پیروان حسن صباح در قلعه الموت گرد وی حلقه میزدند و هر نامی که مرادشان بر زبان میآورد با دشنههای برهنه از میان برمیداشتند و هرگز از مرگ در این راه خائف نبودند. پس از صدها سال، گروهی مشابه حشاشین پدید آمد که با گلولههایی آتشین سعی در حذف مخالفان داشتند. آنان تشکیلات تروریستی خود را «کمیته مجازات» نام نهادند! هسته مرکزی کمیته مجازات سه تن بودند: میرزا ابراهیم خان منشیزاده (منشیاف) و اسدالله خان ابوالفتحزاده (احتمالاً از اعضای لژ ماسونی بیداری) و محمد نظرخان مشکاتالممالک! بعدها دو چهره دیگر به نامهای ارداقی و عمادالکُتاب به جمع آنان اضافه شدند. ۱۰۸ سال پیش در چنین روزی، اعضای این کمیته به دام مأموران نظمیه وقت افتادند. به همین بهانه میخواهیم کمی درباره تاریخ تشکیل و اهداف آن صحبت کنیم.
به بهانه وطنپرستی
هدف از تشکیل کمیته، ترور خائنان به وطن بود. این دستورالعملی کلی با اینکه ظاهری وطنپرستانه داشت اما به دلیل خشونت ذاتی ترور و ایجاد رعب و وحشت در جامعه، نه تنها در میان عوام بلکه در محافل روشنفکری و منتقد که داعیه وطنپرستی داشتند توفیقی نیافت و عمرش به درازا نکشید و در کمتر از دو سال با دستگیری سران کمیته از هم فروپاشید. منشیزاده پس از بازداشت در اعترافات خود چنین میگوید: بدبختانه در مملکت ما قانون وجود ندارد یا در صورت وجود، اجرا نمیشود، جزای خائن و خادم همیشه معکوس است.
کمیته مجازات پس از تصویب مرامنامه، کریم دواتگر را که شخصیتی خشن و مشهور بود و سابقه ترور نافرجام شیخ فضلالله نوری را در کارنامه داشت به استخدام درآورده و با تأمین سلاح برای او، کار خود را با ترور میرزا اسماعیل خان، رئیس انبار غله تهران آغاز کرد؛ با این باور که وی آذوقه مردم تهران را به قوای روس و انگلیس میفروشد و برای مردم شهر قحطی عمدی میآورد! نخستین بیانیه کمیته پس از ترور اسماعیل خان با این جمله آغاز شد: هموطنان! ساعت کار و عمل فرارسیده است. نباید بیش از این اجازه داد جاسوسان و وطنفروشان، ذلت و سر افکندگی مادر وطن را فراهم ساخته و آن را در ذلت و عذاب غوطهور سازند. اعضای کمیته مجازات به یاری خداوند متعال تصمیم به فداکاری عظیمی گرفتهاند و سعی خواهند کرد برای رهایی هموطنان عزیز از بدبختی و مذلت، جان خود را فدا کنند.
درباره سازوکار اجرایی کمیته
کریم دواتگر پس از نخستین عملیات، به دلیل خیانت به هسته مرکزی، خود قربانی بعدی تشکیلات شد. در لیست ترور کمیته مجازات، نامهای شاخصی به چشم میخورد: متینالسلطنه مدیر روزنامه عصر جدید، آقا سیدمحسن مجتهد فرزند میرزا محمدباقر صدرالعلما و داماد مرحوم آیتالله بهبهانی، منتخبالدوله خزانهدارکل و نامهای دیگری مانند میرزا احمدخان استوار معروف به ماژور استوار که در انتساب ترور آنها به کمیته تردید وجود دارد. سازوکار کمیته بدین صورت بود که هیئت اجرایی، نامهای متعددی را به عنوان سوژه ترور معرفی میکرد و پس از رأیگیری نهایی، سوژه در تعقیب قرار میگرفت و به قتل میرسید و اگر تعقیب و گریز نتیجهای نداشت به سراغ سوژه بعدی میرفتند.
گاهی که بر سر افراد اختلاف بود قرعه انداخته میشد، به عنوان مثال منشیزاده نام چند تن را بر کاغذ مینوشت و ابوالفتحزاده قرعه میانداخت و مشکات قرائت میکرد. بنا به شواهد تاریخی، گاهی در مورد یک شخص اختلاف نظر بهگونهای بوده که بخشی از بدنه کمیته خودمختار دست به ترور میزد بیآنکه بقیه اعضا در جریان امر باشند. چنانکه ارداقی در لایحه دفاعیه خود در برابر «وستداهل» سوئدی بنیانگذار نظمیه تهران، ضمن ابراز خشنودی از ترور سید محسن مجتهد، با رد انتساب ترور به خود میگوید: «اگر به تحریک من این اقدام صورت گرفته بود با کمال مباهات اقرار کرده و این افتخار را در تاریخ شرافت خود بهترین ذخایر خدمت خود محسوب میداشتم، ولی چه کنم که حقیقت احوال بر خلاف انتظار من بود... من نمیتوانم برخلاف حقیقت، امری را که مربوط به دیگران است به خود نسبت دهم و حق دیگران را غیرمنصفانه تصاحب کنم».
ویژگیهای انجمنهای سرّی
به طور کلی، انجمنهای سرّی با هر انگیزهای که تأسیس میشوند چند ویژگی مشترک دارند:
مرامنامه مختصر و آرمانی دارند
به زعم خود در پی احقاق حق و بسط عدالتاند
تشکیلات پیچیده و رازآلود دارند، چه در ساختار و چه در اهداف و انگیزهها
رهبر، رئیس یا مرشد با ابهت و مقتدر دارند
از آنجا که تشکیلات، عموماً قائم به فرد «رئیس تشکیلات» است پس از مرگ او تشکیلات یا متحول میشود، یا تجزیه شده و یا فرومیپاشد
ساختار تشکیلات سری بهگونهای است که قابلیت فرقه شدن دارند، مثل حشاشین که به مثابه فرقهای کوچک از درون فرقهای بزرگتر (اسماعیلیه) زاده شدند.
در هرم قدرت، سلسله مراتب دارند
وفاداران بیباک و فدایی دارند
برای مریدان و وفاداران هویت مستقل میسازند
اطلاعات تاریخی محدودی از آنها وجود دارد
به دلیل پیچیدگی و ابهام ساختاری، اسناد و مدارک به جا مانده از آنها عموماً مبتنی بر تاریخ شفاهی است. به دلیل جاذبههای خبری، توسط گزارشگرانِ موافق یا حتی منتقد در میزان نفوذ و توانمندیشان بزرگنمایی میشود.
چرا کمیته سقوط کرد؟
کمیته مجازات اگرچه واجد برخی از ویژگیهای ذکر شده بود اما بنا به عمر کوتاهی که داشت نتوانست بدیل تاریخی حشاشین باشد و تشکیلاتی قوی و سازمانیافته بسازد و در جذب نیروهای همسو توفیق یابد. یکی از رازهای ماندگاری تشکیلات سری، ایجاد شبکههای انسانی گسترده و بسط قلمرو جغرافیایی است، اما کمیته مجازات هرگز فرصت این را نیافت تا گسترش یابد یا حتی قلمرویی تعیین و نیروی انسانی متنوع و متکثر جذب کند، بلکه در ابتدای راه و نقطه زایش، دچار سکته و مرگ تشکیلاتی شد. حتی نتوانست در مسیر فرقه شدن گام بردارد. فقدان رئیس و مرشدی مقتدر در رأس هرم به واسطه تکثیر و تقسیم قدرت میان سه نفر (منشیزاده، ابوالفتحزاده و مشکات) از دیگر نقاط ضعف تشکیلاتی آنان بود. نبود ایدئولوژی و اتکا به شعار یک خطی در فروپاشی کمیته نقش مهمی داشت.
گویی نقشه راهی برای آینده تشکیلات وجود نداشت و صرفاً به بیانیهای پس از هر ترور بسنده میشد! با وجود این و با همه ضعفهایی که میتوان برای کمیته مجازات سیاهه کرد، بیتردید مهمترین عامل سقوطش، نبود همراهی و همدلی مردم با کمیته بود. اهداف ترور اغلب با اغراض شخصی اعضا آمیخته میشد و مسئله آنها، مسئله فراگیر اجتماعی نبود. مردم، برخی از کشتهشدگان را مستحق ترور نمیدانستند؛ همانطور که در قتل «منتخبالدوله» به جای همراهی با کمیته، به نکوهش و تقبیح آنها پرداختند. در بخشی از بیانیه کمیته مجازات پس از ترور منتخبالدوله نگرانی از عدم همراهی افکار عمومی منعکس شده است : «مسئله الاهم فی الاهم یکی از وصایای بزرگان دین و همین اقدام اخیر، خود دلیل کافیست که کمیته یک جمعیت آشوبطلب نیست که علاقهمند به امنیت و آسایش خاطر هموطنان خود نباشد».
شاید سران کمیته در مهندسی ساختار تشکیلات خود هیچگاه فکر نمیکردند رفتارهای خشن در افکار عمومی، تنفر و انزجار بیافریند.
درنهایت همین انزجار افکار عمومی سبب شد نهاد قدرت در ایران بتواند پرونده کمیته را به سرعت ببندد و به غائله آنان پایان دهد.
نظر شما