قدس -مجید حاتم زاده مقدم: بیشتر کشورهای آسیای میانه اواخر هفته گذشته بیستمین سالگرد استقلالشان را جشن گرفتند. این کشورها در طول 20 سال استقلال توانسته اند متناسب با منابع طبیعی و امکانات در اختیار، تغییراتی را در بخشهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود ایجاد کنند.
یکی از مهمترین اقدامهایی که این کشورها در این سالها انجام دادند، تشکیل سازمانهای مشترکی برای کمک به توسعه یکدیگر به نامهای «سازمان همکاری آسیای مرکزی»، «جامعه اقتصادی اوراسیا» و «سازمان کشورهای مستقل مشترک المنافع» بود که البته با تشکیل زیر شاخه های متعددی همچون سازمان پیمان امنیت دسته جمعی، بانک توسعه آسیایی اروپایی، کمیته نظارتی، معاهده همکاریهای مرزی و ... توانسته اند گامهای خوبی برای توسعه زیربنایی بردارند.آنچه پیداست تفاوت موقعیت ژئوپلتیکی و دسترسی به منابع آبی و زیرزمینی و همچنین سرمایه گذاری زیربنایی شوروی سابق در برخی از این کشورها باعث شده است وضعیت اقتصادی آنها نه تنها یکسان نبوده، بلکه تفاوت فاحشی داشته باشد. این موضوع با مقایسه وضعیت کشوری همچون تاجیکستان در بخش آسیایی با اوکراین در بخش اروپایی، کاملاً مشهود است.
نفوذ عمیق اندیشه های کمونیستی شوروی سابق در سیاستمداران و تلقین باورها و مکاتب مذهبی، سیاسی و اقتصادی بر جای مانده از آن در تمامی بخشهای حکومتهای آسیای میانه تا حدی جلوی نفوذ مکاتب اقتصادی دیگر و فعالیتهای مذهبی را گرفته است.هرچند دین مبین اسلام در این کشورها بعنوان دین پایه و اول مردم کشورهای آسیای مرکزی شمرده می شود، برخورد دوگانه مقامهای این کشورها حکایت از چیز دیگری دارد. تصویب قانون منع فعالیت مذهبی نوجوانان و جوانان مسلمان، کیفری تلقی کردن انجام اصول اسلامی در مکانهای عمومی و دولتی و مخالفت شدید سران این کشورها با فعالیت سیاسی مسلمانان در قالب گروههای اسلامی نشانگر وضعیت بغرنج دین اسلام در این کشورهاست.
با گذشت بیست سال از استقلال کشورهای آسیای مرکزی، غیر از یکی دو کشور بقیه، حاکمان ثابتی داشته اند که به طور مکرر، یا با تغییر قانون و یا با کنترل انتخابات ریاست جمهوری، توانسته اند همچنان در صدر حکومت باقی بمانند. سرکوب شدید اعتراضهای مردمی در سالهای گذشته از سوی بعضی از سران این کشورها و تدابیر شدید امنیتی، راه را بر منتقدان و مخالفان حکومتی بسته است.
از دیگر سو، روابط تنگاتنگ مقامهای روسی با سران کشورهای آسیای مرکزی نشان می دهد که روسها می خواهند همواره نقش گذشته خود را بر این کشورها حفظ کنند، زیرا معتقدند تفکیک این کشورها، تنها و تنها، جغرافیایی است.
در عین حال، حمایت بی دریغ و همه جانبه کشورهای روسیه و چین از سران این کشورهای تازه استقلال یافته می تواند به دلایل حرکت آنان در جهت منافع این دو کشور، پیشبرد کشور تحت حاکمیت به سمت حکومت کمونیستی، تشکیل پایگاهی قدرتمند و تأثیرگذار علیه کشورهای غربی و در نهایت بازار مصرفی ایده آل با ظرفیت فوق العاده برای کالاهای صادراتی باشد. حال باید منتظر نشست و دید اوضاع این کشورها در انتخابات آتی ریاست جمهوری چه خواهد شد.
تاحدودی می توان حدس زد که در یکی دو سال آینده اتفاقهای سیاسی در این کشورها با آنچه تا به حال روی داده، متفاوت خواهد بود.ایجاد شور دموکراسی در بیشتر کشورهای با شرایط مشابه می تواند دلیل کافی برای این مسأله باشد.نباید این موضوع را نیز از ذهن دور داشت که کشورهای غربی نیز مترصد چنین فرصتی هستند زیرا معتقدند تغییر وضعیت فعلی سیاسی این کشورها به هر شرایط دیگر، می تواند تأثیر بسزایی در تضعیف موقعیت روسیه داشته باشد و این خود دستاورد گرانبهایی برای آنان خواهد بود.
۱۲ شهریور ۱۳۹۰ - ۰۸:۳۷
کد خبر: ۷۱۲۷

زمان مطالعه: ۱ دقیقه
نظر شما