به گزارش قدس آنلاین، مهمان این قسمت از برنامه «سپنج»، دکتر شمسالسادات زاهدی، استاد باسابقه دانشگاه علامه طباطبایی در حوزه ارتباطات بود؛ شخصیتی که تجربه زیستهاش در حوزه آکادمی، همراه با نگاهی انسانی و ژرف، او را به چهرهای متمایز در فضای دانشگاهی و فرهنگی کشور تبدیل کرده است.
دکتر زاهدی در این گفت و گو از شوق همیشگیاش به زندگی و آموزش گفت؛ شوقی که بهوضوح در چهره و کلامش نمایان بود: «من هنوز هم هر روز که از خواب بیدار میشوم، اشتیاق آموختن و زیستن دارم. نهتنها برای خودم، بلکه برای اینکه این آموختهها را با جوانان به اشتراک بگذارم. من خود را هنوز هم جوان میدانم، یا به تعبیر بهتر، کهنجوان. چرا که این انرژی را از دانشجویانم میگیرم. همه آنها را مانند فرزندانم میدانم.»
او در بخش دیگری درباره دوران تحصیل و زندگی خود در خارج از کشور صحبت کرد؛ اما آنچه در این بخش برجسته شد، تصمیم آگاهانه او برای بازگشت به ایران بود: «پس از پایان تحصیلاتم، تصمیم گرفتم به ایران بازگردم. هرچند میتوانستم در همانجا بمانم اما علاقهام به وطن و احساس مسئولیتی که داشتم باعث شد برگردم. خواستم یافتههایم را اینجا در خدمت کشورم قرار دهم. البته پس از بازگشت پیشنهادهای زیادی، حتی در حوزه سیاست، به من شد اما هرگز نپذیرفتم. چون قلباً میخواستم در حوزه علم و فرهنگ فعالیت کنم.»
او با لبخندی تلخ اضافه کرد: «راستش را بخواهید، شاید ۴۰ یا ۵۰ بار پشیمان شدم. اما باز هم انتخابم را ادامه دادم، چون باور داشتم که این انتخاب در نهایت درستترین انتخاب زندگیام بود و بارها هم از این تصمیم رضایت داشتم.»
در ادامه گفتوگو، مجری از او پرسید که آیا دانشجویانی داشته که از خودش پیشی گرفته باشند؟ دکتر زاهدی پاسخ داد: «اگر دانشجویانم از من جلوتر نباشند، وای بر من! این یعنی من در آموزش درست عمل نکردهام. پیشرفت علمی یعنی اینکه نسل جدید، مسیر را از ما بهتر طی کند. وظیفه من این است که راه را برای آنها باز کنم. البته دانشجو هم باید تلاش کند و خودش را باور داشته باشد.»
یکی از مهمترین بخشهای گفتوگو، جایی بود که دکتر زاهدی نگاهی انتقادی به ساختار نظام آموزشی و اجتماعی کشور انداخت. او گفت: «در بسیاری از کشورها بر حق بودن، حق زیستن و حق کشف کردن تأکید میشود، اما در کشور ما معمولاً بر تکالیف تأکید دارند. در حالی که باید به حقوق افراد هم توجه شود. ما باید سیستم آموزشی و مدیریتیای داشته باشیم که راه زندگی را برای دیگران باز کند؛ نه اینکه آن را محدودتر کند. همه انسانها حق دارند زندگی کنند، یاد بگیرند، و پیشرفت کنند.»
شمسالسادات زاهدی در این گفتوگو تنها به طرح خاطرات شخصی نپرداخت؛ بلکه از نگاهی سخن گفت که مبتنی بر عشق به آموزش، تعهد به جامعه، و باور به نسل جوان است. او نهفقط یک استاد دانشگاه، بلکه معلمی است که به معنای واقعی کلمه «باور» دارد: به آموختن، به بخشیدن، و به رشد دادن.
در روزگاری که بسیاری از نخبگان، یا مهاجرت را برمیگزینند یا در خود فرو میروند، شنیدن صدای استادی که با تمام فراز و فرودها در کشورش مانده و خدمت کرده، بیش از هر زمان دیگری الهامبخش است.
نظر شما