلمان، در کنار نیروهای متفقین، اوکراین به عنوان یکی از جمهوری‌های اتحاد جماهیر شوروی شناخته شد و این وضعیت تا ۱۹۹۱ میلادی و فروپاشی شوروی ادامه پیدا کرد. در ۴۶ سال حاکمیت مسکو بر اوکراین، سیاست‌های تزاری دنبال شد. روسی‌سازی برقرار بود و حتی واگذاری شبه‌جزیره کریمه از روسیه شوروی به اوکراین شوروی، با دستور «خروشچف» نتوانست تغییری در ساختار قدرت اوکراین پدیدار کند.

استقلال اوکراین و آغاز کشمکش آشکار

با فروپاشی شوروی، ظاهراً استقلال اوکراین قطعی بود؛ هرچند ۱۰درصد از اوکراینی‌ها با استقلال از روسیه مخالف بودند. با این حال، ظاهراً استقلال نتوانست دردهای ریشه‌ای را درمان کند. تنش‌های سیاسی در اوکراین وارد مرحله تازه‌ای شد. در ۲۰۰۴ میلادی، در حالی که این کشور با معضلات اقتصادی عمده دست و پنجه نرم می‌کرد، ادعای تقلب در انتخابات ریاست‌جمهوری به جنجالی بزرگ تبدیل شد و واقعه موسوم به «انقلاب نارنجی» در اوکراین رقم خورد. دولت جدید به ریاست «ویکتور یوشچنکو» و نخست‌وزیری «یولیا تیموشنکو» عملاً در مسیر نزدیکی به غرب قرار گرفت و این رویکرد، منشأ تشدید بحران در تاریخ نوین روابط اوکراین و روسیه شد. با وجود آنکه در سال ۲۰۱۰ میلادی «ویکتور یانوکوویچ» سیاستمدار طرفدار روسیه در اوکراین به قدرت رسید، اما در سال ۲۰۱۴ میلادی، موازنه به سود غرب تغییر کرد و با شورش‌های گسترده، دوباره نیروهای طرفدار غرب در اوکراین به قدرت رسیدند. به این ترتیب، تقابل میان روسیه و اوکراین به‌شدت اوج گرفت و به یک بحران پیشرفته تبدیل شد. در ۲۰۱۴ میلادی روسیه شبه‌جزیره کریمه را با استناد به مدارک پیش از ۱۹۵۴ میلادی و واگذاری آن از سوی خروشچف به جمهوری اوکراین شوروی، تصرف و ضمیمه خاک روسیه کرد. در دو ایالت دونتسک و لوهانسک، جدایی‌طلبان طرفدار روسیه دست به شورش زدند و به این ترتیب، نائره جنگ داخلی زبانه کشید. این درگیری در سال ۲۰۲۲ میلادی و به دنبال اعلام علنی تلاش اوکراین برای پیوستن به ناتو، به یک نزاع تمام‌عیار میان این کشور و روسیه تبدیل شد؛ نزاعی که تا امروز دوام آورده است.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha