مناقشه اتمی ایران- غرب یکی از پیچیدهترین پروندههای دیپلماتیک کشور در سه دهه اخیر بوده است. این مذاکرات که پس از خروج دولت ترامپ از برجام در سال ۲۰۱۸ و آغاز «کمپین فشار حداکثری» وارد مرحله جدیدی شد، اکنون در برههای حساس قرار دارد. تهران- واشنگتن بهعنوان دو بازیگر اصلی این گفتوگوها، رویکردهای متفاوتی به نحوه مذاکره برگزیدهاند؛ دستگاه سیاست خارجی دولت چهاردهم بر مذاکرات غیرمستقیم از طریق واسطههایی مانند عمان یا قطر تأکید دارد، در حالی که دولت دوم ترامپ مذاکرات مستقیم را ترجیح میدهد! این تفاوت رویکرد، ریشه در ملاحظات سیاسی، تاریخی و استراتژیک دو طرف دارد. برای جمهوری اسلامی مذاکرات غیرمستقیم راهی برای حفظ استقلال دیپلماتیک، مدیریت فشارهای داخلی و پرهیز از ریسکهای سیاسی مذاکره مستقیم با کشوری است که سابقه بدعهدی در تعهداتش دارد. در سوی مقابل ایالات متحده مذاکرات مستقیم را ابزاری برای تسریع فرآیند، کاهش نفوذ بازیگران ذینفع و اعمال فشار دیپلماتیک مؤثرتر میداند. این یادداشت تحلیلی قرار است با بررسی پنج دلیل اصلی تأکید ایران بر مذاکرات غیرمستقیم و دلایل اصرار آمریکا بر مذاکرات مستقیم میپردازد ، تصویری روشن از پویاییهای این مناقشه ارائه دهد.
پافشاری بر تاکتیک «مذاکرات غیرمستقیم»
تهران در مذاکرات هستهای بر رویکرد غیرمستقیم تأکید دارد، زیرا این روش با ملاحظات سیاسی و راهبردی کشور همخوانی دارد. نخست دلیل اتخاذ این سیاست آن که مذاکرات غیرمستقیم به ایران امکان میدهد تا از فشار روانی و رسانهای مذاکرات رو در رو با آمریکا، که به دلیل سابقه طولانی خصومت دوجانبه حساسیتبرانگیز است، اجتناب کند. این روش به «حفظ برند سیاسی» نظام در داخل و میان اعضای شبکه مقاومت کمک میکند، جایی که مذاکره مستقیم ممکن است بهعنوان نشانهای از نرمش یا عقبنشینی تلقی شود! دلیل دوم، مذاکرات غیرمستقیم از طریق میانجیگرانی مانند عمان به ایران اجازه میدهد تا مواضع خود را با به صورت «هوشمندانهتری» تنظیم کند، بدون اینکه در برابر فشارهای مستقیم آمریکا در موقعیت دفاعی قرار گیرد. دیگر دلیل مهم آنکه این رویکرد به تهران فرصت میدهد تا با بهرهگیری از واسطهها، زمانبندی مذاکرات را مدیریت کرده و از شتابزدگی در تصمیمگیریهای حساس جلوگیری کند. چهارمین دلیل اصرار ایران بر شیوه مذاکرات غیرمستقیم، امکان حفظ استقلال دیپلماتیک ایران است، زیرا مذاکره مستقیم ممکن است به معنای پذیرش هژمونی آمریکا در مناسبات جهانی تفسیر شود. دلیل آخر آنکه این روش به دولت پزشکیان کمک میکند تا از پیچیدگیهای داخلی سیاست خارجی آمریکا، مانند فشارهای کنگره یا لابیهای مخالف فاصله بگیرد و مذاکرات را در فضایی کمتنشتر پیش ببرد.
چرا آمریکا به دنبال مذاکرات مستقیم است؟
در سوی مقابل دولت ترامپ بر مذاکرات مستقیم اصرار دارد، زیرا این روش را کارآمدتر و شفافتر میداند. مذاکرات مستقیم به واشنگتن امکان میدهد تا مواضع خود را بدون واسطه و با صراحت مطرح کند، که این امر میتواند از سوءتفاهمهای احتمالی ناشی از واسطهگری جلوگیری کند. همچنین «جکسونیها» معتقد است که مذاکرات رو در رو سرعت بیشتری به فرآیند تصمیمگیری میبخشد و امکان دستیابی به توافق را در بازه زمانی کوتاهتر افزایش میدهد. این امر بهویژه برای دولت کنوین آمریکا که تحت فشارهای داخلی و بینالمللی در پروندههای اوکراین، غزه و چین قرار دارد، حائز اهمیت است. همچنین مذاکرات مستقیم به آمریکا اجازه میدهد تا با اعمال فشار دیپلماتیک مستقیم، ایران را به پذیرش شروط سختگیرانهتر در موضوعاتی مانند محدودیتهای هستهای یا نظارت بینالمللی ترغیب کند. این سیاست حتی در پنج دور مذاکرات غیرمستقیم اتمی در ایتالیا و عمان نیز دیده شده است. از منظر واشنگتن، این روش همچنین میتواند به کاهش نقش میانجیگرانی مانند چین یا روسیه منجر شود که ممکن است منافع خاص خود را در مذاکرات دنبال کنند. در نهایت مذاکرات مستقیم به آمریکا کمک میکند تا تصویر قدرتمندتری از خود در صحنه جهانی ارائه دهد و نشان دهد که قادر است مسائل پیچیده را مستقیماً مدیریت کند.
ایران اما مذاکرات غیرمستقیم را بهعنوان راهی برای حفظ عزت ملی و استقلال سیاسی خود میبیند. این رویکرد به تهران اجازه میدهد تا از اهرمهای دیپلماتیک خود، مانند نفوذ منطقهای یا پیشرفتهای هستهای، بهصورت غیرمستقیم و بدون رویارویی مستقیم استفاده کند. این روش همچنین به ایران امکان میدهد تا با مدیریت افکار عمومی داخلی، از انتقادات تند گروههای مخالف مذاکره مستقیم با آمریکا جلوگیری کند. در شرایطی که اعتماد بین دو طرف به دلیل نقض تعهدات آمریکا در برجام به شدت کاهش یافته، مذاکرات غیرمستقیم به ایران این امکان را میدهد که بدون ریسکهای سیاسی داخلی، بهتدریج به سمت توافق حرکت کند. این روش همچنین به ایران کمک میکند تا از تمرکز صرف بر مسائل هستهای فاصله گرفته و موضوعات گستردهتری مانند رفع تحریمها را در اولویت قرار دهد. از سوی دیگر، مذاکرات غیرمستقیم به ایران این فرصت را میدهد تا با بهرهگیری از اختلافات میان آمریکا و متحدانش، مانند اروپا یا چین، فضای مانور بیشتری برای خود ایجاد کند.
کاخ سفید مذاکرات مستقیم را بهعنوان ابزاری برای تسریع در دستیابی به نتایج ملموس میبیند. از منظر واشنگتن، مذاکرات مستقیم میتواند به کاهش ابهامات در مواضع دو طرف کمک کند و از طولانی شدن فرآیند مذاکرات، که ممکن است به نفع ایران باشد جلوگیری نماید. چهرههای برجسته دولت ترامپ مانند استیو ویتکاف، نماینده ویژه در امور خاورمیانه، پیت هگزث وزیر دفاع و مارکو روبیو وزیر امور خارجه بارها به مسئله اهمیت «زمان» تاکید کردند. این رویکرد همچنین به واشنگتن امکان میدهد تا با استفاده از ابزارهای دیپلماتیک و اقتصادی خود، فشار بیشتری بر ایران وارد کند تا به شروطی مانند تمدید محدودیتهای هستهای یا گنجاندن مسائل منطقهای در مذاکرات تن دهد. برای دولت ترامپ که با فشارهای داخلی از سوی کنگره و افکار عمومی برای نشان دادن قاطعیت در برابر ایران مواجه است، مذاکرات مستقیم میتواند بهعنوان نشانهای از جدیت و تعهد به حل مسئله هستهای تلقی شود. علاوه بر این آمریکا امیدوار است که مذاکرات مستقیم بتواند به کاهش نفوذ بازیگرانی مانند روسیه در روند مذاکرات منجر شود، که این امر به نفع منافع استراتژیک واشنگتن است.
تفاوتهای دو رویکرد مذاکرات «مستقیم» و «غیرمستقیم» چیست؟
واقعیت آن است که تفاوت در رویکردهای دو طرف ریشه در بیاعتمادی عمیق تاریخی و سیاسی دارد. ایران پس از خروج دولت اول ترامپ از «برجام»؛ مذاکرات مستقیم را بهعنوان ریسکی غیرضروری میبیند که ممکن است بدون تضمینهای کافی به نتایج ملموس منجر نشود. این بیاعتمادی با تجربه بدعهدیهای مکرر آمریکا تقویت شده و تهران را به سمت محافظهکاری در مذاکرات سوق داده است. مذاکرات غیرمستقیم به تهران امکان میدهد تا با حفظ فاصله دیپلماتیک، از هرگونه تعهد زودهنگام یا پذیرش فشارهای یکجانبه اجتناب کند. این روش همچنین به ایران اجازه میدهد تا با استفاده از میانجیگران، مواضع خود را بهصورت غیررسمی آزمایش کند و از واکنشهای رسمی- غیر رسمی کاخ سفید پیش از تعهدات رسمی آگاه شود. در سوی مقابل، آمریکا مذاکرات مستقیم را فرصتی برای نمایش قدرت دیپلماتیک و مدیریت مستقیم گفتوگوها میداند، بدون اینکه به میانجیگران وابسته باشد.
تأکید ایران بر مذاکرات غیرمستقیم و آمریکا بر مذاکرات مستقیم، بازتابدهنده تفاوتهای بنیادین در اهداف و ملاحظات دو طرف است. ایران به دنبال حفظ استقلال، مدیریت فشارهای داخلی و خارجی و حداکثر کردن منافع خود در مذاکرات است، در حالی که طرف مقابل به دنبال تسریع فرآیند، کاهش نقش رقبا و تحمیل شروط سختگیرانهتر است. این دو رویکر هرچند در ظاهر متضاد به نظر میرسند، اما هرکدام منطق خاص خود را در چارچوب منافع ملی دو کشور دنبال میکنند. موفقیت مذاکرات به توانایی طرفین در یافتن نقطه تعادلی بستگی دارد که بتواند این تفاوتها را مدیریت کرده و به توافقی پایدار منجر شود.
نتیجه گیری
مذاکرات غیرمستقیم دولتهای پزشکیان- ترامپ به دلیل تفاوتهای عمیق در رویکردهای دو طرف، در مسیری پرچالش قرار دارد. تأکید ایران بر مذاکرات غیرمستقیم، ریشه در ملاحظات راهبردی، حفظ استقلال دیپلماتیک، مدیریت افکار عمومی داخلی و بیاعتمادی به آمریکا به دلیل بدعهدیهای گذشته، بهویژه خروج از برجام دارد. این رویکرد به تهران امکان میدهد تا با انعطاف و احتیاط، منافع ملی خود را در فضایی کمتنشتر پیگیری کند، ضمن اینکه از فشارهای مستقیم واشنگتن و پیچیدگیهای سیاست داخلی آمریکا فاصله بگیرد. واشنگتن با اصرار بر مذاکرات مستقیم، به دنبال تسریع فرآیند،کاهش نقش میانجیگران تجدیدنظر طلب و اعمال فشار دیپلماتیک برای تحمیل شروط سختگیرانهتر است. این تفاوتها نهتنها بازتابدهنده شکاف تاریخی و سیاسی میان دو کشور است، بلکه نشاندهنده اهداف متضاد آنها در مذاکرات است. ایران به دنبال تضمینهای پایدار و رفع تحریمها و آمریکا در پی محدودیتهای گستردهتر هستهای و نمایش قدرت دیپلماتیک است. موفقیت مذاکرات به توانایی طرفین در یافتن نقطه تعادلی وابسته است که هم نگرانیهای امنیتی ایران را برطرف کند و هم خواستههای آمریکا برای نظارت و محدودیت را پاسخ دهد. در نهایت ایجاد اعتماد متقابل و تعهد به اجرای توافقات، کلید دستیابی به توافقی پایدار است که بتواند منافع هر دو طرف را بهصورت عادلانه تأمین کند.
نظر شما